در سال ۲۰۱۱،شبکه HBO سریال بازی تاج و تخت (Game of Thrones)، اقتباسی از کتاب ترانه یخ و آتش (A Song of Ice and Fire) نوشته جرج آر. آر. مارتین را منتشر کرد. داستان این سریال و کتاب های مارتین در قاره وستروس رخ می دهد که به هفت قلمرو پادشاهی تقسیم شده که پادشاه نشسته بر تخت آهنین بر آن ها حکومت می کند. در حالی که خاندان های اشرافی برای کسب قدرت با یکدیگر رقابت می کنند، تهدیدهای جدیدی پدیدار می شوند، از جمله وایت واکرهای جادویی در شمال یخ زده و آخرین عضو خانواده باستانی تارگرین که در اسوس، قاره ای در شرق، در حال قدرت گرفتن است.
سریال بازی تاج و تخت پر از شخصیت های غنی و دقیقی بود که به خاطر پیچیدگی های اخلاقی شان محبوب بودند. آن ها ریشه در دنیای ادبی جذابی داشتند که مارتین خلق کرده بود، مجموعه کتاب های پنج قسمتی ترانه یخ و آتش. با این حال، به عنوان بخشی از روند اقتباس تلویزیونی، بسیاری از شخصیت های اصلی کتاب مارتین، یا باید به طور کامل از سریال بازی تاج و تخت حذف می شدند یا با شخصیت های اصلی دیگری که قبلاً در سریال تثبیت شده بودند، جایگزین می شدند. برخی از این تصمیمات پیامدهای طولانی مدتی داشتند که در طولانی مدت به گیم آف ترونز آسیب می زدند. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ شخصیت مهم و تاثیرگذار دنیای بازی تاج و تخت آشنا کنیم که در نسخه سریالی حذف شدند.
۱۰- هارولد هاردینگ
پس از مرگ پدرش، رابین آرین (لینو فاچیولی) فرمانروای ویل می شود، اما سن کم و رفتار بیمارگونه او به این معنی است که مادرش لیسا (کیت دیکی) کسی است که امور را اداره می کند. با مرگ مادر، همسر دومش، پیتر بیلیش (آیدان گیلن)، لرد محافظ می شود و شروع به بررسی دودمان درختی خاندان آرین می کند. این امر در نهایت او را به هارولد هاردینگ، نزدیک ترین خویشاوند زنده و جانشین رابین، در صورت مرگ او، می رساند.
اگر چه در جدیدترین کتاب منتشر شده مارتین، وی هارولد را به عنوان یکی از بزرگ ترین مهره های نقشه بیلیش برای ویل قرار داده است اما چیز زیادی در مورد این شخصیت گفته نشده است. هنگامی که رابین می میرد، احتمالاً بر اثر مسمومیت، هارولد قرار است با سانسا استارک (سوفی ترنر) ازدواج کند و از ارتش ویل برای پس گرفتن شمال از بولتون ها استفاده کند. ایده اصلی سانسا در بخش بازپس گیری شمال از بولتون ها به کمک ارتش ویل در سریال بازی تاج و تخت نیز دیده می شود. با این حال، حذف هارولد باعث می شود که نقشه بیلیش حس حماقت و مملو از خطر داشته باشد، به خصوص زمانی که او سانسا را به ازدواج رمزی بولتون (ایوان ریون) در می آورد، عملی که برای همیشه ایمان سانسا را به او خدشه دار می کند.
۹- ماریلیون
ماریلون که خواننده ای دوره گرد اهل ریورلندز بود، هنگامی که کیتلین استارک (میشل فیرلی) تیرون لنیستر (پیتر دینکلیج) را دستگیر کرد و او را به ویل آورد تا به خاطر حمله به پسرش برندون (ایزاک همپستد رایت) محاکمه شود، به گروه همسر اد استارک پیوست. او به لطف آواز خوانی و صدایش مورد توجه لیسا و رابین قرار گرفت و زمانی که پیتر لیسا را از دریچه بالای برج به پایین انداخت، حضور داشت. پیتر به سرعت ماریلیون را عامل مرگ لیسا جا زده و او را شکنجه داد تا اینکه به گناه خود اعتراف کرد.
