شنیع ترین کارهایی که هر یک از شخصیت های زنده «بازی تاج و تخت» انجام داده اند

شنیع ترین کارهایی که هر یک از شخصیت های زنده «بازی تاج و تخت» انجام داده اند

در «بازی تاج و تخت» (Game Of Thrones) یا می برید یا می میرید. لازم به گفتن نیست که مردمان زیادی در وستروس کشته شده اند تنها به این دلیل که نجیب زادگان قلمرو برای بدست آوردن یک تاج و تخت زشت با هم رقابت دارند. بدین ترتیب هر یک از شخصیت های اصلی «بازی تاج و تخت» به هر نحوی کسی را کشته یا به او آسیب جدی رسانده است مگر اینکه خودشان رنج داده شده و یا کشته شده باشند. این موضوع باعث شده که وستروس مکانی بسیار ناشاد در مقایسه با دیگر دنیاهای فانتزی باشد.

بازی تاج و تخت

در این میان تاسف انگیزترین و بیرحمانه ترین اعمال توسط شخصیت های اصلی انجام شده اند، از اعمالی بد از روی ناچاری گرفته تا شکستن قلب دیگر شخصیت ها و حتی بدتر، جنایات غیرقابل وصف. حتی شخصیت هایی در سریال که محبوب ما هستند نیز هر کدام برای زنده ماندن یا بدست آوردن چیزی که می خواستند یا نیاز داشتند دست به کارهای هولناکی زده اند. اگر چه این اتفاقات تنها برای سرگرم کردن ما بوده اما اشاره به آن ها خالی از لطف نخواهد بود. لازم به ذکر است که در این فهرست شخصیت هایی که تاکنون کشته شده اند (تا پیش از اپیزود پنجم فصل هشتم) نادیده گرفته می شوند زیرا تاوان کارهای خود را با مرگشان پرداخته اند.

۱۰- سمول تارلی: سرقت کتاب ها و کوتاهی در انجام وظیفه

بازی تاج و تخت

صادقانه بگوییم که این یکی چندان هم کار بدی نبوده است. بدترین کاری که سمول تارلی تاکنون در سریال «بازی تاج و تخت» انجام داده سرقت چند کتاب از سیتادل و ترک آموزش به عنوان استاد اعظم بوده است. در میان شخصیت های عمده زنده مانده در سریال تاکنون، احتمالاً پاک ترین قلب متعلق به سمول تارلی است. حتی سرقت کتاب ها توسط او نیز دلیل موجه و نیک دارد زیرا اگر سمول این کار را نمی کرد تمام وستروس نابود می شد. این بدین معنا نیست که سمول تاکنون مرتب قتل نشده زیرا او در واقع یک وایت واکر را کشته که البته جنایت به شمار نمی آید. یکی دیگر از چیزهای نه چندان بدی که سمول موجب شده این بود که باعث شده برخی از افراد دیگر مانند ادیسون تولت در نبرد وینترفل به خاطر او کشته شود. با این وجود، سمول نشان داده که زنده بودنش بسیار مهم و حیاتی بوده و کشته شدن این افراد به خاطر او ارزشش را داشته است.

۹- سانسا استارک: عشق به جافری برثیون

بازی تاج و تخت

بسیاری از تماشاگران سریال «بازی تاج و تخت» از همان ابتدا شخصیت سانسا را منفور و آزار دهنده یافتند. اما رویاپردازی و دور بودن افکار او از واقعیت برای تبدیل شدن به یک پرنسس و ملکه چیزی نیست که باعث منفور شدن او در فصل او شد بلکه عشق او به جافری برثیون باعث این حس شده است. همانطور که می دانید جافری برای تحقیر کردن اطرافیانش از هیچ تلاشی فروگذار نمی کرد و برای این کار حتی نیاز به سخن گفتنش نیز نبود. او به شدت شیطان صفت و ترسناک است. سانسا در دوران نوجوانی کوته بین و مادی گرا بود و چیزی فراتر از ظاهر خوش سیما و ثروت و جایگاه جافری را نمی دید تا اینکه جافری پدر همسر آینده خود را گردن زد. آن روز سانسا درسی بسیار باارزش آموخت: همه چیز آن طلاهای درخشان نیست.

۸- آریا استارک: رها کردن سگ شکاری در حال مرگ

بازی تاج و تخت

یکی از بهترین لحظات فصل چهارم «بازی تاج و تخت» شیمی و رفاقت متفاوت بین آریا و سگ شکاری بود. این دو حقیقتاً به اسپین آفی مجزا برای خودشان نیاز دارند اگر چه تنها می توانیم آرزوی آن را داشته باشیم. با این وجود تیم دو نفره آن ها پایان دردناکی داشت. بعد از این که سگ شکاری از برین اهل تارث شکست خورد، آریا او را در حال مرگ ترک کرد. البته سگ شکاری انسان بی گناهی نبوده و در فهرست مرگ آریا قرار داشت اما سندور زشت اما خوش قلب جان خود را برای مقابله با چیزی که تهدیدی برای آریا می دانست به خطر انداخت و تا سرحد مرگ نیز پیش رفت. حتی اگر سگ شکاری آریا را به عنوان یک گروگان و برای دریافت جایزه کنار خود نگه داشته بود، اما همیشه از او مراقبت کرده و او را به کسی دیگر نفروخت. بسیار تلخ بود که آریا او را به حال خود رها کرد که بمیرد هر چند در اپیزود پنجم فصل هشتم از او تشکر کرد.

