چهارشنبه هفته گذشته (۴ آبان ۱۴۰۱) همزمان با چهلم مهسا امینی دختر سقزی که پس از دستگیری توسط گشت ارشاد جان باخت، در گوشه و کنار کشور اعتراضاتی شکل گرفت. بر اساس تصاویر منتشر شده، در تجمعات شهرک اکباتان تهران یک طلبه بسیجی ۲۱ ساله به نام آرمان علی وردی در محل توسط عدهای مورد ضرب و شتم قرار گرفته و پس از انتقال به بیمارستان بر اثر شدت جراحات جان باخت که عوامل این حادثه شناسایی و دستگیر شدند.
همزمان با ناآرامی های چهارشنبه شب فیلمی از ضرب و شتم یک بسیجی در شبکه های اجتماعی دست به دست شد که روی زمین افتاده و عده ای به او لگد میزنند. بر اساس تصاویر منتشر شده، از شهید آرمان علی وردی که مربی کانون تربیتی حوزه علمیه آیت الله مجتهدی (ره) بود میخواهند به نظام و رهبر معظم انقلاب ناسزا بگوید اما او حاضر به این کار نمیشود.
به ادعای رسانه ها، پس از انتقال آرمان علی وردی به بیمارستان بقیه الله، این طلبه بسیجی به کُما میرود و چند ساعت بعد به شهادت میرسد. پیکر او روز گذشته در محله شهران تهران تشییع شد.
در ویدیویی که خبرگزاری تسنیم از لحظه دستگیری عاملان حمله به شهید علی وردی منتشر کرده دیده میشود که ضاربان پس از تعقیب و گریز روی پل عابر پیاده دستگیر میشوند.
خبرگزاری فارس در تشریح روز حادثه اینطور نوشته است:
کلاس درس و حوزهاش که تمام شد بعد از گپ و گفت با هم کلاسی ها راهی مسجد محل شد، تا طبق قرار قبلی برای مقابله با آشوبگران راهی شوند، به مسجد که رسید یکی از بچه های مسجد آرمان را دید او را گوشه مسجد نشاند و شروع کرد به مباحثه، یواش یواش دوستان دیگه هم کنار هم جمع شدند و گعده شکل گرفت، چند ساعتی را مشغول مباحثه بودند.
اطلاع دادند که در خیابان اکباتان شلوغ کاری کردهاند، آرمان و مابقی دوستان گعده را تمام کردند و با موتور خودشان را به اکباتان رساندند، تعدادی مشغول شعار دادن بودند، افرادی هم سطل زباله ها را آتش زده و وسط خیابان وارونه کرده بودند.
آرمان کتاب ها و عمامه خود را توی کیف گذاشته بود، کیف را روی دوش گذاشت و با بچه ها خداحافظی کرد و رفت، میخواست از آشوبگران عبور کند که هم اطلاعاتی از تعداد آنها کسب کند و هم بعد از آن خود را به پایگاه برساند.
یکی از نیروهای بسیج توسط اشیائی که از بالای ساختمان پرتاب میشد مجروح شد، او را به عقب کشاندند و از آنجا هم به بیمارستان منتقل شد.
در طرف دیگر عدهای به چهره و ریش آرمان شک کردند، جلوی او را گرفته و پرسیدند، بسیجی؟! آرمان جواب نداد، یکی کیف آرمان را میکشد و با خود می برد، کیف را که باز میکند کتاب حوزه و عمامه را می بیند، داد می زند آخونده، آخونده؛ دور آرمان حلقه می زنند، یکی با سرعت از دور نزدیک می شود و لگد می زند و چند نفر مشغول کتک زدن می شوند.
آرمان را با خود می برند جلوتر، پیراهنش را در می آورند و با لگد به شکم و سر و صورتش می زنند و فحش می دهند، یکی می گوید به مقدسات و نظام و رهبری فحش بده تا رهایت کنیم، آرمان مقاومت می کند و چیزی نمیگوید.
مقاومت آرمان در برابر تاکید آشوبگران مبنی بر اهانت به مقدسات باعث می شود خشونت آنها بیشتر شود و هر بار که آرمان سکوت می کند ضربات محکم تری می زنند، آرمان بی هوش می شود و رهایش می کنند و می روند.
رفقای آرمان سر می رسند و او را به بیمارستان می برند، پدر آرمان می گفت: ضربات زیادی را به آرمان زده بودند، کتف، دماغ و سرش را شکسته بودند، هیچ جای سالمی در بدنش نمانده بود. دکتر گفته بود ضربه سختی به سرش وارد شده و فقط توانسته با دستگاه چند ساعت زنده نگهش داره.
