سوژه های خاص عکاسی آقای یِرون فان دام بسیار دیدنی است. او از مکانهای معروف دنیا عکاسی میکند اما استعدادی عجیب در سوژهیابی و سبک عکاسی دارد و حتی نامزد دریافت جایزهی عکاسی سونی هم شده. او ترجیح میدهد از مناظری عکاسی کند که شاید به دید بعضیها ارزش چندانی ندارند. اما همین مناظر در عکسهای او جلوهای افسانهای به خود میگیرند و بسیار زیبا به نظر میآیند.
از زهکشهای عظیم زمینی گرفته تا راهآهنهای متروکه، پناهگاههای زیرزمینی و مخروبهی جنگهای جهانی و نیروگاه متروکهای که لوکیشن فیلمبرداری بلِید رانِر ۲۰۴۹ بوده از سوژه های خاص عکاسی او محسوب میشوند. مثلاً در میان آثارش ساختمانی در پاریس به چشم میخورد که صحنهی فیلمبرداری بازیهای گرسنگی بوده و همینطور هتلی آشفته از هلند. یرون که ساکن روتِردام است میگوید دلش میخواهد سیاهیهای شهر را به تصویر بکشد، از پدیدههایی عکاسی کند که کسی آنها را از دیدگاه او ندیده، بدینترتیب خواهد توانست مخاطبانش را به وجد آورد تا قدر مکان زندگیشان را بیشتر بدانند.
او در مصاحبهای با مِیلآنلاین ترَوِل دربارهی سوژه های خاص عکاسی اش گفته: «من از اون عکاسهایی نیستم که مناظر زیبا یا مکانهای رمانتیک و چشماندازهای تورسیتی چشممو بگیره. بیشتر دوست دارم از جاهایی عکس بگیرم که همه تصور میکنن مکانهای جذابی نیستن یا اینکه هیچ وقت به خودشون زحمت دیدنشونو نمیدن. من با عکسهام میخوام نشون بدم مکانهای ضمخت و تنگ و تاریک هم میتونن زیبا باشن، اما در نوع خودشون. و اینکه دوست دارم از زوایای متفاوتی به مکانهای مشهور نگاه کنم و عکس بندازم تا مردم ببینن اینطور مکانها وجوه دیگهای هم دارن. به خاطر همینه که سعی میکنم از ارتفاع عکس بگیرم، مثلاً میرم روی پشت بام تا اون زاویهی خاصو پیدا کنم. بعضی وقتها مخاطبانم به من پیام میدن و میگن مناظری که توی عکسهای من دیدن درست جلوی چشماشون بوده اما هیچوقت به اونها توجهی نمیکردن. وقتی میبینیم مردم به خاطر آثار من با دقت بیشتری به اطرافشون نگاه میکنن و قدر شهری که ساکنش هستن بیشتر میدونن احساس رضایت میکنم و میفهمم کارمو درست انجام دادم.»
یرون هرچند استعداد خارقالعادهی خود را با سوژه های خاص عکاسی اش به رخ مخاطبانش کشیده چند سالی بیشتر نیست که وارد این حوزه شده و عکاسی را از سال ۲۰۱۴ آغاز کرده است. او سابقهی معماری و طراحی شهری داشته و همین دانشش نیز تأثیر بسیاری بر سوژهیابی و نحوهی عکاسی او گذاشته است.
او میگوید: «من مهندس معمار بودم و چندسالی از اینکه طراحی ساختمان میکنم خیلی راضی بودم اما سال ۲۰۱۴ یکی از دوستانم دوربین دیاِساِلآرشو بهم قرض داد و با فاصلهی کمی با هم رفتیم هنگکنگ تا باهاش عکاسی کنیم. اون سفر برام خیلی خاطرهانگیز شد و یه جورایی معتاد عکاسی و سفر شدم. تصمیم گرفتم شغلمو رها کنم و وارد عکاسی بشم.»
یرون میگوید: «دوست داشتم بدونم سیستم زندگی شهری چطوریه و برای همین هم به شهرهای بزرگ تمام دنیا سفر کردم. توی این مسیر هم دوربینم شد وسیلهای که باهاش عجایبی که میبینم ثبت میکنم.»
