حتماً شما هم موافق هستید که فیلم های موفق معمولاً دنباله های خوبی ندارند و به همین دلیل است که بعد از موفقیت یک فیلم، ایده ی ساخت دنباله ای برای آن چندان با استقبال مخاطبان سینما مواجه نمی شود. اما استثنائاتی هم وجود دارد و گاهی دنباله ها نه تنها موفق از آب درمی آیند، بلکه از فیلم اصلی هم بهتر می شوند.
بیگانه ها (Aliens)
جیمز کامرون فیلم اصلی ریدلی اسکات را بسط داد و هیجان زیادی به آن بخشید. حمله ی موجودات بیگانه به تفنگدارها در ابتدای فیلم یکی از اضطراب آورترین تجربیاتی است که مخاطبان سینما می توانند هنگام تماشای یک فیلم داشته باشند.
انتقام جویان: جنگ ابدیت (Avengers: Infinity War)
فیلم اصلی «انتقام جویان» بسیار مهیج بود چون مخاطبان سینما توانستند همه ی قهرمانان کودکی خود را به طور همزمان روی پرده ببینند. اما «جنگ ابدیت» همچون یک سیلی فراموش نشدنی است.
حضور حیرت انگیز شخصیت تانوس با همه ی قدرت شیطانی اش و آن سکانس از میان رفتن نیمی از جمعیت دنیا، این فیلم را به یکی از بهترین آثار ابرقهرمانی تاریخ سینما بدل ساخته است.
شوالیه تاریکی (The Dark Knight)
«شوالیه تاریکی» نقطه ی اوج سه گانه ی «بتمن» کریستوفر نولان است که حاصل نه فقط کارگردانی درخشان نولان، بلکه بازی هیث لجر در نقش جوکر نیز که یک جایزه اسکار از آن خود کرد نیز هست. با وجود استعداد مسلمی همچون کریستین بیل در نقش بتمن و قرار دادن او در برابر استعدادی همسنگ او همچون هیث لجر، نتیجه یکی از بهترین فیلم های کمیک بوکی ساخته شده تاکنون بوده است.
امپراتوری ضربه می زند (The Empire Strikes Back)
فیلم «جنگ ستارگان: امیدی تازه» (Star Wars: A New Hope) تماشایی است، اما فیلم بعدی آن بود که مخاطبان سینما را شیفته ی این فرانشایز کرد.
افشای نسبت پدر و پسری دارث ویدر و لوک اسکای واکر با یکدیگر، منجمد شدن هان سولو در کربنیت و فرستادن آن برای جابای تات به دست بوبا فت؛ همه ی این ها چنان جذابیتی به فیلم دوم این سه گانه بخشید که هنوز برای دستیابی به آن تلاش می شود.
کلبه وحشت دو (Evil Dead II)
سم ریمی، کارگردان این فیلم بسیاری از عناصر فیلم اصلی، «کلبه وحشت» (The Evil Dead) را در این دنباله دوباره به کار گرفت. اما بودجه ی بیشتر این فیلم سبب شد جلوه های ویژه ی و گریم های بهتری داشته باشد.
سریع و خشن هفت (Furious 7)
بعد از انتشار دنباله های متعدد از فرانشایز «سریع و خشن» می توان با اطمینان گفت که این فیلم ها دیگر درباره ی چند ماشین دوست نیستند.
با حضور قدرتمند دواین جانسون در داستان و آخرین حضور پل واکر، «سریع و خشن ۷» تنها به یادماندنی نیست، بلکه می توان آن را سرآغاز فاز دوم این فرانشایز دانست.
پدرخوانده دو (The Godfather: Part II)
اقتباس سینمایی فرانسیس فورد کاپولا از کتاب «پدرخوانده» ی ماریو پوزو توانست به یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما بدل شود.
اما دنباله ی آن حتی بهتر هم بود.
با استفاده از فلش بک هایی از کتاب پوزو که در فیلم اول از آن ها استفاده نشده بود و بسط داستان با خیان فردو کورلئونه به مایکل (و تلافی مایکل)، این فیلم توانست غیر ممکن را ممکن کند: ساخت دو فیلم ماندگار در یک فرانشایز.
مکس دیوانه: جاده خشم (Mad Max: Fury Road)
«مکس دیوانه ۲» (یا همان “جنگجوی جاده” / The Road Warrior) تا سال ها بهترین فیلم این فرانشایز بود.
اما با بازگشت جورج میلر به فرانشایز پس از ۳۴ سال به سبقت از تلاش قبلی اش انجامیدد.