«آرمان پیش از این دوست داشت به سوریه برود»، این را پدرش میگوید و ادامه می دهد: چرا او را شهید کردند، آدمی نبود که به دیگران ظلم کنه، همیشه مدافع حق بود، رشته مهندسی می خواند ولی به خاطر علاقه ای که به حوزه داشت از دانشگاه انصراف و رفت طلبه شد.
خبرگزاری مهر نیز از قول یکی از دوستان آرمان علی وردی حادثه را اینطور نقل کرده است:
از ناحیه قدس به گردان ما ماموریت دادند و آنجا رفتیم. حدود ۵۰۰-۶۰۰ نفر جمعیت بود. رفتیم و نگاه کردیم که ببینیم اوضاع چطور است. من حواسم به یکی دیگر از بچهها بود. یکی از دوستانمان را گرفتند. من رفتم او را کمک کنم و از دست آنها نجات دهم، نگو از سمت دیگر هم آرمان را گرفتند. من این را نجات دادم اما آرمان را برده بودند و هر چه گشتم پیدایش نکردم.
همان حوالی، از بالای ساختمانها داشتند روی سر ما بلوک و سنگ پرت میکردند. داشتیم این سنگ پرت کردنها و بچهها و اوضاع را جمع و جور میکردیم که دیدیم یکی از موتورها سرنشین ندارد. فهمیدیم آرمان هنوز برنگشته است. رفتیم که بگردیم و پیدایش کنیم که بچههای گشت کنار خیابان پیدایش کرده بودند.
تلخی داستان آنجا بود که قبل از اینکه خودش را پیدا کنیم، پدر ش فیلمش را برایم فرستاد و گفت: «بچه من کجاست الان؟» نگو فیلم آرمان خیلی زود منتشر شد. در حدی که ما هنوز خودش را پیدا نکردیم، فیلم منتشر شده بود و چرخیده بود و به دست پدرش رسیده بود. ما که در فیلم دیدیم سالم است و دارد صحبت میکند خیلی خوشحال شدیم. گفتیم که خدا را شکر سالم است و با خیال آرامتری دنبالش میگشتیم. نگو بعد از قطع کردن فیلمبرداری، سر آرمان را به جدول میکوبند و مغزش شکافته میشود. از بس با چوب این بچه را زده بودند تمام بازوهایش کبود شده بود.
وقتی او را پیدا کردیم خیلی سر و صورتش پر خون بود. اول بردیم بیمارستان صارم، با وجود اینکه تخصص این بیمارستان زنان و زایمان است و با اینکه جلوی درب اورژانس به ما گفتند که پذیرش بیمار تصادفی ندارند، وقتی حال آرمان را دیدند پذیرش کردند. انسانیت پرستار این بیمارستان قابل تقدیر بود. از ابتدای کار تا انتقال آرمان که با آمبولانس او را بردیم تا لحظه آخر که در بیمارستان بقیه الله و زمانیکه بستری شد، کامل کنار آرمان بود و تمام تلاشش را برای پرستاری و مراقبت از او میکرد. زمانی که پذیرش بیمارستان بقیه الله تمام شد و دستگاهها را به آرمان وصل کردند، خیالش راحت شد که دیگر به حضور او نیازی نیست، کار را رها کرد و رفت. خدا خیرش دهد.
دقایق اول هشیاری اش روی ۳ بود. تا ۲۴ ساعت بعد متاسفانه از بین ما رفت. بعد از این حادثه ما برگشتیم اکباتان و آنجا را دیدیم. آرمان را زده بودند و رد خونش مانده بود. مسیر زیادی او را روی زمین کشیده بودند تا محلی که رها شده بود.
پدر آرمان خودش را به بیمارستان بقیه الله رساند. اما فقط میگفت کاریست که شده. من پسرم را تقدیم کردم. گویا مادرش هم از یکی از همسایهها از جراحت پسر باخبر شده بود و شوکه بود. البته خبر نوع دیگری به ایشان رسیده بود اما خبر اصلی را بعد از این شوک فهمیدند.
