۲۰-۳۰ سال قبل، پدر و مادرهایمان به کتاب ها، دوره های آموزشی و اینترنت برای بالا بردن دانش خود درباره ی نحوه ی صحیح تربیت فرزند دسترسی نداشتند. به همین دلیل فرزندان نه به شکل اصولی، بلکه صرفاً بر اساس باورها و تجربیات شخصی والدین تربیت می شدند. بنابراین تعجبی ندارد که بسیاری از چیزهایی که از نظر پدر و مادرهای ما ارزش هایی تغییر ناپذیر و غیر قابل بحث محسوب می شدند، در حقیقت اینگونه نبودند. بسیاری از این باورها حالا دیگر بی معنی به نظر می رسند و ما نیز نباید ادامه دهنده ی آن ها باشیم.
۱- رفتن به دانشگاه تنها راه موفقیت است
«بدون مدرک دانشگاهی نمی توانی هیچ شغل خوبی پیدا کنی!» بسیاری از مردم در دوران نوجوانی این جمله را شنیده اند. و بسیاری از ما هم به آن اعتقاد داشتیم اما حالا حتی نمی دانیم مدرک دانشگاهی مان را کجا گذاشته ایم. بسیاری از کسانی که تحصیلات دانشگاهی دارند وارد مشاغلی می شوند که نیازی به این نوع آموزش ندارند. امروزه کارفرماها در کارکنان خود بیشتر به دنبال مهارت های کاربردی هستند تا تحصیلات دانشگاهی.
بعد از اتمام دوران مدرسه، شاید بهتر باشد در رفتن به دانشگاه عجله نکنید و خوب به این فکر کنید که آیا واقعاً به تحصیلات دانشگاهی نیاز دارید یا خیر.
۲- لاغر بودن نشانه ی سالم نبودن است
در گذشته بچه هایی که غذای خود را تا آخر می خوردند را تحسین می کردند و اندکی فربه بودن نشانه ی سالم بودن محسوب می شد. اما عادت های غذایی بدی که در کودکی شکل می گیرند، اغلب منجر به بروز چاقی و اختلالات غذایی در دوران بزرگسالی می شوند.
۳- کلاس های آموزشی برای رشد بچه ها مفیدند؛ هر چه بیشتر بهتر
داشتن یک برنامه ی شلوغ می تواند باعث خستگی کودک شود، امری که به وضوح هیچ مزیتی برای او ندارد.
کارشناسان به والدین توصیه می کنند فرزند خود را تحت فشار نگذارند و به او فرصت دهند تا استعدادهایش را کشف کند و سپس در اینباره تصمیم بگیرند که فرزندشان به آموزش بیشتر نیاز دارد یا خیر.
۴- پول شادی نمی آورد
کاش اینگونه بود اما حقیقت زندگی چیز دیگری است؛ هر چیزی هم که مردم بگویند، واقعیت این است که پول می تواند ما را خوشحال تر کند.
پدر و مادرها باید اصول پایه ای مدیریت پول را به فرزند خود یاد دهند. این امر باعث شکل گیری عادت های اقتصادی درست در فرزند و دستیابی به موفقیت مالی در دوران بزرگسالی می شود.
۵- بچه های بزرگ تر خانواده مسئول مراقبت و نگهداری از خواهر و برادر کوچک تر خود هستند
در گذشته بسیاری از اوقات بچه های بزرگ تر خانواده مجبور بودند زمان زیادی را صرف مراقبت از خواهر و برادر کوچک تر خود کنند. آن ها مجبور می شدند زمانی که می توانستند با دوستان خود یا به انجام سرگرمی هایشان بگذرانند را فدای نیازهای خواهر و برادر کوچک ترشان کنند.
روانشناسان اما حالا می گویند انجام برخی وظایف والدین توسط فرزندان ممکن است آسیب های روحی ای به آن ها وارد کند، تا حدی که سبب شود خود در دوران بزرگسالی میلی به بچه دار شدن پیدا نکنند.
۶- کار زن خانه داری و کار مرد نان آوری است
در دهه های اخیر، نقش های جنسیتی دیگر اهمیت چندانی ندارند. زنان امروزه می توانند شغل موفقی داشته باشند و مردان می توانند مرخصی بعد از تولد فرزند بگیرند و مشارکت زیادی در کار خانه دارند.
۷- زن ها باید آشپزی و دوخت و دوز بلد باشند و مردها تعمیرکاری
امروزه بسیاری از آدم ها دوخت و دوز و تعمیر کردن وسایل مختلف را بلد نیستند و هیچ اشکالی هم ندارد. با وجود متخصصان زیادی که می توان به راحتی از آن ها کمک گرفت، هیچ لزومی به این کار نیست.
