نقطه ی اشتراک کیم کارداشیان، بیل گیتس و جنیفر لوپز چیست؟ جدا از ثروت عظیم شان، همگی آن ها فرزند وسط هستند. گرچه بسیاری به سندرم فرزند میانی اعتقاد دارند و به زعم آن ها، فرزندان وسط همیشه از سمت خانواده مورد غفلت واقع می شوند و همه ی عمر از این کم توجهی ها ناراضی هستند، اما تحقیقات نشان داده فرزندان وسط خانواده به طور کلی مستقل تر و ماجراجوتر از خواهر و برادرهای بزرگ تر و کوچک ترشان هستند و از روحیه ی همکاری بیشتری در مقایسه با آن ها برخوردارند.
با ۹ حقیقت جالب درباره ی فرزندان وسط خانواده همراه باشید.
۱- سندرم فرزند میانی حقیقت ندارد
تصور رایج در مورد فرزندان وسط این است که آن ها همیشه ناخوشنود و ناراضی هستند چون به اندازه ی فرزندان بزرگ و کوچک خانواده از سمت والدین شان توجه نگرفته اند. آن ها شاید در خانواده ی خود احساس مستثنی بودن کنند، اما معمولاً اینگونه نیست که تا ابد از این مسأله دلخور و عصبانی باشند.
برخی کارشناسان معتقدند «سندرم» خواندن تجربیاتی که فرزندان وسط خانواده در طی بزرگ شدن شان از سر می گذرانند، اشتباه است. آن ها شاید احساس کنند مورد غفلت واقع شده و کم اهمیت شمرده شده اند، اما در اغلب موارد، وقتی به بلوغ و پختگی می رسند این افکار را کنار می گذارند.
۲- با خواهر و برادرها و دوستان شان پیوند مستحکم تری برقرار می کنند تا با والدین شان
محققان در پژوهش های خود پی بردند فرزندان بزرگ تر و کوچک تر خانواده وقتی نیاز به کمک داشته باشند به والدین شان روی می آورند اما برای فرزندان وسط، خواهر و برادرهایشان آن کسانی هستند که در هر شرایطی روی آن ها حساب می کنند. علت این مسأله احتمالاً آن است که آن ها در طی دوران بزرگ شدن شان وقت کمتری با والدین شان سپری می کنند.
به علاوه، فرزندان وسط معمولاً دوستان شان را اصلی ترین یاری گر خود در زندگی شان می دانند، مسأله ای که سبب می شود آن ها دوستان وفاداری داشته باشند.
۳- خلاق هستند
فرزندان وسط در طی دوران بزرگ شدن شان همه چیز را با تماشا کردن دیگران یاد می گیرند. در حالی که فرزندان بزرگ تر و کوچک تر خانواده بیشتر مورد توجه والدین شان هستند، فرزندان وسط همه چیز را به تنهایی کشف می کنند و روحیه ی بسیار مستقلی پیدا می کنند.
بنابراین شاید بتوان محرومیت از رسیدگی زیاد را یک مزیت دانست. چون رسیدگی زیاد والدین به فرزندان گاهی مانع از دستیابی آن ها به استقلالی می شود که در زندگی حقیقتاً به آن نیاز دارند.
۴- میانجی گر هستند
فرزندان وسط خانواده اغلب از روحیه ی همکاری و قدرت درک دیگران برخوردارند و در عین حال، رعایت انصاف اهمیت زیادی برای آن ها دارد. آن ها از زمان تولد مجبورند همه چیز زندگی خود را با دست کم یک نفر دیگر شریک شوند. همین ویژگی ها از آن ها افرادی توانا در کار مذاکره می سازد.
۵- توانایی درک دیگران را دارند
از آنجایی که فرزندان وسط معمولاً میانجی گران توانایی هستند، آن ها در درک دیگران و پیدا کردن به اصطلاح قلق آن ها هم مهارت پیدا می کنند. این ویژگی می تواند آن ها را به موفقیت شغلی برساند.
۶- با هر نوع شخصی می توانند کنار بیایند
وقتی در خانواده ی پرجمعیتی بزرگ شوید یاد می گیرید که هر کسی نظر خودش را دارد، بعضی موافقند و بعضی مخالف. این مسأله باعث می شود فرزندان وسط در آینده با کشمکش ها و اختلاف ها به راحتی کنار بیایند چون یاد گرفته اند تا زمانی که افراد برخورد درستی داشته و نیت بدی از مخالفت خود نداشته باشند، این دست کشمکش ها می تواند سازنده هم باشد.
