اگر همیشه آدم بلاتکلیف و دودلی هستید، بیشتر اوقات خودتان را سرزنش می کند و اعتماد به نفس پایینی دارید، ممکن است نشانه ی این باشد که دست پرورده ی پدر و مادری خودشیفته هستید. چنین پدر و مادرهایی کنترل گر هستند، بیشتر اوقات اشتباهات خود را به گردن دیگران می اندازند و اگر فرزندشان توقع شان را برآورده نکند احساس بدی به او می دهند.
دانستن این نشانه ها لازم است چون اگر زیر دست پدر و مادر خودشیفته ای بزرگ شده باشید، دانستن این امر ممکن است به شما کمک کند راهی برای حل مشکل پیدا کنید.
۱- هیچ وقت احساس کافی بودن ندارید
خودشیفته ها فکر می کنند از همه مهم تر و بهترند. و دل شان می خواهد که فرزندشان هم همانقدر ایده آل باشد تا خودشان به چشم دیگران بهتر بیایند. اگر به میل پدر و مادرتان رفتار کنید، می توانید عشق آن ها را به شرط برآورده کردن توقعات و خواسته هایشان به دست آورید.
این وضعیت می تواند شما را گرفتار چرخه ی بی پایانی از تلاش برای به دست آوردن عشق آن ها از طریق محقق کردن همه ی خواسته های آن ها کند و ممکن است این احساس را پیدا کنید که هیچ وقت کافی نیستید چون عشقی که می گیرید صرفاً موقت است و عشق بی قید و شرطی نیست.
پدر و مادرتان هم احتمالاً دائماً شما را مورد انتقاد قرار می دادند چون هیچ وقت نمی توانستید دقیقاً همان کاری را انجام دهید که آن ها می گفتند. یا شاید هم انجام می دادید اما آن ها از نتیجه یا واکنش دیگران راضی نبودند. حس هرگز کافی نبودن می تواند تا دوران بزرگسالی هم ادامه یابد و بر روی روابط دیگر و اعتماد به نفس شما تأثیر بگذارد.
۲- از ابراز عقایدتان واهمه دارید
اگر با پدر و مادرتان همنظر نبودید، احتمالاً با پرخاش و تنبیه آن ها مواجه می شدید. اگر بر سر موضوعی با آن ها موافق نبودید یا از رفتاری که با شما داشتند ناراحت بودید، زیر بار نمی رفتند و حتی عشق شان را از شما دریغ می کردند. حالا در بزرگسالی ممکن است به همین خاطر برایتان دشوار باشد که دیگران را به چالش بکشید و عقایدتان را صریح و بی پرده ابراز کنید.
۳- ممکن است روابط مسأله داری داشته باشید
شاید متوجه شده باشید که بعضی از روابط تان رضایت بخش نیستند و شاید حتی سمی اند. برای مثال، از آنجایی که پدر و مادرهای خودشیفته فرزند خود را اغلب کنترل می کنند و حد و حدود خود را رعایت نمی کنند، ممکن است حالا خودتان را گرفتار در روابط هموابسته ببینید. ممکن است حتی متوجه شده باشید که با یک شخص خودشیفته وارد رابطه هم شده اید چون برایتان سخت است کسی را انتخاب کنید که با آنچه در کودکی با آن آشنا بودید، کاملاً متفاوت باشد.
۴- ممکن است مستقل شدن برایتان سخت باشد
پدر و مادرهای خودشیفته دوست دارند فرزندشان را تحت کنترل خود بگیرند. آن ها دلشان می خواهد فرزندشان هر کاری را به شکل خاصی انجام دهد چون اعتقاد دارند هیچ کس جز خودشان درست و غلط را نمی داند. به همین دلیل به جای شما برای همه چیز تصمیم می گیرند و حالا که پا به بزرگسالی گذاشته اید، احتمالاً برایتان سخت است که بالاخره خودتان به تنهایی تصمیم بگیرید و هر کاری را به شیوه ی خودتان انجام دهید. پدر و مادرهای خودشیفته دلشان نمی خواهد فرزندشان مستقل شود چون دراینصورت تنها کسی که در زندگی شان می توانند او را کنترل کنند تا برای به دست آوردن عشق و تحسین آن ها تلاش کند را از دست می دهند.
۵- ممکن است این حس را داشته باشید که خودتان را نمی شناسید
ممکن است ندانید علائق و نیازهایتان چیست یا از زندگی چه می خواهید. دلیلش این است که وقتی بچه بودید شما را از کشف خودتان بازداشتند. شما نمی توانستید خودتان باشید چون پدر و مادرتان از قبل برایتان تصمیم می گرفتند که شما باید چگونه باشید.