در فصل اول شخصیت خواننده ای شبیه به ماریلیون ظاهر می شود که نقشش را ایمون الیوت بازی می کند، اما داستان او با قطع شدن زبانش به دستور پادشاه جافری برثیون (جک گلیسون) به پایان می رسد. حذف مشارکت ماریلیون در این خط داستانی به این معنی است که بیلیش هیچ داستان پوششی برای مرگ لیسا نداشت که او را مجبور کرد به سانسا تکیه کند تا هنگامی که فرمانروایان ویل از او در مورد شیوه مرگ خاله اش سوال می کنند، به نفع بیلیش شهادت دهد. داشتن ماریلیون به عنوان قربانی و عامل ترور لیسا در دراز مدت نیز به سود بیلیش می شد و از خطاها و سقوط همراه با شرمندگی او در فصل هفتم جلوگیری می کرد. این هم نمونه دیگری از رویکرد سریال برای کاهش تاثیر شخصیت لیتل فینگر به نفع شخصیت های دیگر سریال است، موضوعی که بسیار ناامید کننده به نظر می رسد، به ویژه باتوجه به اینکه لیتل فینگر یکی از جذاب ترین شخصیت های داستان به شمار می آید.
۸- پنی
پنی همراه با برادرش، اوپو، به عنوان یکی از هنرمندان کوتاه قامت اما پر جنب و جوش که سوار بر سگ و خوک شده بودند در جشن همراه با دوئل حضور داشدند. پس از مرگ جافری و تایوین لنیستر (چارلز دنس) و فرار تیریون از کینگز لندینگ، سرسی لنیستر (لنا هیدی) برای سر تیریون جایزه تعیین کرد که منجر به کشته شدن بسیاری از افراد بی گناه از جمله اوپو شد. پنی تلاش می کند تا به انتقام خون برادرش، تیریون را بکشد، اما این دو در سفر طولانی به میرین با هم دوست می شوند.
پس از مرگ تایوین، تیریون در یک شرایط ذهنی تاریک قرار می گیرد و غرق در افکار نیهیلیسم و انتقام جویی علیه خانواده بازمانده اش می شود. حضور پنی در داستان او هدفی مشابه با برین اهل تارث (گویندولین کریستی) برای جیمی (نیکولای کاستر – والدائو) دارد. پنی به تیریون در یادآوری انسانیتش کمک می کند و او را از سقوط کامل به تاریکی باز می دارد. به علاوه، پنی به تیریون نشان می دهد که زندگی یک کوتوله بدون نام طلایی و لنیستری اش چگونه است که مقدار تیریون را متواضع تر می کند. در عوض، در نسخه سریالی شاهد هستیم که نقش محوری پنی بین واریس و جوراه مورمونت تقسیم می شود که هیچ کدام به اندازه پنی جذاب نیستند.
۷- کونتین مارتل
هنگامی که دنریس و برادرش ویسریس (هری لوید) جوان بودند، شاهزاده دوران مارتل (الکساندر صدیق) برای حمایت از ادعای ویسریس در مورد تاج و تخت آهنین در ازای ازدواج با دختر دوران، آریان، پیمان ازدواجی پنهانی را ترتیب می دهد. پس از مرگ ویسریس، او پسر بزرگش کونتین را می فرستد تا این پیمان را به دنریس تقدیم کند. این سفر طولانی و دشوار است و کونتین بیچاره در می یابد که ماجراجویی ها در زندگی واقعی هرگز به اندازه داستان ها سرگرم کننده نیستند بلکه به خاطر وظیفه شناسی انجام می شوند.