۷- فرزندان آخر بهترین شریک عاطفی برای فرزندان وسط هستند
فرزندان وسط و فرزندان آخر بهترین گزینه برای تبدیل شدن به یک زوج هستند. فرزندان وسط معمولاً در برخورد با موقعیت های مختلف رفتاری خونسردانه و سیاستمدارانه دارند و افراد درون گراتری هستند. در مقابل فرزندان آخر برون گراتر هستند و می توانند به آن ها کمک کنند خود را ابراز کنند.
۸- احتمال رئیس جمهور شدن شان وجود دارد
توانایی هایی همچون میانجی گر بودن، درک دیگران و کنار آمدن با اختلافات، فرزندان وسط را به گزینه ی مناسبی برای رئیس جمهور شدن تبدیل می کند. ۵۲ درصد از رئیس جمهورهای ایالات متحده آمریکا از سال ۱۷۸۷ فرزند وسط بوده اند.
از رئیس جمهورهای مشهوری که فرزند وسط بوده اند می توان به توماس جفرسون، آبراهام لینکولن و جان اف. کندی اشاره کرد.
۹- می توانند افراد بسیار موفقی باشند چون در کودکی برای جلب توجه والدین شان مجبور به رقابت بودند
بیل گیتس، کیم کارداشیان، جنیفر لوپز، مدونا و پرنسس دایانا، از جمله ی فرزندان وسط مشهور دنیا هستند.
آدم ها تنها نکات منفی فرزند وسط بودن را می بینند و نقاط قوت این مسأله را نادیده می گیرند، مثلاً اینکه فرزندان وسط از توانایی زیادی در مذاکره، داشتن حس یکدلی با دیگران و انعطاف پذیری برخوردار می شوند و اغلب، افراد خلاقی هستند و متفاوت فکر می کنند.
فرزندان وسط وقتی متوجه شوند که به خاطر فرزند وسط بودن چه توانایی های مفیدی پیدا کرده اند، می توانند خود را به گونه ای توانمند سازند که تأثیر مثبتی بر زندگی شان داشته باشند.
بیشتر بخوانید:
اگر فرزند وسط هستید بخوانید: هر آنچه باید در مورد «سندروم فرزند میانی» بدانید
۱۰ حقیقت شگفتانگیزی که در مورد ترتیب تاریخ تولد فرزندان نمیدانستید
شخصیت شناسی: ترتیب تولد شما چه رازهایی را در مورد استعدادهای شغلی تان فاش می سازد؟
به عنوان فرزند وسط با شماره دو مخالفم اتفاقا با والدینم بیشتر راحت هستم و حس حسادت نسبت به برادرانم بیشتر هست و یه جورایی احساس تنفر پیدا میشه. فرزنان وسط وقتی میبینن یا حس میکنن کسی محلشون نمیزاره بیشتر توی انزوا میرن و متکی به خودشون میشن.اینا بر اساس تجربه خودم ودوستانی هست که دارم. به شخصه خودم با دوستی با فرزندان اخر خیلی مشکل به هم میزنم و هیچکدوم از دوستانم فرزند اخر نیستن ولی با فرزندان وسط و اول راحت تر مچ میشم.
یکمی پوچ گرا میشیم.
نمی دونم چرا میگن اجتماعی هستن حقیقتش تجربه خودم اینه که خیلی خیلی دیر به کسی اعتماد میکنیم چرا که حس میکنیم همه بهمون بی اعتنا هستن و کسی میاد سمتمون برای اهداف خودشه. پس خیلی سخت اعتماد میکنیم ولی اگر محبت ببینیم ،محبت میکنیم در صورتی که احتیاجی هم به محبت کسی نداریم چرا که عادت کردیم.
مستقل هستیم که یجورایی بده. مستقل بودن هم از اجتماع دورت میکنه و هم بعدا مشکل بهم میزنی برای تشکیل خانواده چرا که سعی کردی نیازهای خودتو خودت بر طرف کنی و از کسی کمک نخوای.
