سریال دل با تمام حواشی و انتقادات بالاخره با پایان خط رسید و آخرین قسمت آن نیز هفته گذشته از طریق شبکه پخش خانگی در اختیار علاقمندان آن قرار گرفت. سریالی که به باور خیلی ها دست کم به خاطر حضور بازیگران مطرح سینما و تلویزیون شروع خوبی داشت اما در ادامه به خاطر ضعف داستان، روند کند پیشرفت آن، بازی های کلیشه ای و نمایش زندگی های غیر واقعی از چشم خیلی ها افتاد و دل همه را زد. جالب آنکه برخی عوامل و بازیگران سریال دل از جمله سعید راد در انتها از حضور در آن ابراز پشیمانی کردند و برخی مانند افسانه بایگان نیز با مخاطبان همراه شدند و اقرار کردند که ریتم سریال بیش از اندازه کند است.
در هر حال در قسمت پایانی سریال دل شخصیت های اصلی داستان یعنی رستا و آرش به هم رسیدند و بدخواهان و شخصیت های بد یعنی آوا و نکسیا هم به سزای اعمالشان رسیدند. آوا که به خاطر اختلالات شخصی اش خودکشی کرد و نکسیا هم که خود را از ساختمان به پایین پرت کرد معلول شد و روی ویلچر نشست. اما این پایان مورد انتقاد خیلی ها از جمله وحید رجبلو موسس و بنیانگذار شرکت توانیتو قرار گرفت. وحید که با وجود معلولیت توانسته به موفقیت های بزرگی در زندگی اش دست پیدا کند با انتشار یک پست اینستاگرامی در انتقاد به قسمت پایانی سریال دل اینطور نوشت:
تو سینمای ایران کار گردانا آخر قصه آدم بدا رو مینشونن رو ویلچر تا گناهکار بالاخر به سزای عملش برسه
آقای #منوچهر_هادی نمیدونم چند میلیارد از فروش سریال آبکی #دل سود بردین ولی اگر خلاقیت و هوش کافی و برای نمایش تنبیه گناهکاران ندارید برای نمایش در اثر هاتون حداقل باعث هدر رفتن زحمات معلولین برای فرهنگ سازی جامعه نباشید. به زودی نقد مفصلی در این باره منتشر میکنم.
ای دل غافل
نقدی بر قسمت آخر سریال دل به کارگردانی منوچهر هادی
آرش خانهای زیبا که با گلبرگهای سرخ تزیین شده را به رستا نشان داده و میگوید «اینجا خونه ما میشه» رستا که انتظار یک آپارتمان ساده را داشته، هیجان زده و متعجب میپرسد: « مگه می شه؟!»… داستان طوری نوشته شده که اون خونه مال رستا و آرش بشه اما نه به این راحتی.
روز عروسی، رستا از آرایشگاه ربوده، مورد تجاوز قرار گرفته و در جایی نامعلوم رها میشود؛ عروسی به هم خورده و داستانی موازی شکل میگیرد از رقابتهای افراد برای تصاحب دیگری! بیننده هم در پی کشف این است که چه کسی عروس را دزدید، کدام دختر در رقابت جانشینی پیروز خواهد شد و سرنوشت عروس ناکام چه میشود. در نهایت همه چیز سر جای خود برمیگردد، رستا به آرش میرسد و توطئهگر و آدمربای متجاوز هم به سزای اعمال خود میرسند؛ چطور؟ معلول میشوند!
شبیه همه داستانهای سطحی و زرد، همانها که مخاطب را احمق فرض کرده و با تکرار کلیشهها برای احمقتر شدنش تلاش میکنند. آدمهای بد حتما و در این دنیا بلایی سرشان میآید و با آسیب دیدن بخشهایی از بدنشان تاوان پس میدهند طوری که دل آدمهای خوب خنک شود.
نخستین فیلمی که در آن معلولیت جسمی به نمایش درآمد، در سال ۱۸۹۸ در فیلم گدای ساختگی به کارگردانی توماس ادیسون بود که در آن فردی بدون پا دست در دست یک نابینا دارند گدایی میکنند ولی با خم شدن نابینا برای برداشتن یک سکه پول افتاده بر زمین، لو رفته و تحت تعقیب پلیس قرار میگیرند.
پس از آن بسیاری از فیلمهای نسل اول سینما از معلولیت استفاده میکردند تا اثر کمدی و ملودرام فیلم را تشدید کنند و غالبا هم فرد معلول در قالب کلیشهای تبهکار یا قربانی و یا در تلاش برای انتقام به خاطر معلولیتش به نمایش در میآید و برای دهههای متمادی ویلچر میشود عنصری از صحنههایی با مضامین شریرانه، ناتوانی، مافوق بشری و به دور صفات انسانی. تا اینکه پس از جنگ جهانی دوم کاراکترهای جانباز خلق میشوند و چشماندز تازهای از معلولیت در سینما ترسیم میشود. اینبار افراد دارای معلولیت، قهرمان هم هستند اما مورد دلسوزی و معمولا نجات یافته توسط یک زن غیر معلول.