ماجرای تغییر نام شهرک اکباتان به نام شهرک شهید آرمان علی وردی
به نقل از همشهری، علیرضا نادی، سخنگوی شورای اسلامی شهر تهران با اشاره به درخواست های متعدد برای تغییر نام شهرک اکباتان به نام شهید آرمان علی وردی گفته است:
مطالبه گری زیادی برای تغییر نام شهرک اکباتان به نام متبرک شهید مدافع امنیت «آرمان علی وردی» وجود دارد و در این زمینه کمپینهای زیادی تشکیل شده است. در کمیسیون نامگذاری شورای اسلامی شهر تهران حتما معبر و یا مکانی را به نام مبارک شهید «آرمان علی وردی» اختصاص خواهیم داد تا مطالبه شهروندان عزیز تهرانی پاسخ داده شود. شورای اسلامی شهر تهران در زمینه نام گذاری معابر و بوستانهای شهر به نام مبارک شهدا فعال است، اما تعیین نام و تغییر نام شهرکها در حوزه اختیارات شورای اسلامی شهر تهران نیست و این موضوع به هیات مدیره شهرکها مربوط میشود.
دقیقا مثل عملیات های مهندسی منافقین در دهه شصت عمل میکنن!اسمشو هممیزان اعتراض،داعش پیش شما لنگ میندازه…
لنگ چیه داداش؟
داعش مگه جرات داره جلو این وحشیا لنگ بندازه؟
لااقل داعش زمین و زمانو از شایعات پر نمیکنه
لعنت بر همه بسیجیان و سپاهیان و …
منطق اینا همینه!با اون داعشی که قاشق میندازه گردنش و شال کمرش عملیات انتحاری میزنه چه فرقی دارند؟هیچی!
داعش رسانه ای که با توهین و دروغ پردازی ترور میکنه و اگه کف خیابونفرصتی براش پیش بیاد ترور فیزیکی میکنه! نه سواد درست حسابی دارن نه اصلا رگ و ریشه ای هر چی بهشون بگی کپی پیست میکنن!یک زندگی حیوانی دارن…
#ابوFAR_داعشی
لعنت بر هر کسی که وحشی گری می کنه و دروغ میگه چه سپاهی و بسیجی باشه چه مثلا معترضی که فکر می کنه با خشونت وضع بهتر میشه و چه ابله های فریب خورده ای مثل تو که مغزشون یکسره شده و هرچی توی رسانه های خارجی می بینند تکرار می کنند بدون اینکه کوچکترین درکی از خواسته ها و مطالبات مردم ایران داشته باشند.
لعنت به خودتون که تو مغزتون چیزی جز جلبک نیست هیچ فکری نمیکنین و با این بی فکری تون باعث این کثافت کاریا میشید
همین بسیج و سپاه نبودن الان تو و خانوادت باید زیر دست همین داعشی ها بزرگ میشدین که بویی از انسانیت نبردن الان پاتو روی هم میزاری و حرف مفت میزنی
یکی این بلا رو سر خودتون میاورد که حلق خودتونو پاره میکردین و هزارجا درخواست حقوق بشر میکردین. اون طلبه هم انسان بود خانواده داشت بی رح.مای بی وج.دان.
کاربر FAR اگه ایرانی هستی واقعا برات متاسفم بدبخ.ت. این وحشی گری ها و بلایی که سر طلبه بیچاره آوردن حتی داخل اعتراض که نه حتی داخل اغتشاش هم جا نداره بعد تو ذوق زده میشی؟
شما دنبال اصلاح و تغییر نیستین دنبال وحشی گریای خودتونید.
اگرم آلبانی نشینی که راحت باش چون ازت انتظاری نمیره مخصوصا بعد اون همه بلایی که سر ملت ایران آوردین.
لعنت به همه مزدوران اسرائیل و آمریکا
این بسیجی بنده خدا سابقه بیماری قبلی داشته متاسفانه اسنادش هم موجوده
و توی اون شب ناراحت کننده پاش رو پوست ساندیس سر خورده سرش به جدول خورده و از دنیا رفته متاسفانه
بیخود شایعه پخش نکنید
دقیقا مث همه اتفاقیه وگرنه ما همیشه مرگ و میر داشتیم الان الکی گندش میکنن
این اتفاقات فقط واسه معترضا نمیوفته?
دلت خوش.
???
خدا لعنتشون کنه
بسم ربّ الشهداء و الصدیقین
برای شورشی جماعت هیچ جهنم دره ای در این دنیای فانی فرش قرمز نمی اندازند.
همچنین در هیچ کشوری اجازه نمی دهند شورشی جماعت و آشوب گر و اغتشاش کنندگان دست به قتل بزنند.
جنابان! اوین جا داره هنوز؛ مثل زندان ابوغریب.
درسته که داستان تخیلی بود ولی خب از اینکه آخرش به مرگ یک بسیجی ختم شد ، عالی بود
شهادتت مبارک قهرمان