در اخر واقعا این یه حقیقته فرزند وسط همیشه کم توجه تر از بقیه اعضای خانواده هست.کسایی که میخونن این مطلب رو خواهش میکنم حداقل یبار هم شده بهشون رو در رو بگید چقدر براشون مهمید و دوستشون دارید بخدا همین حرف اینا رو از غار تنهایی میکشه بیرون.نزارید یه جا کز کنن.
می دونم والدین دلشون نمی خواد بین کسی فرق بزارن ولی این حسیه که هیچوقت ازت جدا نمیشه . خواهش میکنم وقتی با فرزندتون دعوا میکنید یه چیزی رو نگید .اونم اینه که فرزندان اول و اخر رو باهاش مقایسه نکنید.واقعا شخصیت طرف نابود میشه و به تمام احساساتی که داره ایمان پیدا میکنه که اره والدینم اونا رو بیشتر دوست دارن.همین جرقه ای میشه که تمام موارد گفته شد
بقیه موارد درسته الی مورد دو.
پیروز باشید.
دقیقن حرفات درسته. منم فرزند وسط پسر از بین ۳ پسر هستم. این سندروم نیست دقیقن عین واقعیت هست. همه والدین تبعیض میزارن بین بچه ها ولی تبعیضی که به بچه های وسط میشه گاهی بسیار بیشتر از حدش هست. این تبعیض نتیجه ش میشه حسادت. هر چی هم سن بره بالا این مشکل بزرگتر میشه.
من که به شخصه با برادرام اصلن صحبت نمی کنم. با پدر مادر هم بسیار کم. شاید هفته ای ۱ دقیقه. اونم اگر مجبور باشم. شاید فکر می کنید مشکل از منه ولی من اگر این رفتار رو از قبل می داشتم بسیار موفق بودم ولی متاسفانه والدین منو فدای فرزند اول کردن.
البته چیزی که هست والدین از روی غریزه دارن اینکارو میکنن، واقعن خودشون هم نمیدونن، آموزشی هم که ندیدن هرگز برای پدر و مادری. هر قدمی وردارن به ضرر بچه وسط هست. همین باعث شده من هرگز به کسی اعتماد نمی کنم. احتمالن هرگز نمیتونم دیگه شریک زندگی پیدا کنم. همش به خاطر این رفتار پدر و مادر بود.
غار تنهایی من دیگه اونقدر عمیق شده که کسی دستش نمیرسه به من. الان مادرم هم بیاد بهم بگه دوستت دارم ، هیچ حسی ندارم به اون جمله چون میدونم الکی هست.
خلاصه اگر پدر و مادر هستید برید چارتا کلاس بشینید پدر مادری یاد بگیرید.
این دست از مطالب فقط برای نویسندهی مطلب خوبه که هزینهشو دریافت میکنه. وگرنه هیچ ارزش و جذابیتی نداره.
فقط مورد ۸ و ۹ .. بقیش الکیه
عکس آخری دچار ممیزی شده؟! آباژور میذاشتید به جاش
خوب عکس یه شخصیت دیگه رو میذاشتید منطقی تر نبود تا عکس رو سانسور کنید؟
فرزند دختر وسط بین دو تا خواهر هستم. ارتباط خیلی کمی با مادرم و خواهرام دارم اونم چون شوهرم میگه باهاشون در ارتباط باشیم وگرنه هیچ علاقه ای به آدمایی که تمام عمر منو نادیده گرفتن ندارم. بارها جمع ۳ نفره شون میشینن پشت سر من غیبت میکنن حالمو بد میکنه. تا چندسال پیش فقط برای اینکه یکبار مادرم از منم مثل اون دوتای دیگه تعریف کنه خودمو به اب و آتیش میزدم ولی یکبارم رفتارهای خوب منو ندید. سالهای زیادی از عمرم با حس خوب نبودن، حس نامریی بودن ، حس کافی نبودن با عزت نفس پایین و منزوی بودن از بین رفت. از وقتی باهاشون قطع ارتباط کردم خیلی حالم بهتره. دارم یاد میگیرم چطور اجتماعی بشم یاد میگیرم خودمو دوست داشته باشم. یاد بگیرم دیگه نیازی نیست برای کسب توجه اطرافیان و نیاز به دیده شدن خودمو کوچک کنم. فرزند وسط بودن خیلی بده خیلی زیاد