۷- جان اسنو: خیانت به وحشی ها و ییگریت

بازی تاج و تخت

جان اسنو در سراسر سریال تنها یک بار دروغ گفت و وقتی این کار را کرد این دروغ قلب بسیاری را شکست. او نه تنها به وحشی ها به رهبری منس ریدر که به او اعتماد کرده بودند خیانت کرد بلکه در حق اولین عشقش، ییگریت، نیز مرتکب خیانت شد. شاید بگویید که وفاداری او پیش از همه به نگهبانان شب بوده اما این موضوع از دردناکی خیانتش به وحشی ها که در نهایت به مرگ ییگریت نیز انجامید نخواهد کاست. البته او در نهایت با نجات جان باقیمانده وحشی ها این کار بد خود را به نحوی جبران کرد. او در واقع به خاطر این تصمیم خود و عشقش به وحشی ها کشته شد و به همین دلیل می توان خیانت او را بخشید.

۶- تیریون لنیستر: کشتن پدرش

بازی تاج و تخت

تیریون لنیستر شخصیتی است که تنها به خاطر ظاهرش بسیار بیشتر از آن چه که باید در وستروس مورد تقبیح و قضاوت منفی قرار گرفته است. از لحظه ای که متولد شده، پدرش از او متنفر بوده زیرا او را مسبب مرگ مادر تیریون و همسر خود در هنگام زایمان می داند. نقطه عطف رابطه این دو زمانی بود که تایوین در برابر تقاضای سرسی برای اعدام تیریون با دلایل واهی و دسیسه چینی در ماجرای قتل جافری سکوت کرد و رضایت ضمنی خود را با این موضوع اعلام نمود. بدتر از آن این بود که پدرش زنی که او دوست داشت را دزدید هر چند آن زن یک روسپی بود. با این وجود می توانیم تیریون را به خاطر کشتن پدرش با استفاده از کمان زنبوری ببخشیم. این حرکت تیریون یک جنایت شیطانی واجب از طرف تیریون و مجازاتی مناسب برای تایوین لنیستر بود.

بیشتر بخوانید: «بازی تاج و تخت»، فصل هشتم، اپیزود پنجم؛ تنها ۸۰ دقیقه دیگر تا پایان باقی مانده!

۵- دنریس تارگرین: سوزاندن پدر و برادر سمول تارلی

بازی تاج و تخت

دنریس تارگرین بدون اینکه دنباله روها و طرفداران زیادی داشته باشد از دریای باریک نگذشته و این سفر او برای هیچ نیز نبود. او در نگاه بسیاری از مردمان خارج از وستروس نجات دهنده و آزادی بخش سرکوب شدگان بود. اما تا همین اواخر نیز نمی شد او را ملکه ای بدون خطا دانست. دنریس هر چه باشد یک تارگرین است و مانند پدرش، علاقه خاصی به سوزاندن موجودات زنده داشت. اگر چه او در اپیزود ماقبل پایانی فصل هشتم «بازی تاج و تخت» بسیاری از مردمان بی گناه کینگر لندینگ را به کام آتش اژدهای خود فرستاد اما در فصول قبلی نیز مرتکب جنایتی این چنینی شده بود که اگر چه قربانیان بسیار کمتری داشت اما بسیار دردناک تر بود، آن هم سوزاندن دو مرد نجیب زاده و باشرافت و البته کله شق بود که البته پدر و برادر سامول تارلی بودند. دنریس می توانست براحتی به آن ها رأفت نشان داده و این دو را زندانی کند و دستکم از جان مرد جوان تر بگذرد اما او می خواست ثابت کند که هنوز بخش کوچکی از پادشاه دیوانه در او وجود دارد.

۴- یورون گریجوی: کشتن برادر، تلاش برای کشتن برادرزاده هایش

بازی تاج و تخت

برادر کوچکتر بودن در یک خاندان بزرگ وستروسی نوعی بدشانسی است زیرا تنها باقیمانده چیزها به شما خواهد رسید. برای یورون گریجوی اما این موضوع اهمیتی نداشت. او تاج و تخت را می خواست و در نهایت با کشتن برادر خودش به آن رسید. او خوب می دانست که پس از مردن پادشاه، یک تاجگذاری عجله ای رخ خواهد داد و پادشاه بعدی یا او یا خواهر زاده اش، یارا، خواهد بود. آن زمان، دوران خانسالاری بوده و مردم به شدت نگاه جنسیت زده ای داشتند و به همین دلیل یورون را به برادر زاده اش که یک زن بود ترجیح دادند. او تصمیم گرفت که کوچکترین شانسی برای رقابت را از بین ببرد و بدین ترتیب سعی کرد برادرزاده هایش را به قتل برساند. باید به این مرد جایزه بدترین عموی تاریخ را داد.

