بعد از سال ها آماده شدن و زمینه سازی، در نهایت در اپیزود سوم فصل هشتم و پایانی «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) به وستروس آمد. این اپیزود با عنوان «شب طولانی» (The Long Night) یک نبرد طولانی و هولناک بین زندگان و مردگان، پر از غافلگیری ها، احساسات و لحظات دراماتیک و البته مرگ شخصیت های اصلی سریال بود. البته با توجه به اتفاقاتی که در اپیزود قبلی رخ داده بود همه طرفداران سریال منتظر یک حمام خون واقعی در وینترفل بودند اما شاید آنچه که در نبرد نهایی رخ داده به آن شدتی که فکر می کردیم نبود هر چند برخی از شخصیت های اصلی سریال جانشان را در این نبرد از دست دادند.
و همانطور که انتظار می رفت این مرگ ها واکنش هایی را در رسانه های اجتماعی و بخصوص توئیتر در پی داشت. چه این اپیزود را یک بار تماشا کرده باشید و چه اینکه در تلاش برای درک تمام و کمال اتفاقات چند بار آن را دیده باشید، اگر از طرفداران پروپاقرص «بازی تاج و تخت» باشید، از نبرد وینترفل و مرگ شخصیت های اصلی برای ساعاتی مات و مبهوت بوده اید. برای کمک به شما، در ادامه این مطلب بهترین واکنش های کاربران دنیای اینترنت به هر مرگ بزرگ داستان را آورده ایم.
۱- دولورس اد
خب همیشه یکی باید اول از همه بمیرد و اگر چه این افتخار تلخ نصیب یکی از سواران بی نام دوثراکی شده که در شروع نبرد وینترفل به درون تاریکی تاختند، اولین شخصیت اصلی که مجبور شدیم با او خداحافظی کنیم، دولورس اد، آخرین فرمانده نگهبانان شب بود. مرگ اد به شیوه ای زیرکانه در اپیزود قبلی برنامه ریزی شده بود جایی که او در کنار جان و سم ایستاده و اولین روزهایشان در دیوار یخی بزرگ را مرور می کردند.
آن ها تنها اعضای نگهبانان شب بودند که جان سالم به در برده و ظاهراً آسان ترین هدف برای سازندگان سریال به منظور قربانی کردن در نبرد وینترفل بود. او در اولین دقایق نبرد وینترفل در خارج از دیوارهای قلعه به رویارویی با وایت واکرها پرداخته و جان سم که توسط چند مرده زنده شده محاصره شده بود را نجات داد اما از پشت مورد حمله قرار گرفته و کشته شد. از آنجایی که او نسبت به دیگری شخصیت های اصلی سریال جایگاه و اعتبار کمتری در میان طرفداران سریال داشت، واکنش های توئیتری به مرگ او بسیار کمتر بود اما به هر ترتیب برخی از کاربران از تلاش ها و رشادت های او در طی اتفاقات داستان تشکر کردند.
«خدا بیامرزدت دولورس اد، دلمان برای بدبینی غیرقابل وصفت تنگ خواهد شد».
«اولین مرگ. دولورس اد رفت. خدا بیامرزدت»
«افسردگی. استرس.اد. از همان اول نمی توانستم نفس بکشم. ۲۰ دقیقه گذشته باید از اول می دانستم»
«اد تولت، نگهبانی تو به پایان رسید»
۲- لیدی لیانا مورمونت
در صحبت های دیوید بنیاف و دی بی وایس، شورانرهای سریال «بازی تاج و تخت» پس از اپیزود «شب طولانی» چنین آمده که آن ها در ابتدا قصد داشتند که حضور شخصیت لیانا مورمونت در سریال بسیار خلاصه باشد اما وقتی که با بلا رمزی (بازیگر نقش لیانا مورمونت) روبرو شدند به این نتیجه رسیدند که آن ها بازیگری را یافته اند که می تواند حضور خود در سریال را در مقیاسی بزرگتر و هیجان انگیزتر ادامه دهد. بانوی بیر آیلند قبل از شروع نبرد تصمیم گرفت که به جای پناه بردن به سرداب های وینترفل همراه مردانش در میدان نبرد باشد که البته مشخص شد استراتژی مرگباری بوده و در نهایت با مرگی همانند دیگر کارهایش مواجه شد: به روشی که درست در نقطه مخالف سن پایین و جثه کوچکش قرار داشت. لیانا مورمونت آخرین لحظات زندگی اش را در رویارویی با یک غول طی کرد و قبل از مرگ یکی از بدترین جنگجویان ارتش مردگان که کسی یارای مبارزه با او را نداشت را از بین برد. به عنوان یکی از شخصیت های محبوب طرفداران سریال ، واکنش های توئیتری به مرگ او بسیار زیاد و پر احساس بودند.
