عباسی قانع را باید پدیده گزارشگری فوتبال در عصر «پسا عادل» بدانیم. پسر یزدی که خوش استعداد است اما به نظر می رسد که باید بیش تر به او فرصت داد. داستان عباس قانع، روایت زاویه مخاطب با رسانه ملی است. رسانه ملی، سالهاست که شمار زیادی از مخاطبان خود را از دست داده است و بسیارند هموطنانی که در طول سال، حتی ۱ دقیقه هم برنامه های تلویزیون خودمان را تماشا نمی کنند و مثل کسانی که شناسنامه سفید بدون رای دارند، به این اقدام، افتخار می کنند.
هر ساله به فهرست افتخارات خودمانی ما اضافه می شود و تماشا نکردن کانالهای تلویزیون، یکی از آنهاست. مقصر اصلی، فقط مردم نیستند. سریال های تلویزیونی، جز بد آموزی، دعوا، خشونت، الفاظ رکیک، سناریوهای بی سر و ته و استرس و انرژی منفی، چیزی به خورد مخاطب نمی دهد و سخت گیری ها، سبب شده تا جذابیت و سرگرمی، تحت الشعاع قرار بگیرد.
رسانه ملی پس از ۴۰ سال هنوز نتوانسته نیازسنجی خوبی از مخاطبان داشته باشد و پاسخگوی گروه های مختلف بینندگان نیست. بدنه کارشناسی رسانه ملی باید جوان گرایی و تخصص گرایی شده و به جای تعدد کانال ها، روی کیفیت برنامه سازی تخصصی با حرفه ای ها تمرکز شود. این که رسانه ملی با آمدن یک ژن خوب و تصاحب مدیریت یک شبکه، سرمایه سوزی کند و تفاوت ایدئولوژی، سبب شود که عادلها در اوج، بسوزند، این جز افزایش دیوار بلند بی اعتمادی مردم به رسانه ملی، سود دیگری ندارد.
تصور اشتباه و نادرستی در بین برخی از منتقدان عادل فردوسی پور و رسانه های طرفدار ایدئولوژی مدیر جوان شبکه ۳ شکل گرفته که معتقدند که باید به مجریان جوان فرصت داد و قبلی ها را خانه نشین کرد. در حالی که تاریخ تلویزیون نشان می دهد که مجری گری و چهره های تلویزیونی، دوران بازنشستگی مثل مدیران و کارمندان ندارند و کاریزمای آن ها در طول زمان، ارتقا می یابد که نمونه اش، اپرا وینفری است. حذف عادل، یعنی آغاز عصر «عباس قانع» ها که نمی دانیم به فال نیک بگیریم یا خیر!
آغاز عصر «قانعها» مبارک باد!
فارغ از حاشیههای معمول این روزها به این ماجرای تازه نگاه کنید؛ عادل فردوسیپور دیگر جایی در آنتن تلویزیون ندارد، شنیدن گزارشهایش هم به یکی از آرزوها بدل شده (و چقدر در برد لیورپول و چلسی جای خالیاش احساس میشد تا برای تیم محبوبش فریاد بکشد و از آن جملههای طلایی خلق کند) و حالا گویی تابلوی تعویض بالا رفته باشد، عباس قانع به میدان گزارش فوتبال وارد میشود.
آن هم نه در شبکه ورزش -که پیش از این هم یکی دو بار تجربهاش کرده بود- نه برای والیبال و فوتبال ساحلی و فوتبال شهرستان، بلکه برای گزارش بازی تیم پرطرفدار رئالمادرید و لگانس از شبکه ۳. این گزارشگر تازه وارد که سبک و سیاق گزارش هایش به گونه ای است که در تمام طول یک مسابقه تقریبا فریاد می زند، عباس قانع است.
حالا که این متن را میخوانید لابد گزارش چند شب پیش او را دیدهاید یا شنیدهاید. بیایید تصور کنیم که در کارش موفق بوده و یکی از بهترین گزارشها را ثبت کرده است و شنوندگان هم راضی بودهاند ولی این جابهجایی، اینقدر در دلش کنایه دارد که نیاز به فرض دیگری نیست؛ اینکه در تلویزیون کنونی ما، جا برای عادل فردوسیپورها روزبهروز تنگتر میشود.
با این توجیه که «ورود استعدادهای نو» را خرجِ حذف استعدادهای درخشان میکنند، نه فرسودههای روی زمین مانده، اینکه برای فراموشکردن حذف چهرهای به هر شیوه و کیفیتی دست میزنند، اینکه وقتی امثال فردوسیپورها قدر نبینند، دعوتنامه برای کسانی صادر میشود که هنوز وقت رسیدنشان نرسیده.
حرف درباره عباس قانع (مشهور به گرگ جوان و Mr.Soccer Commentatorبه روایت پیج اینستاگرامش) نیست. او یا هر کس دیگری میتوانند مراحل رشد و تَشخص را بگذرانند و کمکم جای خستهکننده ترین گزارشگران را بگیرند ولی این همزمانی خروج عادل و ورود قانع، بدجوری زخم دارد؛ از آن زخمهای عمیقی که مثل خوره در انزوا روح را آهسته میخورد و میتراشد. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد و البته گویا گوش شنوایی هم در دسترس نیست!
متاسفانه لیاقت فردوسی پور را نداشتند.
عادل منتخب مردمه …. مثل شجریان و خیلی ها…. فقط مسئولین روسیاهتر میشن