بعضی ساخت فیلم های کمدی رمانتیک را ساده می دانند؛ ۲ بازیگر جذاب برای نقش های اصلی، چند صحنه ی خنده دار، یک بوسه ی دراماتیک و تمام. اما تولید فیلم های کمدی رمانتیک هم چالش های خودش را دارد. به همین دلیل حقایق زیادی درباره ی کمدی رمانتیک مشهور هست که بسیاری از ما از آن ها بی خبریم.
دفترچه خاطرات (The Notebook)
وقتی نیک کاساوتیس، کارگردان «دفترچه خاطرات» به عوامل فیلم اعلام کرد که رایان گاسلینگ را برای نقش اصلی اثر خود انتخاب کرده، همه تصور می کردند او عقلش را از دست داده است.
گاسلینگ دراینباره گفته: «وقتی سر قرارمان رسیدم نیک به من نگاه کرد و گفت: “می خواهم تو این نقش را بازی کنی چون مثل بقیه ی بازیگرهای مرد جوان هالیوود نیستی. نه خوش قیافه ای، نه باحال. یک پسر معمولی هستی که کمی هم بی عقل به نظر می آیی.”»
۵۰ قرار اول (۵۰ First Dates)
در حقیقت این درو بریمور بود که از آدام سندلر خواست در فیلم «۵۰ قرار اول» با او همبازی شود. به گفته ی بریمور، او از اعماق وجودش مطمئن بود که آن ها با یکدیگر تیم خوبی می شوند. به همین خاطر شخصاً و با یک دستگاه تایپ نامه ای برای سندلر نوشت و از او خواست که نقش اصلی این فیلم را در کنار او بازی کند. سندلر هم ایده ی بریمور را پسندید و با درخواستش موافقت کرد.
خاطرات بریجت جونز (Bridget Jones’s Diary)
کمدی رماننتیک به یادماندنی «خاطرات بریجت جونز» بر اساس کتابی به همین نام نوشته ی هلن فیلدینگ ساخته شده که در سال ۱۹۹۶ منتشر شد. به گفته ی فیلدینگ، از او خواسته شده بود در ستون ثابت یک روزنامه درباره ی تجربه ی شخصی خود از زندگی مجردی در لندن بنویسد. او گرچه در آن زمان نیاز شدیدی به پول داشت اما برای نوشتن از زندگی شخصی خود آماده نبود. به همین دلیل پیشنهاد کرد این کار را به صورت ناشناس و تحت نام یک شخصیت خیالی انجام دهد. او وقتی نوشتن ستون «خاطرات بریجت جونز» را آغاز کرد اصلاً فکر نمی کرد نوشته هایش خواننده ای داشته باشد. محتویات این ستون بعدها تبدیل به کتابی شد که جوایز متعددی دریافت کرد و تنها تا سال ۲۰۰۶ دو میلیون نسخه از آن در سرتاسر دنیا فروش رفت. فیلدینگ در سال ۱۹۹۹ نیز جلد دوم این کتاب را منتشر کرد.
زن زیبا (Pretty Woman)
فیلم «زن زیبا» در حقیقت از تولیدات شرکت دیزنی است. فیلمنامه ی این فیلم به دیزنی فروخته شد اما تحت نام شرکت پخش فیلم تاچ استون که یکی از زیرمجموعه های دیزنی است، ساخته شد. این شرکت به تولیدات مخصوص مخاطبان بزرگسال دیزنی اختصاص دارد. «زن زیبا» پس از انتشار به یکی از موفق ترین فیلم های ویژه ی بزرگسالان دیزنی بدل شد.
درخشش ابدی یک ذهن پاک (Eternal Sunshine of the Spotless Mind)
میشل گوندی کارگردان فیلم «درخشش ابدی یک ذهن پاک»، بازیگران آن، کیت وینسلت، کریستن دانست و مارک رافلو را تشویق می کرد هر قدر می توانند در بازی خود بداهه پردازی داشته باشند، با این حال، جیم کری را از این کار منع کرده بود. گوندری به کری می گفت: «این یک فیلم درام است، نه کمدی.» به گفته ی گوندی، این وضعیت کری را مستأصل کرده بود و او به گوندری می گفت: «چرا بقیه می توانند بداهه پردازی کنند؟ تو به من برعکسش را گفتی.»
