تابستان اینجاست و گرمایش همه ما را کلافه کرده است. اگر چه دوست دارید گرمای این فصل را با رفتن به کنار دریا، پارک یا مهمانی های متعدد فراموش کنید اما گاهی اوقات بودن در خارج از خانه فایده ای ندارد. در چنین شرایطی که ترجیح می دهید خانه مانده و زیر کولر دراز بکشید، تماشای یک فیلم خاص می تواند بهترین گزینه باشد. هیچ چیزی مانند تماشای یکی از بهترین فیلم های تابستانی نمی تواند گرما و شرجی را از یاد شما ببرد. اگر حوصله رفتن به سینما و تماشای فیلم های کمدی این روزها را ندارید تماشای فیلم های زیر را به شما توصیه می کنیم که بهترین گزینه ها برای سپری کردن یک روز تابستانی طولانی و گرم هستند.
برای مطالعه قسمت اول این مطلب می توانید از این لینک استفاده نمایید.
۵- یک روز تابستانی درخشان تر (۱۹۹۱)- ادوارد یانگ
فیلم «یک روز تابستانی درخشان تر» (A Brighter Summer Day) فیلمی است که از زمان انتشارش بارها و بارها از نو کشف شده و حاوی شاهکارهای پنهان متعددی است. فیلم حماسی ۴ ساعته ادوارد یانگ در مورد رقابت دارودسته های جوان در یک تایوان در حال تغییر به تصویر کشیده می شود. در این بطن، یانگ به بررسی چیزهای بسیار زیادی می پردازد؛ از خشم جوانان و بی اعتنایی فرهنگی به ویژه از جانب غرب تا خشونت، عشق، شکنجه و بسیاری چیزهای دیگر. سبک فیلمبرداری خاص فیلم باعث می شود که واقعیت و فانتزی یک تابستان تایوانی به خوبی به تصویر کشیده شود؛ از مزارع گرفته تا شهرهای بزرگ و کوچک. حتی در فیلم به یک قطعی برق گسترده و واقعی می رسیم، جایی که در بخش هایی از فریم تنها با نور یک لامپ روشن شده که بر درماندگی و خستگی شخصیت ها در دستان می افزاید.
اگر چه این فیلم از آن دسته فیلم های مورد علاقه همگان نیست اما فیلمی است که به طور کامل در مسیر خود به بررسی شخصیت و احوالات شخصیت ها و فعالیت های آنان در روزهای گرم تابستان می پردازد. آشفتگی، پارانویای مرزی و تلاش برای یک شخصیت مستقل و کامل بودن در طول تابستان تمام چیزی است که در سراسر فیلم احساس می شود. یانگ اجازه داده که پس زمینه روزهای گرم و طولانی تابستانی و شب های تقلای شخصیت های فیلم در اولین شاهکارش به وضوح به تصویر کشیده شود.
۴- پرتو سبز (۱۹۸۶)- اریک رومر
فیلم فرانسوی «پرتو سبز» (The Green Ray) که با عنوان «تابستان» (Summer) برای مخاطبان انگلیسی زبان منتشر شد را می توان جستجو و بررسی بی پایان اریک رومر از مردان و زنان جوان عاشق دانست. در این فیلم داستان زنی به نام دلفین با بازی ماری ریویر روایت می شود، زنی تنها که در یک تابستان به جستجوی عشق می پردازد اما تلاش هایش راه به جایی نمی برد. با آغاز داستان در پاریس و پایانش در ساحل همراه با دلفین، مخاطب حس می کند که تمام تابستان را همراه این شخصیت بوده است. تصویرسازی ریویر از تنهایی شخصیت دلفین و تقلای او برای پیدا کردن یک شخصیت معنادار برای ادامه یافتن زندگی اش در یک مسیر درست است که باعث شده این فیلم تابستانه بسیار متمایز از دیگر فیلم های مشابه باشد.
سکانس های ساحل در کنار دوست سوئدی جدیدش یا مواجهه او با مردم محلی به واقعی بودن شخصیت و شرایط کمک می کند، چیزی که می توان در سبک کاری رومر در تمامی فیلم هایش دید. کل فیلم شبیه یک مسافرت یک نفره و یا همراهی با فردی است که به هیچ عنوان نمی توانید او را درک کنید. در طول فیلم و تا سکانس های آخر شاهد مواجهات دلفین با اشخاص مختلف و ضربه ای که هر کدام از این برخوردها به او وارد می کند هستیم.