با این حال سوژه های خاص عکاسی او لزوماً ارتباطی با طراحی شهری ندارند. او میگوید: «همون موقعی که هنوز مهندس معمار بودم علاقهی زیادی به برج و ساختمانهای مرتفع داشتم، خصوصاً اونهایی که ظاهر تیره و تاری داشتن. بعد که وارد عکاسی شدم همین علاقه باعث شد سوژههای عکاسیهام هم همین ویژگیو داشته باشن. علم معماری قطعاً به درک ساختمانهای بزرگ و شهری کمک میکنه و میتونم به راحتی چیزیو که میخوام پیدا کنم. اما توی شغل جدیدم هم یاد گرفتم نباید به معماری نوین اتکا کنم. با اینکه معماری نوین توی عکس بینظیر میشه اما به افزایش کیفیت زندگی هیچ کمکی نمیکنه.»
یرون ادامه میدهد: «موقعی که عکاسی میکنم بین اینکه دنبال چه سوژهای هستم و اینکه دوست دارم شهر محل زندگی آدمها چه شکلی باشه تفاوت خیلی زیادی وجود داره. با این حال عکاسی باعث شد بفهمم قرار نیست همه جای شهر برق بزنه تا جای زیبایی به نظر بیاد، و حتی مناطق بیرنگولعاب و آشفته جذابتر اونی هستن که تصور میکنین. به همین دلیل حتی شهر آشفته و بندری روتردام به نظرم بهترین شهر دو عالمه.»
آثار یرون گاهی تنهایی را به تصویر میکشد و گاهی انگار به نقطهای خیره شده و گاهی هم انگار در فضایی تاریک ایستاده و با مشعلی اطرافش را روشن نگه داشته. او در مورد سوژه های خاص عکاسی اش و همچنین آثارش میگوید میتوان آن مکانها را جزئی از جاذبههای شهری به حساب آورد.
یرون میگوید: «افرادی که توی عکسم حضور دارن معمولاً گردشگر هستن که عکسشونو در مکانی جز مکان زندگی اصلیشون ثبت میکنم. واقعاً دوست دارم توی قاب دوربینم آدمهارو هم داشته باشم، به نحوی که ظاهر نحیف و ظریفشون توی یه فضای کاملاً ناسازگار طوری به نظر برسه که این آدمها متعلق به اون مکان نیستن. بنابراین رابطهی شهر با ما که ساکنان خرد و کوچکش هستیم زیر سوال میره.»
او در ادامه میگوید: «گردشگری شهری چشممو به دنیای اطرافم باز کرد. باعث شد از حاشیهی امنم بیرون بیام و دیدگاه وسیعتری داشته باشم. همیشه در هر موردی کنجکاوی میکردم اما عکاسی باعث شد گردشگر هم باشم. به محض اینکه فهمیدم چنین مکانهایی وجود داره دلم میخواست از نزدیک ببینمشون. و اینکه انکار نمیکنم خطر حضور توی چنین مکانهایی هم برام خیلی جذابه. به جورایی این مکانها پناهگاهم از زندگی حقیقی هستن. وقتی وارد تونل میشی نه نوری هست و نه صدایی، اما باز هم حضور شهر بالای سرتو حس میکنی، یه حس مأنوس و کمرمق. اما برعکسش وقتی بالای بلندی میایستی انگار شهر رو صدبرابر بیشتر حس میکنی، چشمانداز وسیعتر داری و صدا و نور غوغا میکنه، احساس انرژی زندگیبخششو واقعاً حس میکنی.»
دیگر مطالب خواندنی:
پشت صحنه عکاسی : سوژههای بکری که نفس بیننده را در سینه حبس میکند
جوایز بهترین عکاسی مراسم بین المللی سونی ۲۰۲۰ در بخش های مختلف
نگاهی به آثار منتخب مسابقه عکاسی GDT در سال ۲۰۲۰
عکاسی حرفهای با کمک هوش مصنوعی پیشرفته در گوشی Huawei Y9s
تصاویری جالب از کلبه ای در ایرلند شمالی که ۲۰۰ سال است دست نخورده مانده
بدون نظر