زنی که به خاطر بریدگی کوچک با کاغذ چهار دست و پایش را از دست داد

مارگارت هندلسون ۵۷ ساله مادربزرگی است که به خاطر یک بریدگی کوچک با کاغذ به بیماری سپتیسمی مبتلا شد و هر چهار دست و پایش را از دست داد. او حالا تصمیم گرفته شرح زندگی اش را در قالب کتابی با مردم سراسر دنیا در میان بگذارد.

او که بعد از بریدن دست خودش با لبه کاغذ دچار عفونت خونی نادری شد، پس از مرخص شدن از بیمارستان قسم خورد که باقی سال های زندگی اش را وقف آگاهی دادن به آنهایی کند که دچار همین مشکل شده اند.

این زن ۵۷ ساله به خاطر این مشکل دچار بیماری سپتیسمی شد که به سرعت در سراسر بدنش گسترش پیدا کرد و زندگی اش را به خطر انداخت. سپتیسمی یا گند خونی نوعی التهاب است که سراسر بدن را فرا می‌گیرد و به دلیل عفونت پیش می‌آید. علائم و نشانه‌های این بیماری شامل تب، افزایش تپش قلب، افزایش میزان تنفس و سردرگمی هستند.

در ادامه به تشخیص پزشکان دست چپ او از آرنج به پایین قطع شد تا مانع از پیشروی بیماری در بدنش گردند. پزشکان همچنین چهار انگشت دست راست او را هم قطع کردند. ده روز بعد از آغاز این بیماری عفونی هر دو پای مارگارت نیز از زیر زانو قطع شد. او حالا امیدوار است با کتابش آگاهی بخش افرادی شود که به مشکلش دچار شده اند.

مارگارت این کتاب ۸۰ هزار کلمه ای را تنها با همان یک انگشت باقی مانده اش و طی یک فراید دشوار و طولانی به رشته تحریر درآورده و در این باره می گوید:

آدم های زیادی هستند که باید با پیامدهای این بیماری کنار بیایند. این بیماری بسیار خطرناک است و آدم ها به راحتی میتوانند به آن مبتلا شوند. برای همین توصیه می کنم که اگر علائم این بیماری را دارید یا یک بریدگی هرچند کوچک روی بدنتان وجود دارد برای دریافت مشاوره به پزشک مراجعه کنید.

او صحبت هایش را اینطور ادامه می دهد:

این بیماری بسیار سریع بدن را درگیر می کند و در فرایند درمان آن هر ثانیه ارزشی بسیار زیاد دارد. من به موقع به بیمارستان مراجعه نکردم و وقتی متوجه شدم که اندام های حیاتی بدنم درگیر شده بودند و تمام تلاش پزشکان صرف حفظ کردن این اندام ها شد.

ماجرای مارگارت از یک بریدگی کوچک روی انگشت اشاره دست راست او شروع شد. بریدگی آنقدر کوچک بود که او مانند هر فرد دیگری به آن توجهی نکرد غافل از اینکه قرار بود اتفاقات بدی را به دنبال داشته باشد.

مارگارت در یکشنبه شب متوجه این زخم روی انگشت خود شد و روز بعد این زخم تبدیل به یک تاول شد. روز چهار شنبه همان هفته حال او به قدری بد شد که مجبور شد به پزشک مراجعه کند. او شش ماه را در بیمارستان سپری کرد تا اینکه نهایتا بدون پاها و دست هایش به خانه بازگشت. خودش می گوید زمانی کمک حال دخترم بودم و از نوه ام مراقبت می کردم حالا حتی نمی توانم رانندگی کنم.