«شاید کوچک باشم. شاید یک دختر باشم، اما وقتی که مردانم برایم می جنگند در کنار آتش قلابدوزی نمی کنم».
«لیدی مورمونت اولین اسم خانواده، تنها و راستین ترین پادشاه شمال، قاتل غول ها و مردان ضعیف».
«لیانا مورمونت، تو برای همیشه یک الهه خواهی بود»
«لیدی لیانا مورمونت قهرمان من بوده و برای همیشه خواهد بود، والار مورگولیس»
«چطور جرأت کردید لیانا مورمونت را بکشید. او فقط یک بچه بود»
«لطفا یکی حواسش باشد که ببیند در حدود ۹ ماه آینده چند نوزاد دختر لیانا نامگذاری می شوند، هورا».
«لیانا مورمونت، سرسختانه زندگی کرد و سرسختانه مرد».
۳-بریک دونداریون
آخرین اپیزودهای بریک دونداریون در «بازی تاج و تخت» به یادآوری مداوم ایمانش نسبت به خدای روشنایی به دیگر شخصیت ها گذشت. در فصل گذشته و در سفر پرمخاطره اش با جان اسنو در آنسوی دیوار، به جان می گوید که هنوز هدفی دارد زیرا خدای روشنایی او را بی دلیل زنده نگه نداشته است. در وینترفل نیز همراه با سندور کلیگین و آریا، او می گوید که امشب به خدای روشنایی تعلق خواهد داشت و سپس در آخرین لحظات زندگی اش نیز بار دیگر ثابت می کند که او هنوز هم باور دارد زنده بودنش بی دلیل و بی هدف نیست و آن محافظت از آریا استارک بوده تا وی بتواند سرنوشتش را برآورده کند. بریک در طول نبرد وینترفل با شجاعت تمام شمشیر شعله ورش را به کار گرفت، سپس در راهروهای وینترفل جان آریا را نجات داده و خود را طعمه ضربات خنجر مردگان زنده شده قرار داد تا آریا بتواند فرار کرده و به مبارزه ادامه دهد. تمام آن همه بازگشت به زندگی گذشته بریک برای این لحظه بود و طرفداران خیلی زود اهمیت فداکاری او را فهمیدند.
«خدای روشنایی همواره بریک دونداریون را به زندگی باز می گرداند زیرا نقش او نجات آریا بود، دختری که ضربه آخر را وارد کرد».
«ممنون از ریچارد دورمر، برای بازی در نقش بریک دونداریون رازآلود، او باعث شد که آریا بتواند پادشاه شب را بکشد، یک قهرمان واقعی»
«بریک دونداریون سرانجام هدف خود در سریال را فاش کرد و آن استفاده از شمشیر شعله ورش برای روشن کردن راهی در سکانس های تاریک نبرد بود».
«بریک دونداریون باارزش ترین بازیگر واقعی نبرد وینترفل است زیرا یک شمشیر شعله ور را هر جایی که می رود با خود دارد، طوری که می توانید ببینید چه کسی در سکانس های او می جنگد و چه اتفاقی در حال رخ دادن است».