خط داستانی کونتین به مخاطبان سریال بازی تاج و تخت شخصیت جدیدی می داد که در خلیج بردگان دنبال کنند و به آن ها اجازه می داد ببینند دنریس با تلاش برای لغو برده داری تا چه حد این منطقه را دچار هرج و مرج کرده است. تلاش های کونتین با شکست مواجه می شود و هنگامی که سعی می کند با یکی از اژدهایان زندانی دنریس فرار کند، می میرد اما در این مسیر باعث آزادی اژدهایان دنریس می شود، که بسیار منطقی تر از ایده سریال است که در آن اژدهایان به راحتی وقتی دنریس به آن ها نیاز دارد، آزاد می شوند بدون اینکه بدانیم دقیقاً چطور آزاد می شوند. روایت دورن یکی از بدترین خط های داستانی سریال بازی تاج و تخت است که آن ها را از بازیگران سیاسی حیله گر به شخصیت های بی اثری تبدیل می کند؛ داشتن کونتین می توانست تا حد زیادی به این مشکل کمک کند. همچنین داستان کونتین در کتاب های مارتین نقص و اشتباهات دنریس را به عنوان یک حاکم نشان می داد، که می توانست به سریال کمک کند، به خصوص با در نظر گرفتن سقوط بسیار نفرت انگیز و ناگهانی او به ورطه دیوانگی در پایان سریال.
۶- ویکتاریون گریجوی
برادر دوم بیلون گریجوی (پاتریک مالاهاید)، ویکتاریون، به عنوان کاپیتان ناوگان آهنین خدمت می کند و به طور گسترده ای به عنوان یکی از بزرگ ترین ملوانان و جنگجویان در جزایر آهنین شناخته می شود. هنگامی که بیلون در طول جنگ پنج پادشاه، تاج پادشاهی جزایر آهنین را بر سر گذاشت، ویکتاریون مسئول تصرف قلعه استراتژیک موت کیلین بود اما پس از مرگ بیلون مجبور به بازگشت به جزایر آهنین شد. هنگامی که برادر بزرگ ترش، یورون، پادشاه شد، او ویکتاریون را به میرین فرستاد تا دنریس را به عنوان همسر برای پادشاه جدید جزایر آهنین خواستگاری کند، اما ویکتاریون تصمیم گرفت خودش با دنریس ازدواج کند.
ویکتاریون یکی از شخصیت های اصلی آیرون بورن در آثار مارتین است که تمام عمر خود را در جزایر آهنین یا دریا گذرانده و ترس چندانی از غرق شدن ندارد، به همین خاطر با زره کامل به جنگ می رود. سفر او به میرین داستان ماجراجویانه جالبی است که در آن طوفان های خطرناک رخ می دهد و یک کشیش سرخ پوش رالهور جان او را نجات می دهد. ویکتاریون همچنین دارای یک شیپور از شاخ اژدهای جادویی است که از نظر تئوری به او اجازه کنترل یک یا چند اژدهای دنریس را می دهد که می تواند تنش بیشتری به داستان او اضافه کند. ویکتاریون یک شخصیت کلیدی در کتاب های مارتین است و علاوه بر رقیب شایسته ای برای دنریس، می توانست شخصیت منفی جذابی در این سریال باشد.
۵- جان کانینگتون
جان کانینگتون، لُردِ گریفون رست در استورم لندز، یکی از ملازمان نزدیک شاهزاده ریگار تارگرین (ویلف اسکولدینگ) بود و حتی به عنوان دست پادشاه به پدرش، شاه آریلیس دوم (دیوید رینتول) خدمت می کرد، قبل از اینکه پس از شکست در دستگیری رابرت برثیون (مارک ادی) در طول شورش، از عناوین خود محروم شود. او به اسوس تبعید شد و گمان می رفت که در آنجا مرده است، اما کانینگتون در خفا زنده بود و پسری را بزرگ کرد که گمان می رفت پسر ریگار باشد. او امیدوار بود که پسر ریگار را بر تخت وستروس بنشاند تا ناتوانی خود را در کمک به پدرش جبران کند.
