سکانس هایی که در ادامه از آن ها صحبت خواهیم کرد ثابت می کنند برای تأثیرگذاری و ماندگاری همیشه به ترفندها و جلوه های ویژه نیاز نیست و گاهی خلاقیت ناگهانی بازیگران یا اتفاقات غیرمنتظره می تواند اثری به یادماندنی خلق کند.
«دوستان» (Friends)
بسیاری از لحظات خاطره انگیز سریال «دوستان» حاصل بداهه پردازی بودند. یک نمونه از آن زمانی بود که نویسندگان سریال برای خلق سکانسی خنده دار و جذاب در تقلا بودند. هنگام دورخوانی فیلمنامه دیوید شویمر، بازیگر نقش راس سهواً اسامی را تغییر داد و شخصیتی که در سریال نامزدش بود و امیلی نام داشت را به اشتباه ریچل (شخصیتی که جنیفر آنیستون عهده دار نقش آن بود) خطاب کرد. این خطای برنامه ریزی نشده منبع الهامی شد برای خلق سکانس معروفی که بعداً به یکی از لحظات تعیین کننده ی این سریال بدل شد.
علاوه بر این، با توجه به موفقیت عظیمی که سریال «دوستان» در زمان پخش خود به آن دست یافته بود، طی سال های ساخت این مجموعه بازیگران مشهور زیادی به عنوان بازیگر مهمان در آن حضور پیدا کردند. با این حال، یکی از این سکانس های مربوط به بازیگران مهمان به دلیل حضور ۲ تن از کمدین های برجسته ی هالیوود، رابین ویلیامز و بیلی کریستال ماندگار شد.
ویلیامز و کریستال برای حضور در سریال «دوستان» همزمان باهم دعوت شدند و هر دو نیز این پیشنهاد را پذیرفتند. جالب تر اینکه سکانس حضور این ۲ کمدین کاملاً بداهه بود اما بقیه ی بازیگران سریال توانستند به خوبی با بداهه پردازی های آن ها همراهی کنند.
«مظنونین همیشگی» (The Usual Suspects)
در فیلم «مظنونین همیشگی» سکانس مشهوری از به صف شدن شخصیت ها هست که با خنده ی آن ها همراه است. اما علت اصلی خنده ی بازیگران ناتوانی بنیسیو دل تورو از کنترل باد روده هایش بود. دل تورو در برداشت های مختلف این سکانس بارها از کنترل باد روده هایش بازماند و همین موضوع اسباب خنده ی همکارانش شد.
«اداره» (The Office)
جان کرازینسکی با نقش جیم در سریال محبوب «اداره» به شهرت رسید. از نخستین قسمت سریال تماشاگران به علاقه ی زیادی که جیم به همکارش، پم در دل خود پنهان کرده پی می برند. با این حال، وقتی جیم شجاعت ابراز علاقه به همکارش را پیدا می کند، پم با مهربانی او را پس می زند و به اهمیت دوستی شان تأکید می کند. در آن لحظات غمبار چهره ی جیم دستخوش تغییری اساسی می شود و در حالی که از پم می خواهد «این کار را با او نکند» اشک از چشمانش جاری می شود. کرازینسکی این جمله را در لحظه و به صورت بداهه بیان کرده بود، امری که غم و تأثیرگذاری این سکانس را دو چندان ساخت.
«سرخوشی» (Euphoria)
در یکی از سکانس های سریال «سرخوشی» شخصیت کاسی با بازی سیدنی سویینی جمله ای بداهه به زبان می آورد. کاسی در پاسخ به هشدار همبازی اش درباره ی شریک عاطفی سابقش که به داشتن رفتارهای دمدمی مزاجانه مشهور است، به تندی می گوید: «من از اون دیوونه ترم!» این جمله ی بداهه کاملاً برنامه ریزی نشده بود اما این سکانس را باورپذیرتر کرد.
«باکره ۴۰ ساله» (The 40 Year Old Virgin)
از آنجایی که بازسازی ساختگی ظاهر یا حس مردی که موهای سینه اش را وکس کرده تقریباً غیر ممکن بود، استیو کارل می دانست که باید این کار را واقعاً در برابر دوربین انجام دهد. این بدان معنی بود که گروه تولید فیلم تنها یک فرصت برای ضبط این سکانس داشت و علاوه بر آن، کارل نیز باید متحمل این تجربه ی بسیار دردآور می شد.
«چیزهای عجیب تر» (Stranger Things)
در زمان ضبط فصل سوم سریال «چیزهای عجیب تر»، سکانس پایانی فصل میلی بابی براون را با چالشی بزرگ مواجه ساخت. روزها فیلمبرداری طاقت فرسا، فشار زیادی به بازیگران و عوامل سریال، به ویژه براون وارد ساخته بود. او که از خستگی زیاد مستأصل شده بود، در یک لحظه کنترل خود را از دست داد و در آغوش دوستش فین ولفهارد به گریه افتاد. ولفهارد برای یک لحظه از نقش خود خارج شد و با سردرگمی به عوامل پشت دوربین نگاه کرد. با این حال، آن برداشت ادامه یافت و کارگردان آن لحظات احساسی را به قدری باورپذیر یافت که تصمیم گرفت آن ها را در نسخه ی نهایی کار بگنجاند.
«بریکینگ بد» (Breaking Bad)
در دنیای نمایش، کار با کودکان با چالش های ویژه ای همراه است و بازیگران را با اتفاقات غیرمنتظره ای مواجه می کند. برایان کرانستون یک بار هنگام ضبط یکی از سکانس های سریال «بریکینگ بد» در چنین موقعیتی قرار گرفت، زمانی که نوزادی که نقش فرزند او را داشت یکباره شروع به صدا زدن مادرش کرد که از قضا در پشت صحنه حضور داشت. علیرغم این اتفاق غیر منتظره، کرانستون از نقش خود خارج نشد و همچون باقی سریال، در اینجا هم بازی چشمگیری از خود ارائه داد.
ارباب حلقه ها (The Lord of the Rings)
ویگو مورتنسن در مجموعه فیلم «ارباب حلقه ها» نقش آراگورن را برعهده داشت. در یکی از سکانس ها آراگورن با تصور اینکه شخصیت های مری و پیپین جان خود را از دست داده اند، از خشم و اندوه لگدی به یک کلاهخود می زند و سپس فریاد می کشد. بعدها معلوم شد بر اثر این ضربه ۲ تا از انگشتان پای مورتنسن شکسته بود و فریاد بعد از آن در حقیقت از درد بود.
بدون نظر