«بریک لعنتی، این همه بازگشتی با این هدف که آریا را نجات دهی. دلمان برایت تنگ می شود».
«به افتخار بریک دونداریون به خاطر زنده نگه داشتن ملکه واقعی وینترفل. خیابان ها دلشان برای تو تنگ خواهد شد».
بیشتر بخوانید: بررسی همه جوانب اپیزود سوم فصل هشتم «بازی تاج و تخت»: به خدای مرگ سلام کن!
۴- ثیون گریجوی
آخرین سکانس مربوط به شخصیت ثیون گریجوی یکی از بهترین سکانس های کل سریال «بازی تاج و تخت» و به معنای رستگاری به هر قیمتی برای یکی از رنج کشیده ترین شخصیت های سریال بود. این رستگاری را در فصل گذشته و زمانی که قسم یاد کرد خواهرش را نجات می دهد شاهد بودیم و این بار نیز بار دیگر شاهد اتفاق مشابهی بودیم که بعد از نجات یارا، او از میل خود به بازگشت به وینترفل و نبرد در کنار فرزندان استارکی سخن گفت که با آن ها بزرگ شده بود. ثیون داوطلب شد که جنگل خدایان وینترفل از برن محافظت کند و آخرین نفر از سربازان آیرون بورن بود که همچنان زنده مانده و به دفاع از برن ادامه می داد.
وی تا تمام شدن تیرهایش وایت واکرها و ارتش مردگان را دور نگه داشت و وقتی تیرهایش تمام شد خود را در محاصره مردگانی دید که راه را برای پادشاه شب باز می کردند. او در تلاشی بی اثر برای کشتن رهبر ارتش مردگان و در حالی که می دانست به سوی مرگ می رود با نیزه اش به پادشاه شب حمله برد اما این موضوع اهمیت نداشت زیرا ثیون در حالی که رستگاری در گوش هایش زمزمه می شد آخرین نفس هایش را کشید. برن در آخرین لحظات گفت که ثیون تو مرد خوبی هستی و این موضوع بر احساسی بودن این سکانس افزود. مرگ او نیز بسیار دراماتیک و اشاراتی به سخنرانی او در هنگام خیانت به استارک ها و افتادنش به دست رمزی بولتون داشت.
«مرگ های شرافتمندانه زیادی رخ داد و البته یک آریای باورنکردنی اما آخرین لحظات ثیون گریجوی باید در خاطر ما بماند. یک حلقه به شکلی بی نقص بسته شده و یک خداحافظی با یکی از موثرترین شخصیت های سریال صورت گرفت. ثیون تو مرد خوبی هستی»
«برن: ثیون، تو مرد خوبی هستی. ازت ممنونم».
«شخصیت ثیون گریجوی مانند یک چرخ و فلک از احساسات و عواطف در بازی تاج و تخت بود. او را دوست داشتیم، از او متنفر شدیم، احساس بدی داشتیم و برایش دلسوزی کردیم. می خواستیم او را بکشیم، از او ناامید شدیم، برایش شادی کردیم، از او حمایت کردیم، او را یک ترسو دیدیم، به او افتخار کردیم، او را بخشیدیم و از نو عاشق او شدیم».
«به این نکته فکر کنید که بغل کردن سانسا و ثیون اولین ذره از احساس عشق و آرامش واقعی بود که این دو برای سال ها نداشتند و سپس در حالی که گریه می کنید به خواب بروید».
«ثیون ۴ بار به وینترفل آمد. یک بار به عنوان گروگان، یک بار به عنوان خائن، یک بار به عنوان ریک و یک بار هم به عنوان خودش».
«هر کاری که انجام دادی تو را به جایی آورده که اکنون هستی، جایی که به آن تعلق داری… خانه. ثیون گریجوی به عنوان یک مرد خوب در خانه اش و در حال محافظت از خانواده اش کشته شد».
«رستگاری ثیون از یک پسر ضعیف و خائن به ریک شکنجه دیده و رقت انگیز و به “یک مرد خوب” بسیار حیرت انگیز بود و آلفی آلن نیز حرف نداشت».
