«پرده آخر» فیلمی به نویسندگی و کارگردانی واروژ کریممسیحی است که در سال ۱۳۶۹ ساخته شده است. بازیگرانی چون فریماه فرجامی، سعید پورصمیمی، داریوش ارجمند، نیکو خردمند و جمشید هاشمپور در این فیلم ایفای نقش کردهاند. از چند سال پیش در جشنواره جهانی فیلم فجر، آثار به نام و برتر سینمای کشورمان را مرمت کرده و آنها را برای علاقمندان به نمایش در میآورند. گرچه به قول برخی منتقدین متاسفانه انتخاب این آثار کلاسیک صرفا از فیلمهای بعد از انقلاب بوده و تنها فیلمی که برای مرمت آن روی خوش نشان داده شده، فیلم «گاو» مهرجویی بوده است.
فیلم پرده آخر از جمله آثاری است که در زمان اکران خود توانست به شدت مورد استقبال منتقدین و عموم مردم قرار بگیرد و تبدیل به اثری آوانگار در زمان خود باشد. پرده آخر فیلمی است با حال و هوای درام جنایی روانشناسانه که هنوز هم ساخت آثاری مانند آن در سینمای ایران جدی گرفته نمیشود. فیلم داستان خواهر و برادری از خانوادهای اشرافی را روایت میکند که به تنگدستی رسیدهاند. فیلمساز اصراری ندارد که دلیل فقیر بودن این خانواده را بگوید اما به نظر میرسد که عشق و علاقه بی اندازه برادر به هنر تئاتر یکی از این دلایل باشد. او در حقیقت هنرمند و عشق تئاتری است که تاکنون نتوانسته خودش را نشان دهد و تا به امروز در کار خود ناموفق بوده است.
این دو خواهر و برادر به نامهای فخرالملوک و کامران میرزا میزبان برادر هنرمندشان هستند که به ناگه میمیرد و تمام ارث و میراث خود را برای همسر خود، فروغ، به جای میگذارد. فروغ که تا به امروز به خانه آبا و اجدادی همسرش سر نزده، به دعوت این دو خواهر و برادر به آنجا میرود با این حقیقت تلخ که تبدیل به یک بیوه شده روبرو میشود. در همین حین مشخص میشود که خواهر و برادر تصمیم دارند تا مال و اموال برادرشان را از چنگال این زن شهرستانی که خون اشرافی در رگش ندارد در بیاورند و برای رسیدن به این مقصود، میخواهند که با کمک یک گروه نمایش، او را در خانه پدریشان به یک نوع جنون برسانند.
فیلمنامه پرده آخر فیلمنامه قرص و محکمی است و به نظر میرسد واروژ کریم مسیحی در نگاشتن آن از رهنمونهای بهرام بیضایی نیز استفاده کرده باشد، هرچند باید تاکید کرد که حال و هوای فیلم با آثار بیضایی کاملا متفاوت است. فیلم پرده آخر اصالت خودش را دارد و هنوز هم بعد از نزدیک به سی سال از ساخته شدنش، نوعی تازگی از آن میبارد. فیلم دوستی نزدیکی با هنر تئاتر دارد و از اول تا انتهای قصه خودش را با ارج نهادن به هنر تئاتر سیر میکند. فیلمساز در اثر خود بازیگران تئاتر را دستمایه عنصر مهمی از فیلمنامه خود قرار داده و تمام خوبیها و بدیهای آنها را به تصویر میکشد.
خاندان اشرافی فیلم همگی نوعی جنون دارند و این جنون زیرپوستی فیلم در بیشتر صحنههای فیلم آشکار میشود. حتی آنجایی که کامران میرزا شجره نامه خانوادگی خود را برای فروغ تعریف میکند، تماشاگر متوجه میشود که با یک دودمان مجنون و بیرحم روبرو هستند که هیچ بعید نیست ترتیب کشته شدن برادرشان هم به یک نوعی داده باشند. فروغ تنها شخص نسبتا عاقل فیلم پرده آخر است که متاسفانه با بازی بد و اغراق آمیز فریماه فرجامی همراه بوده و ضعف این بازیگر در اجرای این نقش، تبدیل به پاشنه آشیل فیلم شده است.
در اینکه فریماه فرجامی بازیگر قدری بوده (او مدتهاست که دیگر نقش مهمی در سینما ایفا نمیکند) شکی نیست اما باید اعتراف کرد که جنس بازی او در فیلم پرده آخر اصلا با حال و هوای فیلم جور در نمیآید. با اینکه برخی منتقدین نظیر امیر پوریا تاکید دارند که این برچسب زدن بازی نمایشی روی هنرپیشگان این فیلم درست نیست اما شخصا معتقدم که این برچسب روی کاراکتری که فریماه فرجامی در پرده سینما به تصویر میکشد، برچسب روایی است. فرجامی مصنوعی جیغ میزند و مصنوعی خوشحالی میکند و مصنوعی فرار میکند و اگر بازی او را با مثلا جنیفر لارنس در فیلم مادر مقایسه کنیم (نقش این دو تقریبا شبیه به هم هست، هر دو زن در فضایی گیر میکنند که کم کم آنها را به جنون میرساند، حال یکی در فضایی مذهبی و فلسفی و دیگری در یک فضای جنون آمیز جنایی) کاملا به ضعف بازی فرجامی پی خواهیم برد. جیغهایی که او میکشد بیشتر خنده دار بوده و برخی از حرکات بازیگریاش نیز بیشتر از آنکه وحشت را به ارمغان بیاورد، مصنوعی به نظر میرسند.
