مائو زدونگ، انقلابی کمونیست و موسس جمهوری خلق چین مردی بود که یک «امپراطوری وسطایی» را به نسخه خاص خود از حکومت آینده تبدیل کرد. اگر چه مائو در بسیاری از کشورهای کمونیستی گذشته و حال یک قهرمان و مبارز عدالت خواه به شمار می آید اما چهره او یک روی دیگر نیز دارد که بیشتر به یک دیکتاتور شبیه است. گفته می شود وی باعث مرگ بیش از ۴۲ میلیون نفر شده است و برخی نیز تعداد قربانیان مائو و سیاست های او در چین را دو برابر این عدد تخمین می زنند که باعث می شود وی در زمینه قتل انسان ها حتی بالاتر از ژوزف استالین و آدولف هیتلر قرار بگیرد. اما علیرغم اینکه اعظم مردم از جنایات و کشتارهای استالین و هیتلر آگاهی دارند اما کمتر کسی است که از سیاست های مرگبار و خصمانه مائو زدونگ اطلاع داشته باشد.
مائو زدونگ و فرمان هوشمندانه کشتار
علیرغم بار سنگینی که تاریخ در زمینه مرگ و میر و کشتارها بر روی دوش وی گذاشته است اما قضیه اینطور نبوده که مائو در کشور خود راه افتاده و میلیون ها نفر را با دست های خودش به قتل رسانده باشد. این هم بدان معنا نیست که مائو راهی برای دخالت مستقیم در این کشتارها پیدا نکرده باشد. وی نه تنها مرگ بسیاری از مردم کشورش را نادیده گرفت بلکه در بیانیه ای رسمی از حامیان کشاورز خود خواست تا زمینداران را به قتل برسانند، زمیندارانی که بسیاری از آن ها کشاورزانی ساده بودند. او در دستور رسمی خود گفته بو دکه به ازای هر هزار نفر یک نفر باید کشته شود و این به معنای کشتن ۰.۱ درصد از جمیعت آن زمان چین بود. اما مرگ و میری که در واقع رخ داد و جناب مائو نیز با آن مشکلی نداشت ۳ مرگ به ازای هر هزار نفر بود.
دلیل این دستور بیرحمانه مائو زدونگ به همان اندازه که واقع گرایانه بود ترسناک نیز به نظر می رسد. هدف مائو این بود که مردم کشورش شخصاً دست هایشان را به خون دیگران آلوده کنند به نحوی که همگی در شکل گیری رژیم مائو دخالت داشته و اعمال هولناکی مرتکب شده باشند. بدین ترتیب توده مردم و طرفداران مائو دلایل زیادی برای ترس از بازگشت حکومت سابق پیدا می کردند، حکومتی که توده کشاورزان و کارگران شخصاً و با قساوت و خونریزی فراوان در ساقط کردن آن دست داشتند. بدین ترتیب در صورت نارضایتی از حکومت مائو نیز آن ها از ترس بازگشت حکومت قبلی و محاکمه شدن به خاطر جنایاتشان، اعتراض نکرده و نهایت تلاششان را برای حفظ حکومت مائو انجام می دادند.
فاجعه «جهش بزرگ رو به جلو» مائو
مائو زدونگ مردی با رویاهای بزرگ و جاه طلبانه بود و شوربختانه سعی داشت این رویاهای خود را به واقعیت تبدیل سازد بدون توجه به این که تحقق آن ها امکانپذیر باشد یا خیر. منظورمان همان برنامه موسوم به «جهش بزرگ رو به جلو» است که در جریان آن مائو سعی داشت جامعه دهقان چین را به یک جامعه صنعتی مدرن تبدیل سازد. اما یک مشکل ساده در مورد این پروژه بزرگ وجود داشت و آن این که مائو قصد داشت این جهش بزرگ را تنها در عرض ۵ سال عملیاتی کند. از ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۰، میلیون ها نفر از چین به اجتماعات کوچکی با وظایفی بسیار خاص مانند تولید محصول یا کشاورزی منتقل شدند. همچنین مائو می خواست که چین در زمینه تولید فولاد خودکفا شده و بدین ترتیب بود که مردم مجبور به ایجاد «کوره های فولادی حیاط پشتی» کرده و هر یک مجبور بود سهمیه ای سختگیرانه که برایش تعیین شده بود را تولید کند.
متاسفانه اما کشاورزان سابق چینی در تولید فولاد به اندازه کشاورزی مهارت نداشته و محصول فولاد آن ها بسیار شکننده و بی کیفیت بود. در این اثنا، مائو از مفاهیم بی معنا و شکست خورده اتحاد جماهیر شوروی در زمینه کشاورزی برای افزایش تولید غلات استفاده کرده و همزمان افراد بیشتری را برای کار، از بخش کشاورزی به بخش صنعت منتقل می کرد. تاکتیک های کشاورزی او به نابودی صدها هزار هکتار زمین کشاورزی شد در حالی که میلیون ها چینی برای افزایش تولید غلات دست به نابود کردن جنگل ها می زدند که این موضوع به فرسایش زمین منتهی شد. خسارتی که جهش بزرگ رو به جلو به محیط زیست چین وارد کرد بسیار ترسناک بود اما نمی توان آن را با رنج انسان ها و قحطی که بدنبال این سیاست آمد مقایسه کرد.
