ما معمولاً از سوی کسانی مورد باجگیری عاطفی قرار می گیریم که ما را به خوبی می شناسند. آن ها همه ی رازها و نقاط ضعف مان را می دانند و استاد سوء استفاده از ما شده اند. علتش هم بسیار ساده است: می خواهند آن ها را به خواسته هایشان برسانیم. به خاطر داشته باشید که در توجیه رفتارشان به شما می گویند همه ی این ها به این خاطر است که شما را دوست دارند و می خواهند با شما وقت بگذرانند.
در ادامه از ۷ علامت رایج باجگیری عاطفی خواهیم گفت.
۱- خواسته شان را جدی مطرح می کنند
اولین گام به سوی باجیگری عاطفی مطرح شدن یک خواسته از سمت یکی از نزدیکان است. این خواسته شاید در ابتدا جدی نباشد اما اگر بلافاصله آن را نپذیرید شکل اجباری تری پیدا می کند. ممکن است بگوید که صرفاً از سر علاقه است که به شما می گوید کاری را انجام دهید. اما حقیقت آن است که او می خواهد کنترل شما و کارهایتان را به دست گیرد.
۲- ممکن است ابتدا در برابر خواسته شان مقاومت کنید
وقتی کسی به ما می گوید که چه کار کنیم معمولاً یا با یک «نه» گفتن به او واکنش نشان می دهیم یا مکالمه ی مفصل تری با او داریم. این دقیقاً همان واکنشی است که ممکن است در برابر پدر یا مادرتان داشته باشید که می گوید با شخص خاصی بیرون نروید. شما متوجه نمی شوید که چرا چنین خواسته ای از شما دارند و با آن ها بحث تان می شود. این امر تنش به مراتب بیشتری به رابطه تان وارد می کند چون پدر یا مادرتان قصد کوتاه آمدن ندارد.
۳- با این حال، به تحت فشار گذاشتن شما ادامه می دهند
ترس، احساس گناه و احساس دین کردن، سه «سلاح»ی است که این افراد از آن ها برای فشار آوردن به شما استفاده می کنند. آن ها می دانند که چطور تحریک تان کنند و از هیچ کاری برای رسیدن به مقصود خود فروگزار نیستند، فرقی هم برایشان ندارد که در این راه چقدر شما را آزار می دهند. ممکن است سعی کنند تقصیر را در مورد کاری به گردن شما بیاندازند که خودشان با خودشان کردند. همچنین بی معطلی به شما می گویند که اگر کاری که می گویند را انجام ندهید اقدام شدیدی خواهند کرد.
۴- تهدید کردن یکی از گزینه های روی میزشان است
اگر هیچ روشی کارساز نباشد ممکن است تهدیدتان کنند که به شما یا حتی خودشان صدمه خواهند زد. اگر آن شخص رئیس تان باشد، ممکن است تهدیدتان کند که اخراج تان می کند یا تنزل درجه تان می دهد. همه ی فشار را به سمت شما معطوف می کنند تا مقصر هر چیز آسیب زایی باشید که خود تصمیم به انجامش می گیرند. آن ها غباری از سردرگمی در ذهن تان ایجاد می کنند و کاری می کنند که فکر کنید شما مسئول همه چیز و نتیجه ی کار هستید.
۵- ممکن است به کاری متهم تان کنند که اصلاً مرتکبش نشده اید
این یک ترفند دیگر است که از آن استفاده می کنند تا فکر کنید اعتماد شریک عاطفی تان را از دست داده اید و برای برگرداندن این اعتماد از دست رفته باید تلاش مضاعف کنید. این امر از ناامنی روانی و ترس خود آن ها از خیانت شما ناشی می شود، شاید به این خاطر که خود در گذشته آسیب دیده اند. این پرخاشگری ها دائماً تکرار می شود و شما تصور می کنید مرتکب کار اشتباهی می شوید. رفته رفته این تصور در شما به وجود می آید که هر بار که شریک عاطفی تان جنجال به پا می کند مقصرش شما هستید.
۶- جلوی دیگران جنجال به پا می کنند
حسادت بیمارگونه یک دلیل بزرگ سوء استفاده ی عاطفی شریک عاطفی تان از شما است. او از حرف زدن شما با دیگران خوشش نمی آید، مثلاً وقتی که به رستوران می روید و به کسی که به شما خوشامد می گوید لبخند می زنید. شریک عاطفی تان به خاطرش جنجال به پا می کند و شما دست آخر به خاطر تحریک کردن او احساس گناه می کنید. شما احساس می کنید یک آدم بی عرضه هستید که با اینکه می دانید شریک عاطفی تان چقدر ناراحت می شود اما دائماً یک اشتباه را تکرار می کنید.
۷- بارها و بارها در برابر فشارهایشان تسلیم می شوید
بعد از همه ی آن دعواها و تهدیدها، دست از جنگیدن برمی دارید و در برابر فشارهای آن ها تسلیم می شوید. اوضاع آرام می شود و شما به حالت عادی بازمی گردید و شریک عاطفی تان دوباره باملاحظه و دوست داشتنی می شود. با این حال، به دلیل حس ناامنی روانی ای که در او وجود دارد، خیلی طول نمی کشد که دوباره چیز دیگری برای آزار دادن شما پیدا می کند. دوباره شروع به بازی دادن شما می کند و به سر خانه ی اول بازمی گردید.
چطور به این چرخه باطل پایان دهیم؟
- اول از همه باید خونسرد باشید و اجازه ندهید خشم بر شما غلبه کند. هر قدر هم که تحت فشار باشید می توانید بخواهید فرصتی به شما دهند تا جواب شان را دهید.
- با شریک عاطفی تان واضح و صریح صحبت کنید و مرزبندی هایتان را مشخص کنید. روشن کنید که حق کنترل تصمیمات شما و روشی که برای زندگی کردن دارید را ندارد.
- اگر شریک عاطفی تان نشانه ای از خشونت و قصدش را داشت، فوراً آنجا را ترک کنید و با کسی که به او اعتماد دارید تماس بگیرید و از او درخواست کمک کنید. گفتگوی متمدنانه در چنین مواردی اصلاً کمک کننده است.
- باید نقاط ضعف تان را که به شخص باجگیر قدرت بازی دادن شما را می دهد شناسایی کنید. مثلاً مادرتان با گفتن اینکه بچه ی بدی هستید شما را به انجام کارهایی وامی دارد. این کار شما را بسیار ناراحت می کند و به همین دلیل هم هست که همیشه تسلیم فشارهایش می شوید.
بدون نظر