صبحانه در تیفانی (Breakfast at Tiffany’s)
نقش اصلی فیلم «صبحانه در تیفانی» در ابتدا به مریلین مونرو پیشنهاد شده بود. با این حال، به دلیل برخی رفتارهای مونرو، استودیوی فیلمسازی با استخدام او موافقت نکرد. ترومن کاپوتی، نویسنده ی رمانی که این فیلم بر اساس آن ساخته شد از این تصمیم ناراضی بود چون احساس می کرد به دلیل شباهت های میان زندگی شخصیت اصلی فیلم و مونرو، این بازیگر بهتر از اجرای این نقش برخواهد آمد.
در واقع عشق (Love, Actually)
در فیلم «درواقع عشق» در حقیقت فاصله ی سنی زیادی میان کیرا نایتلی و توماس برودی نبود: تنها ۴ سال. آن زمان نایتلی ۱۷ ساله و برودی ۱۳ ساله بود. تنها چهره ی بچگانه ی برودی باعث شده بود اختلاف سنی آن ها چشمگیر به نظر برسد.
۱۰ چیز درباره تو که از آن ها متنفرم (۱۰ Things I Hate About You)
اشتون کوچر هم برای بازی در نقش پاتریک ورونا در نظر گرفته شده بود اما در نهایت هیث لجر موفق به گرفتن این نقش شد. کوچر آن حالت عصبی که لجر به بهترین شکل ممکن آن را به تصویر کشید را نداشت. به علاوه لهجه ی استرالیایی لجر نیز جذابیت ویژه ای به او بخشیده بود.
از ۱۳ به ۳۰ رفتن (۱۳ Going on 30)
یکی از سکانس های به یادماندنی فیلم «از ۱۳ به ۳۰ رفتن» جایی است که جنا و مت با آهنگ Thriller مایکل جکسون می رقصند. با این حال، ممکن بود این سکانس اصلاً در فیلم وجود نداشته باشد، چرا که مارک رافلو در ابتدا حاضر به انجام این رقص نبود و حتی می خواست به خاطر همین سکانس این نقش را رد کند. به گفته ی جنیفر گارنر، رافلو تجربه ی رقصیدن نداشت و در جلسات تمرین این سکانس نمی توانست پا به پای او و باقی بازیگران پیش برود. در حقیقت، حس شرمساری ای که در چهره ی رافلو در این سکانس دیده می شود، کاملاً واقعی است.
دیوانه وار، احمقانه، عشق (Crazy, Stupid, Love)
فیلمبرداری فیلم «دیوانه وار، احمقانه، عشق» در ابتدا بدون نام آغاز شد، چون هیچکس نتوانسته بود نامی درخور داستان این فیلم برایش پیدا کند. به همین دلیل تهیه کنندگان فیلم برای این کار جایزه تعیین کردند. آن ها اعلام کردند به هر کسی که بهترین نام را برای این فیلم پیشنهاد دهد یک دستگاه آیپد خواهند داد.
پیشنهادات متعددی مطرح شد اما در نهایت نام فیلم از میان صحبت های جونا بوبو، بازیگر ۱۴ ساله ی فیلم در یک مکالمه انتخاب شد. بوبو در این مکالمه به شکلی محاوره ای گفت: «دیوانه وار، احمقانه، عشق». این چند کلمه ی ساده اما سازندگان فیلم را آنچنان تحت تأثیر قرار داد که تصمیم گرفتند از آن برای نام فیلم استفاده کنند.
بیمار بزرگ (The Big Sick)
اولین فیلم کمیل ناجیانی بسیاری را تحت تأثیر قرار داد و اگر باورپذیر به نظر می رسید به این دلیل بود که داستان آن بر اساس تجربه ی شخصی او و همسر حالایش، امیلی وی. گوردون بود که نانجیانی فیلمنامه ی این فیلم را به طور مشترک با او نوشته بود. نانجیانی و گوردون درگیر یک بیماری شدید شده بودند که گوردون را مدتی به کما فرو برد.
بدون نظر