با حضور تام هاردی به عنوان مکس جدید و شارلیز ترون در نقش فرمانده فیوریوسا، میلر و بازیگران جدید توانستند فیلمی مهیج خلق کنند که تماشاگر را تا آخرین لحظه سر جای خود صاف نگه می داشت.
همسایه ها ۲: انجمن خواهری برمی خیزد (Neighbors 2: Sorority Rising)
یکی از دشوارترین کارها در سینما ساخت یک دنباله ی کمدی موفق است، اما ست روگن و همکار تهیه کننده اش ایوان گلدبرگ و نیکلاس استرولر، کارگردان موفق به انجام این کار شدند.
در دنباله های کمدی اغلب شاهد استفاده ی مجدد از شوخی های فیلم اصلی هستیم، اشتباهی که هرگز موفق نیست. اما این فیلم می تواند خنده هایی به مراتب بیشتر از فیلم اول بسازد.
راکی دو (Rocky II)
راکی و آپولو برای دومین بار با یکدیگر رو در رو می شوند و پایانی به مراتب شگفت انگیزتر از آنچه در فیلم اول داشتند، می سازند.
مرد عنکبوتی دو (Spider-Man 2)
اضاقه شدن دکتر اختاپوس و رابطه ی متزلزل پیتر پارکر با مری جین شرایط را برای ساخت فیلمی پیچیده فراهم کرد که ثابت کرد مخاطبان سینما از ترکیب اندام درام با فیلم های ابرقهرمانی لذت می برند.
پیشتازان فضا ۲: خشم خان (Star Trek II: The Wrath of Khan)
در این فیلم علمی – تخیلی، درام به قدری خوب به کار گرفته می شود که به نظر می رسد ممکن است شاهد پیروزی شخصیت های خوب نباشیم.
این فیلم پایان بسیار خوبی هم دارد.
سوپرمن دو (Superman II)
دنباله ی فیلم «سوپرمن» در دوره ای که کریستوفر ریو نقش این شخصیت را ایفا می کرد، به دلیل حضور ترنس استامپ در نقش ژنرال زاد فیلم بسیار خوبی از آب درآمد.
بازی استامپ بسیار غلو شده است، اما برای آن دوره از فیلم های ابرقهرمانی بسیار عالی بود.
نابودگر ۲: روز داوری (Terminator 2: Judgment Day)
باز هم جیمز کامرون را در فهرست داریم.
۷ سال بعد از ساخت فیلم اصلی، کامرون با آرنولد شوارتزنگر و لیندا همیلتون باری روایت ادامه ی داستان بازگشت.
این بار اما نابودگر باید از جان کانر محافظت می کرد. این چرخش منجر به ساخت فیلمی همزمان اکشن و احساسی شد.
ثور: رگناروک (Thor: Ragnarok)
فرانشایز «ثور» تا پیش از فیلم «رگناروک» فرانشایز جدی ای برای مخاطبان سینما نبود.
بعد از آنکه فضای تیره و تار فیلم های «ثور» با عدم استقبال مخاطبان مواجه شد، استودیوی مارول برای قسمت سوم این فرانشایز دست به تغییری اساسی زد که به دست کارگردان کار، تایکا وایتیتی رقم خورد.
این حرکت هوشمندانه از آب درآمد. طنز نامتعارف وایتیتی، ثور را به شخصیتی مفرح تبدیل کرد و فیلم اثری دیوانه وار با ترکیبی از اکشن و کمدی شد.
تاپ گان: ماوریک (Top Gun: Maverick)
یک دنباله برای سبقت گرفتن از فیلم اصلی به چیزهای مختلفی نیاز دارد. اما تمام داستان باید قدرتمندتر از فیلم اول باشد تا دنباله بهتر از آب درآید. و این همان چیزی است که فیلم «تاپ گان: ماوریک» توانست به آن دست یابد.
فیلم «تاپ گان» که در سال ۱۹۸۶ منتشر شد تام کروز را به یک ابرستاره بدل ساخت. اما کارگردان «تاپ گان: ماوریک»، جوزف کازینسکی هر چیزی که مخاطبان درمورد فیلم اصلی دوست داشتند را وام گرفت و با استفاده از علاقه ی کروز به بدلکاری، همه ی آن ها را با یکدیگر ترکیب کرد.
همرو قبول دارم بغیر از پدرخوانده و سریع و خشن
سریع و خشن یک و توکیو دریفت و پنجش خوب بود بقیش آشغال
پدرخوانده هم همین طور یکش بهتر بود.
اما جای خالی ریبوت سیاره میمون ها بود واقعا قسمت دو و سه ای که ریوز ساخت از قسمت یکش بهتر بود.