کانینگتون مردی است که شکست های گذشته اش او را آزار می دهد؛ او پس از مبتلا شدن به یک بیماری مرگبار به نام گری اسکیل (فلس خاکستری)، مدت زمان زیادی برای زندگی ندارد. در کتاب های مارتین، تعهد کانینگتون به کمک به پسر ریگار در تصرف تخت آهنین، چالشی واقعی برای دنریس و خانواده حاکم لنیستر ایجاد می کند. علاوه بر این، تجربه دست اول او با شاهزاده ریگار و شورش رابرت می توانست بینش بیشتری در مورد این لحظه مهم در تاریخ وستروس فراهم کند.
۴- گریف جوان/ ایگان
همه بر این باورند که کوچک ترین فرزند ریگار، ایگان، در پایان شورش رابرت توسط سر گرگور کلیگین (کونان استیونز، یان وایت و هافثور جولیوس پی یرشون) کشته شد. با این حال، یک پسر جوان در اسوس ادعا می کند که ایگان است، که در کودکی عوض شده و به اسوس منتقل شده تا توسط جان کانینگتون بزرگ شود. ایگان که اکنون مرد جوانی است برای اتحاد با دنریس به میرین می رود اما پس از صحبت با تیریون لنیستر تصمیم می گیرد بدون کمک دنریس به وستروس حمله کند.
حمله ایگان به وستروس، یک ضربه دیگر به قاره ای است که از قبل در اثر جنگ ویران شده است. وجود او حتی بیشتر از جان اسنو (کیت هرینگتون) مانع ادعای دنریس برای تاج و تخت است. در کتاب های مارتین، واریس (کونلث هیل) تلاش می کند تا ایگان را بر تخت سلطنت بنشاند، که نسبت به انگیزه های مبهمی که از او در سریال دیدیم، بسیار منطقی تر به نظر می رسد. گریف جوان به دلیل غیرقابل پیش بینی بودن یکی از جالب ترین شخصیت های داستان است. حضور او در نسخه سریالی بازی تاج و تخت تعادل قدرت را کاملاً تغییر می داد و مداخله او می توانست عامل موثر دیگری را برای توجیه سقوط دنریس به ورطه دیوانگی اضافه کند.
۳- آریان مارتل
آریان به عنوان فرزند ارشد دوران مارتل، تحت قوانین دورن، جانشینی پدر و حکمرانی بر دورن را به ارث می برد. با این حال، او از مدت ها پیش حدس می زد که پدرش پس از کشف پیمان ازدواج مخفی دوران و درک نکردن فضای کامل آن، سعی خواهد کرد حق شرعی او را به برادر کوچک ترش، کونتین بدهد. به این خاطر ، او تصمیم می گیرد که میرسلا برثیون (ایمی ریچاردسون و نل تایگر فری) را پس از مرگ جافری، برای خراب کردن نقشه های پدرش، به عنوان ملکه وستروس بر تخت بنشاند، اما نقشه او به طرز وحشتناکی اشتباه از آب در می آید.
آریان یکی دیگر از شخصیت های زن شگفت انگیز کتاب های مارتین است که دانش زیادی در زمینه سیاست دارد، به خوبی به جنسیتش آگاه است و آتشی در شکمش دارد که او را به ایستادگی به خاطر بدست آوردن حقوقش سوق می دهد. اگر چه نقشه او نتیجه معکوس می دهد، اما دوران را متقاعد می کند که او را به حلقه درونی اش بیاورد، که به او کمک می کند تا بازیکن بهتری در بازی سیاست دورن و وستروس شود. متاسفانه، شخصیت آریان از بازی تاج و تخت حذف شد و تلاش برای ساخت داستان دورن بدون او منجر به یکی از بدترین داستان های سریال شد. این انتخاب سازندگان سریال بسیار بد بود، به خصوص باتوجه به اینکه اوبرین بسیار در مورد قدرت زنان دورنی صحبت می کند، چیزی که طرفداران هرگز در این سریال نمی بینند.