در دهه ۱۹۶۰ و همزمان با دوره حقوق مدنی در آمریکا، هویتطلبی افراد دارای معلولیت نیز مثل یک جنبش خود را نشان داده و به نهضت مطالبه حقوق افراد دارای معلولیت تبدیل میشود؛ این جنبش تاثیر خود را در سینما هم نشان داده و منجر به ظهور فیلمهایی میشود که تصویرسازی آنها از افراد دارای معلولیت، تقریبا منطبق و متولد چهارم جولای. با این وجود کلیشهها همچنان ادامه مییابند و بعضا کلیشههای تازه خلق میشوند و مثلا ناشنواها و زبان آشارهای آنها مترادف میشود با ارتباطات سری و مرموزانه. یا مهارت لامسه نابینایان با اغراق تبدیل میشود به موقعیتی دراماتیک و کاراکترهای نابینا با لمس صورت افراد دیگر را شناسایی میکنند تا شاعرانهتر شود. یا مثلا پیرفرزانهای را نابینا میکنند تا نقش او را مقدستر جلوه دهند
اما جریانی که از دوره حقوق مدنی در آمریکا شکل گرفت، در سینما با قدرت ادامه یافت و باعث خلق فیلمهای درخشانی چون پای چپ من شد که روایتشان نه تنها نزدیک به واقعیت بلکه از زاویه دید افراد دارای معلولیت بود و درک نسبتا ملموسی از دنیای معلولیت به سایرین میداد. بعدها و در سالهای اخیر افراد دارای معلولیت در نقش قهرمانان انسانس و نه فرا انسانی و آسمانی فیلمها نیز ظاهر شدند، مثلا در سریال جذاب بازی تاج و تخت،
فرد دارای معلولیت به سبب تواناییهای خاصش به رهبری آن سرزمین انتخاب شد.
این روند چنان حضور قدرتمندی در سینما پیدا کرده است که همین امسال آکادمی اسکار ۴ شرط برای حضور فیلمها در این جشنواره اعلام کرد که در هر ۴ تای آنها افراد دارای معلولیت حضور دارند، یعنی وجود عنصر معلولیت در داستان و مضمون، بازیگران یا عوامل تولید، شرط لازم برای ورود فیلم به رقابتهای اسکار خواهد بود.
اما در ایران، اگرچه روند نسبتا مشابهی را شاهد هستیم و فیلمهایی که در آن بازنمایی معلولیت به واقعیت نسبتا نزدیک است هم تولید میشود، اما متاسفانه و متاسفانه همچنان تعداد فیلم هایی که از معلولیت به عنوان کلیشه مکافات عمل یا همان عذاب الهی بهره میبرند، زیاد است که آخرین موردش سریال دل به کارگردانی آقای منوچهر هادی است. گاهی هم معلولیت را به توریسم رسانهای تبدیل کرده و به عنوان یک کیس جالب و برای جلب توجه یا به اصطلاح وایرال شدن استفاده میکنند که این یک مورد متاسفانه در تلویزیون بیشتر از سینما دیده میشود.
لازم است این را بدانیم، بفهمیم و برای یک بار حل کنیم، معلولیت در واقع یکی از تفاوتهای جسمی انسانهاست و نه عذاب الهی یا نشانه معصومیت و مسایل دیگر. هر فرد دارای معلولیت یک انسان است با بدنی متفاوت از آنچه که به طور کلیشهای سالم نامیده شده است و ساختن کلیشههای معنادار، چه در وجه منفی یا در وجه اغراق شده، یک خطای فاحش است و باعث ایجاد تبعیض در جامعه میشود.
منوچهر هادی
منوچهر هادی کارگردان سریال دل اما در پاسخ به وحید رجبلو اینطور نوشت:
“سلام و درود به همه معلولینی که از ویلچر استفاده میکنن و سریال دل رو مشاهده کردن.
ظاهرا عده ای از شما عزیزان انتقاد کردین که چرا عقوبت نکیسا در داستان دل باید روی ویلچر طراحی بشه.
همه شما عزیزان دل ما هستین بدون ترحم و بدون اغراق، همه شما دوستداشتنی و قابل احترام هستین برای همه مردم جهان و به طور خاص مردم شریف ایران.
نکیسا در سریال دل خودش باعث این معلولیت شده در اقدامی که تصمیم به خودکشی داشته. اصلن ارتباطی به کسانی که معلول مادرزاد هستند یا در سانحه ای ناخواسته و یا به اشتباه و یا تصادفی معلول شدند، ندارد.
چطور همچین برداشتی کرده اند بعضی از عزیزان معلول؟
مگر میشود شما رو دوست نداشت و در مورد شما اینطور قضاوت کرد؟
آیا یک قاتل یا خلافکاری که به هر دلیل مجازاتش اعدام است و مرگ پایان زندگی و یا عقوبت کارش هست را میتوان با کسی که در راه خدا کشته شده، با هم مقایسه کرد؟
مگر هر دو مرگ نیست؟
اگر یک دکتر یا یک قاضی یا یک فرد مذهبی یا یک پلیس تخلفی انجام بدهند میشود او و کار زشتش را به تمام همکاران شریفشان نسبت داد؟
البته که نه.
شما برای شخص من بعنوان کارگردان این سریال محترم هستین و بنده اصلن این تحلیل را قبول ندارم، و این برداشت غلط از این صحنه را در مقایسه و ربط به معلولین عزیز ویلچری نادرست و اشتباه میدانم.
شما عزیزان دل من هستین و دست تک تکتان را میبوسم.
آرزوی سلامتی برای شما و خانواده محترمتان دارم.
خدا نگهدارتون باشه”
تماشای این ویدیو را به شما پیشنهاد می کنیم:
بدون نظر