۸- برای یک زن هیچ چیزی بدتر از مطلقه یا بیوه بودن و بزرگ کردن فرزندش به تنهایی نیست
امروزه دیگر دیدن مادران مجردی که به تنهایی فرزند خود را بزرگ می کنند، چیز عجیبی نیست و نگاه بدی که ۳۰ سال قبل نسبت به این موضوع وجود داشت، دیگر وجود ندارد. حالا زن ها در بسیاری از موارد خودخواسته و نه از روی اجبار، تصمیم به بزرگ کردن فرزند خود بدون همسر می گیرند. به علاوه، در دهه های اخیر، تعداد پدران مجرد هم بسیار بیشتر شده است.
۹- ابراز احساسات به فرزند خود یک ضعف است
به دلایلی در گذشته مردم اعتقاد داشتند ابراز احساسات به فرزند خود با مثلاً در آغوش کشیدنش یا تعریف و تمجید از او، باعث لوس شدنش می شود. این باور اصلاً نتیجه ی مثبتی نداشت: به وجود آمدن نسلی از پدر و مادرها که خود از والدین شان به اندازه ی کافی عشق نگرفته بودند و به همین دلیل، نمی توانستند به فرزندان خود هم عشق دهند.
۱۰- بچه ها را لک لک ها می آورند
بعضی موضوعات بود که در گذشته هرگز درباره ی آن ها صحبت نمی شد؛ مثلاً زمانی که بچه ها می پرسیدند بچه ها از کجا می آیند، پدر و مادرها بسیاری از اوقات در جواب می گفتند که لک لک ها آن ها را می آورند. نتیجه ی آن شکل گیری نسلی بود که تجربیات عاطفی خود را بدون داشتن شناخت صحیح درباره ی مسائل جنسی آغاز می کردند. آن ها صرفاً به توصیه ها و اطلاعات ناقص و پراکنده ای که از دیگران، کتاب ها و فیلم ها به دست آورده بودند، اتکا می کردند. این موضوع تبعات بدی داشت و آن ها را درگیر مشکلات هم جسمی و هم روحی می کرد.
۱۱- با استفاده کردن از وسایل تنها در مواقع خاص می توان صرفه جویی کرد
در گذشته برای مقتصد بار آوردن بچه ها به آن ها گفته می شد که از بعضی چیزها باید صرفاً در مواقع به خصوصی استفاده کرد. مثلاً والدین فرزندان خود را مجبور می کردند بعضی لباس های خود را تنها در مهمانی به تن کنند. اما این کار باعث می شد بچه ها نتوانند از داشته های لذت ببرند و این وسایل خیلی زود بلااستفاده می شدند.
وظیفه زن آشپزی، بچه داری و شوهرداری می باشد و وظیفه مرد، تامین مالی خانواده، همچنین زن باید از دستورات همسرش همیشه پیروی کند
شما نمیتونید برای زنها وظیفه تایین کنید یه زن احترام داره شما مردا همه به فکر خودتونین کاش زن های بیچارتون مثل منی که ۱۳ سالمه دست بزن داشتن اونوقت میدونستی دنیا دست ما زن هاست پس ضر مفت نزن حاج اقا
“حالا زن ها در بسیاری از موارد خودخواسته و نه از روی اجبار، تصمیم به بزرگ کردن فرزند خود بدون همسر می گیرند.”
بله و نتیجهاش رو هم داریم میبینیم. طبق آمار در آمریکا ۸۵٪ کودکان دارای اختلالات رفتاری و ۷۱٪ نوجوانانی که در دبیرستان ترک تحصیل میکنند بدون پدر هستند. ۷۰٪ نوجوانان زندانی از خانوادههای تک والد (در اکثر قریب به اتفاق فقط مادر) میآیند.
خود اونها بحرانی که به واسطه ترویج طلاق و خانوادههای تکوالدی در جامعهشون بوجود آمده رو درک کردند و الان به فکر چاره هستند بعد ما داریم توی جامعهمون همون مسیر اشتباه رو تبلیغ میکنیم؟!
به سادگی مشخصه که خونواده ای که چه پدر نباشه توش چه مادر می تونه مشکلات بیشتری رو برای بچه ها داشته باشه، مهم ترینش اینکه اون فرد باید به تنهایی بار مخارج مالی و تربیت بچه رو به دوش بکشه. اون تک والد مطمئنا سختی های بسیاری رو متحمل میشه به همین دلیل و اینکه ما بیایم شرایط رو بدتر کنیم براش، بهش انگ بزنیم و تحقیرش کنیم کاملا اشتباهه و فقط حماقت مارو نشون میده
این مطلب همین رو گفته چیزی رو تبلیغ نکرده اگر کمی درست فکر کنیم