بیشتر
در این بین اما دیگر بازیگران به خوبی کار خود را انجام دادهاند و فیلمنامه نیز به پرورش شخصیتها کمک کرده است. به عنوان مثال شخصیت کمیسر با بازی جمشید هاشم پور به زیبایی هر چه تمام تبدیل به یک تیپ میشود، حتی معاون او که نقش کم رنگی در طول فیلم ایفا میکند نیز شخصیت مستقل و تیپیکالی دارد که تماشاگر را به وجد میآورد. بهترین بازی فیلم هم بیشک متعلق به داریوش ارجمند و سعید پورصمیمی است که متاسفانه هر دوی این عزیزان در حال حاضر به قدرت گذشته خود در سینما حضور ندارند. دیدن پرده آخر میتواند نسبتا تلنگری باشد برای نسل جدید فیلمسازان که چنین ستارگانی را فراموش کردهاند و بازیگران سی سال پیش را به مثابه بازیگرانی مرده در سینمای امروز به حساب میآورند (در این بین جمشید هاشم پور از بقیه تیم بازیگری بخت و اقبال بیشتری داشته، هرچند او هم در این روزها نقشهای کوتاه و فراموش شدنی بازی میکند.)
در کنار تمام عناصر فیلم باید به دو مقوله مهم ویژگیهای سمعی و بصری پرده آخر اشاره کرد که در کنار یکدیگر ضیافت بسیار زیبایی را برپا کردهاند. فیلمبرداری و صدابرداری و از همه اینها مهمتر، موسیقی فیلم (که کار زنده یاد بابک بیات است) همگی دست به دست هم داده تا بیننده را مدهوش خود سازد. خوشبختانه نسخه بازسازی شده و مرمت شده فیلم پرده آخر، توانسته با بهبود کیفیت صدا و تصویر و صد البته رنگ آمیزی فیلم، لذت بردن از این ضیافت را برای چشمان و گوشهای بیننده دوچندان کند.
نگاه زیباییشناسانه به کار گرفتهشده در این فیلم نیازمند خلق فضاهای گرفته و وهم آلودی بوده که در پی آن تضاد بصری صحنههای نسبتاً تاریک و کمنور داخل خانه و زیرزمین با فضای روشن بیرونی حیاط خانه ویژگی بارز تصاویر این فیلم است.
فیلم پرده آخر حال و هوای غریبی دارد با نزدیک شدن به پایان بندی جنون وار آن، این حال و هوا پیچیده تر میشود. واروژ کریم مسیحی برای کاراکتر فروغ وقت کمی هدر میکند و متاسفانه او را از یک شخصیت مقوایی بیشتر به تماشاگر معرفی نمیکند. سکوت فروغ در صحنههای پایانی روی اعصاب است و اینکه چرا کریم مسیحی در دیالوگ نویسی خساست به خرج داده شخصا برای من روشن نیست. اصولا فیلم پرده آخر دیالوگهای جذاب کمی دارد و بیشتر از آنکه فیلمی دیالوگ محور باشد، روی عناصر دیگر خود تکیه کرده است.
پرده آخر در سال ۱۳۶۹ بی شک یک پدیده شگفت انگیز بوده و غبار زمان اینگونه فیلمهای درخشان را به جای آنکه زیر خاک مدفون کند، به آنها جلا و درخشش میبخشد. نسخه مرمت شده فیلم پرده آخر با غبارزدایی از روی نگاتیوهای آن همراه بوده و حالا فیلم را درخشانتر از همیشه کرده اما باید تاکید کرد که پرده آخر به خاطر ضعفی که در پرداخت به کاراکتر فروغ و بازی نه چندان جالب توجه بازیگر آن دارد، نمیتواند تبدیل به یک شاهکار ابدی در تاریخ سینمای ایران باشد. البته از آنسو نباید فراموش کرد که پرده آخر فیلم جریانسازی بوده و از این حیث همیشه در تاریخ سینمای کشورمان مهم تلقی میشود به ویژه اینکه میتوان از فیلمبرداری آن در دوران امروزی هم درسهای مدیدی گرفت.
حال که نسخه مرمت شده و کلاسیک شده فیلمهایی نظیر دیدهبان، طلسم، دونده و همین پرده آخر در جشنواره جهانی فجر به نمایش در آمده، باید صبر کرد و دید که آیا فیلمهای مهم قبل از انقلاب نیز شانس این مرمت سازی را پیدا خواهند کرد یا خیر.
بدون نظر