بیشتر بخوانید: بهترین و واقع گرایانه ترین فیلم های گانگستری و مافیایی تاریخ سینما [قسمت دوم]
۳- بعدازظهر سگی (۱۹۷۵)- سیدنی لومت
در فیلم «بعدازظهر سگی» (Dog Day Afternoon) که بر اساس یک داستان واقعی سرقت نافرجام از بانک در سال ۱۹۷۳ و در شهر بروکلین ساخته شده، سیدنی لومت به بررسی اتفاقات رخ داده برای شخصیت های سانی با بازی آل پاچینو و سال با بازی جان کازال در یک روز گرم و نحس تابستانی در ۲۲ آگوست می پردازد. تقریباً هر اتفاقی که ممکن است در سرقت از بانک رخ دهد در این فیلم به شکلی که تاکنون ندیده اید به تصویر کشیده شده است زیرا مخاطب به خوبی خود را در بطن ماجرا و در داخل ماجرا حس می کند، چه یکی از گروگان های گرما زده باشد و چه تماشاگرانی که خارج از بانک جمع شده و از شدت نور آفتاب کلافه شده اند. قطع کردن تماشای این فیلم در آن روزهای سگی تابستان کار دشواری است.
حتی تماشای جست و خیزهای شخصیت پاچینو در فیلم که خیس عرق شده حتی بدون دسترسی به سیستم تهویه مطبوع و در شرایطی که حس می کنید شما هم در یک فضای تنگ گرفتار شده اید نیز لذت بخش و تکرار نشدنی است. با کارگردانی سیدنی لومت و سناریو فرانک پیرسوون، «بعدازظهر سگی» با سرعت زیادی پیش می رود اما لحظات و سکانس هایی نیز وجود دارد که جا را برای تفکر و تعمق در ماجراهای فیلم باز می گذارد و بر جذابیت داستان می افزاید، داستانی که تمام ماجراهای آن در عرض ۱۲ ساعت می گذرد.
۲- آرواره ها (۱۹۷۵)- استیون اسپیلبرگ
«آرواره ها» (Jaws) فیلمی است که شروع فصل تابستان را فریاد می کشد و دیگر هیچ. این فیلم هنوز هم در آغاز ماه جولای در بسیاری از سینماهای ایالات متحده به نمایش در می آید و همچنان همان احساس ترس و وحشت سکانس ابتدایی را در مخاطبان خود ایجاد می کند. «آرواره ها» را به عنوان فیلمی که باعث بوجود آمدن واژه «بلاک باستر» شد یا فیلمی که موج نو هالیوود را متوقف کرد می شناسیم اما نمی توان زیبایی و بزرگی فیلمی که استیون اسپیلبرگ ساخت را فراموش کرد. با ساخت یک تریلر پرتنش با برداشت های از نزدیک هیچکاکی از کوسه قاتل، استفاده از عروسک، کار فوق العاده با دوربین و میزانسن حیرت انگیز، اسپیلبرگ از تمامی ترفندها و تردستی هایی که بلد بود در این فیلم استفاده کرده است. فیلم طوری ساخته شده که بعد از تماشای آن، با هر بار رفتن به ساحل نخواهید توانست به کوسه و حمله آن فکر نکنید. با این وجود، تماشای «آرواره ها» در روزهای گرم تابستان نیز جذابیت و لذت خاص خود را دارد.
۱- کار درست را بکن (۱۹۸۹)- اسپایک لی
فیلم «کار درست را بکن» (Do the Right Thing) به عنوان شاهکار اسپایک لی و دستکم نماد سینمای مستقل آمریکا، داستان شخصیت هایی در محله بدفورد در بروکلین را روایت می کند که در تنش نژادی در حال انفجار است. از همان سکانس ابتدایی می دانیم که این فیلم برای فصل تابستان ساخته شده است، آن هم روزهای گرم تابستانی که غیرقابل تحمل به نظر می رسند و طراحی قرمز و زرد فضای فیلم بر این حس تابستانه و داغ فیلم می افزاید. هیچ شخصیتی در فیلم از این گرمای شدید در امان نیست و می خواهد که این گرما را با یک نوشیدنی خنک یا یک تکه پیتزا از سر بگذراند.
اسپایک لی با هنرمندی و با بن مایه جدایی اجتماعی و نژاد پرستی به تحلیل شخصیت ها در موقعیت های بسیار ساده و معمولی می پردازد که در نهایت به اوج داستان ختم می شود. این فیلم با هر بار دیدن شما را بیشتر مجذوب خود می سازد و به همین دلیل است که اگر چه ۳۰ سال از ساخت آن می گذرد اما همچنان یک فیلم کلاسیک مرتبط است که باید هر سال در فصل تابستان به تماشای آن نشست.
بیشتر بخوانید: ۱۰ فیلم دیدنی که شخصیتهای شرور آنها بسیار دوست داشتنیتر هستند [قسمت اول]
بدون نظر