۳- جیمی لنیستر: فلج کردن برن استارک

بازی تاج و تخت

گاهی اوقات کشتن و مرگ بدترین چیزی نیست که می توانید در حق یک شخصیت دیگر انجام دهید. نابود کردن زندگی یک شخص تا جایی که او می گوید کاش مرده بود بسیار بدتر است. این همان کاری بود که جیمی لنیستر با برن استارک جوان را با به زبان آوردن آن جمله کوتاه و دردناک کرد. برن یک پسربچه چابک و فرز بود که از بالا رفتن از دیوارها و برج ها لذت می برد. جیمی این علاقه را از او گرفت تنها به این خاطر که راز کثیف خود و خواهرش سرسی را برای مدت بیشتری پنهان نگه دارد. کاری که جیمی کرد باعث شده که برن به کلاغ سه چشم تبدیل شود اما این بدان معنا نیست که باید به خاطر این جنایت از جیمی تشکر کنیم. البته جیمی بعدها در فصل هشتم نیز قلب برین اهل تارث را شکست اما این موضوع به بدی جنایت او در حق برن استارک نبود.

۲- برن استارک/کلاغ سه چشم: ماجراهای هودور

بازی تاج و تخت

حالا که صحبت از خراب کردن زندگی افراد در دوران کودکی شد، باید بگوییم که حتی خود برن استارک  و کلاغ سه چشم نیز از این عمل هولناک و شنیع مستثنی نیست. تا حدودی گناه برن بود که پسربچه ای امیدوار به نام وایلیس که می خواست شوالیه شود به یک پسربچه ساده لوح و دچار لکنت زبان به نام هودور تبدیل شد. هودور در مسیر تبدیل شدن برن به کلاغ سه چشم نقش پاهای او را ایفا می کرد و در نهایت به خاطر نجات جان او خود را به کشتن داد.

۱- سرسی لنیستر: از کجا شروع کنیم؟!

بازی تاج و تخت

سرسی از یک ملکه دائماً در حال کشیدن نقشه به یک هیولای دائماً در حال کشیدن نقشه های بزرگ تر تبدیل شد و هر بار  شیطانی تر از قبل. او کارهای هولناک بسیاری کرده و به همین دلیل انتخاب از بین آن ها کمی دشوار است و می توان همه جنایات او را نفرت انگیز دانست: او جافری را به دنیا آورد، تمامی بچه های رابرت را سقط کرد تا شرایط را برای بدنیا آوردن بچه جیمی مهیا کند، او تمامی حاضرین در سپت بیلور را با بمب های آتشینش نابود ساخت، به وینترفل و قولی که داده بود پشت کرد، باعث خودکشی آخرین فرزندش شد و مهم تر از همه این که مرتکب زنای با محارم شد. در فصل آخر نیز میساندی و یکی از اژدهایان دنریس را به قتل رسانده و باعث مرگ میلیون ها نفر در کینگز لندینگ شد. اما باید بدانید که در کتاب های مارتین شرارت های سرسی از این هم بیشتر هستند و می توان او را حتی بالاتر از پادشاه شب شیطان صفت ترین شخصیت منفی سریال «بازی تاج و تخت» دانست که برای تمام جنایات خود از قبل نقشه کشیده بود.

بیشتر بخوانید: ۱۰ دلیل برای اینکه «سرسی لنیستر» قدرتمندترین شخصیت «بازی تاج و تخت» است

مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
۵ نظر

ورود

  • تارک اردیبهشت ۲۶, ۱۳۹۸

    حس نمیکنین یکم زیادی روی Game Of Thrones دارین مانوور میدین؟
    عملا سایت رو تسخیر کرده این سریال.آدم حس میکنه وارد صفحه فندام GoT میشه.

  • سید جواد اردیبهشت ۲۶, ۱۳۹۸

    سرسی: از کجا شروع کنیم؟

    خیلی خوب بود
    خیلی

  • Root خرداد ۳, ۱۳۹۸

    آقای حسین پناهی لطفا یه مطلب هم در این مورد بنویسید که چرا کریستوفر نولان تقریبا تو همه ی فیلماش از مایکل کین استفاده میکنه؟! (حتی تو دانکرک هم از صداش استفاده شده)

  • ابوالفضل بهمن ۲, ۱۳۹۹

    خدایی سرسی مد کینگ، میگار ظالم و کلا همه شاهای دیوونه تارگریان رو گذاشته بود ت جیبش??

  • سروش فروردین ۳۰, ۱۴۰۰

    خیلی مقاله چرتی بود