۶- ممکن است درگیر اضطراب باشید
در کودکی احتمالاً در کنار پدر و مادرتان احساس اضطراب می کردید. همیشه باید مطمئن می شدید همه ی کارها را به شیوه ی دلخواه آن ها انجام می دهید، در غیر اینصورت، بر سرتان فریاد می زدند یا تنبیه تان می کردند. این اضطرب ممکن است تا سال ها بعد با شما بماند و به روابط دیگرتان منتقل شود.
۷- ممکن است رفتارهای ناسالمی داشته باشید
وقتی از پدر و مادرتان عشق نمی گیرید، آن را از جای دیگری طلب می کنید. به همین دلیل ممکن است در کودکی و بزرگسالی درگیر رفتارهای وسواسی شوید. این رفتار می تواند برای مثال، پرخوری یا خرید وسواسی باشد. چنین رفتارهایی مانند جایگزینی برای عشقی عمل می کند که در به دست آوردنش ناکام ماندید و موقتاً حالتان را بهتر می کند.
۸- می خواهید همه همیشه از شما راضی باشند
از آنجایی که در کودکی باید دائماً تلاش می کردید پدر و مادرتان حس خوبی نسبت به خودشان پیدا کنند، ممکن است حالا در بزرگسالی هم دقیقاً همین کار را برای دیگران انجام می دهید. شما خودتان را فراموش کرده اید و ممکن است حتی فکر کنید نیاز خودتان به اندازه ی نیاز دیگران اهمیت ندارد. ممکن است از ناراحت کردن دیگران ترس داشته باشید و سعی کنید هر طور شده به آن ها کمک کنید.
۹- ممکن است دائماً خودتان را سرزنش می کنید
پدر و مادر شما احتمالاً سعی می کردند به شما احساس گناهکار بودن دهند و از این طریق شما را بازی دهند و به انجام خواسته ی خود وادارند. به علاوه، پدر و مادر خودشیفته هرگز به شما اجازه نمی دهند بگویید کاری را اشتباه انجام دادند چون بی عیب و نقص و کامل نبودن شان را ثابت می کند. به همین دلیل ممکن است کاری کنند که شما به خاطر کرده ی خودشان یا به خاطر اینکه به عنوان پدر و مادر به قدر کافی از آن ها قدردانی نکرده اید، احساس گناه کنید.
در کودکی این امر احتمالاً باعث شده بود همیشه به خاطر همه چیز خودتان را سرزنش کنید چون برایتان مهم بود رابطه ی خوبی با پدر و مادرتان داشته باشید و دلتان نمی خواست آن ها را برنجانید. این امر می تواند باعث شود در بزرگسالی هم خودتان را سرزنش کنید، حتی اگر تقصیر شما نباشد.
۱۰- ممکن است تعیین حد و مرز در روابط برایتان سخت باشد
احتمالاً در کودکی هیچ احترامی به حریم شخصی و استقلال شما گذاشته نمی شد. پدر و مادرتان همه ی جنبه های زندگی تان را کنترل می کردند. و از آنجایی که این شرایط آن زمان عادی بوده، ممکن است حالا متوجه شده باشید که تعیین حد و مرز در روابط دیگرتان هم برایتان سخت است.
در کل، اگر کمبود دارید یا سالم و کامل نیستید، پدر و مادر نشید…
نسل آینده سزاوار آزار دیدن از کمبود های شما نیست?❤
به شما چه مگه پدر یا مادری من مامان کوچولو ی خواهرمم
معذرت میخوام با یکی دیگه بودم
بعضی از افراد هستن که اکثر این ویژگی ها درونشون وجود داره، که خودش ممکنه هزاران دلیل دیگه ای داشته باشه،
برای مثال اغلب رفتار پدر یا مادرم به این صورت هست، من نمیتونم بهشون بگم خودشیفته هستید و باید درمان بشید، و نه اینکه خودشون یه همچنین فکری در مورد خودشون میکنن، اونها فکر میکنن هر کاری که میکنن، هر چیزی که میگن و ما باید انجامش بدیم، برای ما درست و واجبه، و طوری رفتار میکنند که ما چیزی نمیدونیم و اونا هستن ک همیشه صلاح ما رو میخوان،
نمیزارن تو بحث هایی تو جمعی میشه دخالت کنیم، نتیجه اینه که من از بچگی به خاطر سرکوب شدن و همیشه ساکت بودن و حرف نزدن، حتی با همسن و سال های خودم هم نمیتونم ارتباط برقرار کنم?. من تو بچگیم به بچه ی خوش سر و زبون فامیل مشهور بودم اما الان حتی نمیتونم یه سلام و احوال پرسی ساده بکنم? دلیلش فقط پدر و مادرم میتونن باشن ک من الان اینطوری شدم.