مائو زدونگ و قحطی بزرگ
بین سال ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۱، چین با قحطی بزرگ مواجه شده و مرگ و میر ناشی از آن نشان داد که اسم بامسمایی برای این قحطی انتخاب شده است. از این قحطی به عنوان بزرگترین قحطی تاریخ بشر یاد می شود که در جریان آن، در کمتر از دو سال، میلیون ها نفر جانشان را به دلیل گرسنگی از دست دادند. اگر چه یک دوره غیرمنتظره خشکسالی در چین نیز در این قحطی نقش داشت اما بخش اعظم این تراژدی نتیجه تصمیمان نسنجیده مائو برای آغاز جهش بزرگ رو به جلو بود که تولید غذای کافی در آن نادیده گرفته شده بود. فشار سیاست جهش بزرگ رو به جلو همچنین باعث شد که مقامات رسمی گزارش هایی کاملاً کذب و دروغین در مورد حجم محصولات بدست آمده ارائه دهند و این بدان معنا بود که تعداد غلات تولید شده روی کاغذ و در گزارشات رسمی بسیار بیشتر از مقدار غلات تولید شده در واقعیت و در انبارها بود.
بدتر از همه اینکه این شرایط بسیار بدتر از اتفاقاتی که قبل از آن افتاده بود مدیریت شد. مقامات هیچ تمهیدی در مورد ذخیره غذای اضافی نیندیشیده و اگر چه میزان تقاضا برای غذا نسبت به دوران قبل از قحطی افزایش نیافته بود اما دولت از تامین غذای کافی برای مردمش عاجز مانده بود. آن ها حتی در ارائه گزارش در مورد شدت قحطی و میزان مرگ و میر نیز واقعیت را منعکس نمی کردند و اعلام می کردند که شرایط چندان هم بحرانی نیست. در نهایت بیش از ۳۰ میلیون نفر در چین به دلیل قحطی بزرگ جان باختند. آمار نشان می دهد که تلفات انسانی از سیاست جهش بزرگ رو به جلو و قحطی بزرگ در دوران حکومت مائو در چین به بیش از ۴۸ میلیون رسیده بود.
انقلاب فرهنگی شکست خورده مائو
آزمایشات فاجعه بار مائو زدونگ در ماجرای جهش بزرگ رو به جلو، جایگاه سیاسی او را برای سال ها دچار لغزش کرده و به حاشیه برد. انقلاب فرهنگی تاکتیک جدید مائو برای باز پس گرفتن قدرت کامل در کشور بود. وی هدف خود از این برنامه ۱۰ ساله آشوب سیاسی و اجتماعی را تجدید حیات دوباره کشور اعلام کرد اما اکثر کارشناسان بر سر این نکته توافق داشتند که هدف واقعی مائو از این کار خلاص شدن از دست دشمنانش و همچنین تثبیت جایگاه خود به عنوان مردی که جهانیان را به سمت کمونیسم هدایت می کند بود. در می ۱۹۶۶، مائو طرفداران خود را بسیج کرد تا دست به تصفیه در حزب کمونیست بزنند با این دستاویز که حزب پر از «تجدیدنظر خواهان» ی است که برای اقدامات ضدانقلابی دسیسه چینی می کنند. نتیجه فراخوان مانو بسیار خونبار بود. گاردهای سرخ و دانشجویان طرفدار مائو به خیابان ها ریخته، نمادهایی که از دید آن ها نماد سرمایه داری به شمار می آمد را نابود کرده و به هر کسی که به سبک بورژواها لباس پوشیده یا رفتار می کرد حمله کردند.
اعضای نامطلوب و مخالف مائو در حزب کمونیست، روشنفکران و استادان هدف سیاست تصفیه مائو قرار گرفتند و خشونت علیه آنان از تحقیر کردن در ملاء عام تا کتک و حتی قتل متفاوت بود. بعد از مدت کوتاهی، کشور در آستانه جنگ داخلی قرار گرفته بود و در سال ۱۹۶۸ بود که مائو دریافت طرفدارانش زیاده روی کرده اند. وی برای آرام کردن اوضاع در ابتدا تصمیم گرفت که میلیون ها نفر از کودکان کشور را برای «بازآموزی» به مناطق روستایی بفرستد و وقتی این سیاست نتیجه نداد ارتش را وارد ماجرا کرد. بعد از سال ها درگیری نظامی، بالاخره انقلاب فرهنگی در سال ۱۹۷۶ پایان یافت. در جریان انقلاب فرهنگی چین بیش از دو میلیون نفر کشته و حتی حزب کمونیست نیز از آن به عنوان یک فاجعه یاد می کند.
بیشتر بخوانید: سینمای سانسور و ایدئولوژی؛ چگونگی ظهور بلاک باسترهای مورد تایید حزب کمونیست چین
سکوت مردم باعث مرگشون شد اگر این میلیون ها ادمی که بر اثر قحطی بزرگ مردند باهم متحد میشدند و جلوی این دیکتاتور وامیستادن نه خودشون میمردند نه مملکتشون توی اون سال ها به چنان وضعی می افتادند
سلام
خوندن تاریخ بسیار جذاب هست و میتونیم برای زندگی بهتر ازشون استفاده کنیم
ممنون از زحمتی که کشیدین