۲- جین پول
پدر جین پول که عضو یک خاندان شمالی کوچک بود، به عنوان مباشر در وینترفل کار می کرد. او به یکی از دوستان نزدیک سانسا استارک تبدیل شد و زمانی که پدر او، ادارد (شان بین)، دست پادشاه شد، با او به کینگز لندینگ سفر کرد. پس از مرگ ادارد و زندانی شدن سانسا، پیتر بیلیش جین را نزد خود برده و او را به عنوان روسپی آموزش داد. سپس لنیسترها او را به شمال فرستادند تا نقش آریا استارک جعلی (میسی ویلیامز) را برای ازدواج با رمزی بولتون و تقویت ادعای خاندان بولتون بر شمال بازی کند.
حذف کردن جین پول پیامدهای زیادی روی سریال بازی تاج و تخت داشت، به خصوص زمانی که نویسندگان تصمیم گرفتند او را با سانسا جایگزین کنند. جین از طریق نقش خود به عنوان آریای جعلی، تغییرات و آشوب هایی را در شمال ایجاد می کند که باعث می شود بسیاری به استنیس برثیون (استفن دیلین) بپیوندند. او در داستان رستگاری ثیون گریجوی (آلفی آلن) نقش مهمی دارد، چرا که در حالی که سانسا شبه خواهر ثیون به شمار می آمد، جین دختر بی گناهی است که همه اطرافیانش از او استفاده کرده و مورد آزار و اذیت قرار داده اند. جین یکی از تراژیک ترین شخصیت های داستان مارتین است و در حالی که داستان او می توانست مشکلات بیشتری را به یک سریال از قبل بزرگ و وسیع اضافه کند، حذف او در نهایت به ضرر خطوط داستانی لیتل فینگر و سانسا تمام شد.
۱- لیدی استون هارت
پس از تماشای سلاخی پسر بزرگش راب (ریچارد مدن) در عروسی سرخ، گلوی کیتلین استارک را می برند و جسدش را برهنه به درون رودخانه می اندازند. او چند روز بعد توسط بریک دونداریون (دیوید مایکل اسکات و ریچارد دورمر) پیدا می شود که زندگی خود را به بدون او منتقل می کند، کاری جادویی که به کیتلین اجازه می دهد رهبری گروه موسوم به برادری بدون پرچم او را به دست بگیرد. گذشت مدت زمان زیادی از مرگ کیتلین پیش از بازگشت به زندگی، او را فردی متفاوت می کند: او که اکنون لیدی استون هارت نامیده می شود، انجمن برادری را هدایت می کند که هر کسی که به هر نحوی در عروسی خونین دست داشته دستگیر کرده و به دار بیاویزند.
لیدی استون هارت نماد کامل مضامین مارتین است که چگونه چرخه انتقام و وحشت های جنگ می تواند آدم های خوب را به هیولا تبدیل کند. او تجسم تز اصلی داستان بازی تاج و تخت در کلیت آن است و یکی از بزرگ ترین کاربردهای جادو در داستان را نشان می دهد. حذف او به این معنی بود که آریا یکی از بهترین و محبوب ترین سکانس های سریال را با انتقام از فری ها رقم بزند، اما این سکانس در کلیت فضای سریال معنا و منطق چندانی نداشت. در عین حال، تداوم زندگی بریک و دیدن اینکه او در فصل ۷ به آنسوی دیوار می رود، پیش از مرگ در وینترفل، یکی از بدترین اپیزودهای سریال را رقم می زند. لیدی استون هارت شاید بزرگ ترین حذف شخصیت مهم در بازی تاج و تخت باشد، موضوعی که طرفداران هنوز عزادار و گله مند آن هستند.
بدون نظر