«بدون شک، ثیون گریجوی یکی از بهترین اوج سکانس های شخصیت های بازی تاج و تخت را داشت وی یک از دردناک ترین داستان ها برای شاهد بودن. با این وجود به ما نشان داد که یک قهرمان واقعی کیست: نه مردی که هیچ وقت نمی افتد بلکه مردی که همیشه بر می خیزد».
«این سکانس بسیار قهرمانانه و عاطفی است. درد موجود در صورت ثیون به خوبی به تصویر کشیده می شود. ثیون گریجوی بهترین شخصیت نوشته شده و کمتر دیده شده ترین شخصیت است، با احترام به آلفی آلن».
«راهش را گم کرد. عقلش را از دست داد. مردانگی اش را باخت. خیلی چیزها از دست داد. دلمان برایش تنگ می شود. شمال برای همیشه او را به یاد خواهد داشت».
«آخرین کلمه ای که ثیون قبل از نبرد شنید “خانه” بود. آخرین چیزی که برن قبل از مرگش به او گفت “ممنونم” بود. دوستش داشتم، از او متنفر بودم، بخشیدمش و اکنون برایش گریه می کنم. خانم ها و آقایان به احترام ثیون گریجوی از جایتان بلند شوید»
«اکنون اگر اجازه می دهید می روم کمی اشک پیچیده و رستگاری بخش بریزم».
۵- جوراه مورمونت
عشق و وفاداری سر جوراه مورمونت نسبت به دنریس تارگرین حد و مرزی نداشت و از قاره ها، نبردها، تقلاهای سیاسی از همه نوع، اخراج و حتی بیماری مرگباری که موفق شد با کمک سمیول تارلی آن را شکست دهد فراتر رفت. جوراه هیچگاه نمی توانست عشق رمانتیک دنریس را بدست آورد اما تا آخرین نفس خود برای خدمت به او مصمم بود و در آخرین لحظات نبرد وینترفل ذره ای از تلاش برای نجات جان دنریس فروگذار نکرد. دنریس که از روی پشت اژدهایش پایین افتاده و در برابر مردگان زنده شده بی دفاع بود تنها جوراه را در کنارش داشت که از او محافظت کند و او نیز بارها و بارها ضربات شمشیر و خنجر ارتش مردگان را تحمل کرد و دست از محافظت از بانویش برنداشت. در نهایت وقتی که پادشاه شب کشته شد و مردگان اطراف او نیز روی زمین افتادند جوراه نیز تسلیم شد و اجازه داد مرگ او را با خودش ببرد زیرا می دانست آخرین کاری که باید برای نشان دادن عشقش به کالیسی می کرده را انجام داده است. شاید دنریس هیچگاه عاشق جوراه نمی شد اما ضجه های آخر او بر جنازه جوراه و شجاعت و وفاداری این پیرمزد هیچگاه از ذهن مخاطبان سریال پاک نمی شود.
«خدا بیامرزدت جوراه مورمونت. وفادارترین مرد در هفت قلمرو».
«خدا بیامرزدت جوراه، او همانطور که زندگی کرد نیز مرد. در منطقه دوستی»
«لیانا مورمونت، سر جوراه مورمونت. این پایان خاندان مورمونت است، خاندانی پرافتخار در شمال. شمال به یاد خواهد داشت».
«و به افتخار سر جوراه مورمونت، وفادارترین دوستی که هر کسی می تواند آرزویش را داشته باشد».
«این مرد با شجاعت برای ملکه اش جنگید. او دنی را ارجح تر از هر چیزی قرار داد. او زندگی اش را برای دنریس به خطر انداخت و تا آخرین نفسش او را دوست داشت. اکنون آرام بگیر، سر جوراه»
بیشتر بخوانید: مقایسه دستمزدهای ستارههای بازی تاج و تخت با بازیگران ایرانی
بدون نظر