من هیچ حریم خصوصی ای ندارم، مادرم تمام چت ها، عکس ها، دابسمش ها، آهنگ ها و فیلم های منو چک میکنع، و حتی گاهی وقت ها بنا ب خواسته و علایق خودشششش اون ها رو پاک میکنه،
به من میگه نباید چت ها تو پاک کنی، من باید بخونم? خنده داره واقعا. نمیدونم دیگه آینده این رفتار مادرم در من چه خواهد بود.
اونقدر به فکر خودشون هستن که در کل اگه روزی یه بار هم تو هال نرم، نمیگن چرا، میگن داره درس میخونه، یا دراز کشیده واس خودش،
هیچ وقت حتی یک بار هم برای حرف زدن دو نفری هیچ کدومشون پیش قدم نشدن،
نمیدونم گفتنش درست هست یا ن، ولی من اصلا دوستشون ندارم، هر چی بیشتر میره جلو، بیشتر میفهمم، بزرگتر که میشم، حتی یه روز، یه ساعت یا یه ثانیه، بیشتر ازشون بدم میاد.
و برای خودم ناراحتم که دیگ پدر و مادری رو ندارم که از ته قلب دوستشون داشته باشم، و دوست میداشتم ک هیچ وقت بزرگ نمیشدم، یا حداقل فهم و درکم از زنگی یا آدم های دور و اطرافم همون قدر بود.
نمیدونم (´;︵;`)
والا پدرت جانباز اعصاب روان باشه دیگه حرفی نمیمونه.تمام مشکلت بزرگ دیگه من و خواهر برادرام و مادرم از همین نشات گرفته.انقدر که اگه بخوام بگم طومار میشه.فقط همین که الان یه اجتماع گریز و افسره شدم که نه میتونم درس بخونم نه میتونم با همسن هام رابطه برقرار کنم و هر روز دارم داغون تر میشم.و کی براش مهمه؟…هه
از بچگی منو برادرم بزرگ کرد چون مامان و بابام کلا خونه نبودن سر کار بودن برادرمم همیشه تنبیهم میکرد مسخرم می کرد تو اتاق زندانیم می کرد می ترسوندتم بعد مامان و … اگه میومدن خونه اتفاقی میوفتاد مینداختن گردن من همیشه مامانم جلو خودم تو فامیل مسخرم می کرد و میگفت این داداششو اذیت میکنه این باعث میشه تو خونه دعوا بشه و … حتی گاهی موقع بهم میگفت خیلی زشتی با وجود اینکه بچه خودشونم و الانم یه آدم خجالتی بدون اعتماد به نفسم ک تو زندگیم هیچ هدف و انگیزه ای ندارم…
کامنت پایینی من از بچه داشتن خیلی خوشم نمیاد خوشحال باش? و فکر نکن ما نمی تونیم تغییر کنیم، معلومه خودتم مثل مادر پدر هایی هستی که اصلا چشم دیدن تغییر و عوض شدن بچه ها رو ندارن،?اول به فکر خودت باش…?
موافقم با شما (دومی)
متاسفانه همه موارد:)
و برای یه چیزی دیگه هم متاسفم که هرچه هم حال و وضعت بهشون توضیح بدی درک نمیکنن….?
دقیقا همینه منم تقریبا غیر از یکی بقیه شرایطشو دارم اما حالا جرآت داری بیا بهشون بگو که شما خودشیفته اید و اسم روانشناس و که میاریم انگار فحش دادیم اصلا تحمل ندارن یکی بشون بگه رفتارتون اشتباهه
?
من از علایقم واستعدادام اطلاعی ندارم دوبارم گفتم ولیپشیمون شدم
منم مثل تو هستم
پدر مادر منم همینجورین اما من همه اینارو میدونم و به حرفشون گشو نمیدم فوقش دعوام میکنن تهدیدم میکنن منم ب کتفمه کلا یه ادم پر انرژی و سر حال ????
راه درمانش چیه
لعنت به هرچی پدرو مادر خودشیفتس و اجازه تصمیم گیری به بچشونو نمیدن و حرف فقط حرف خودشونه.