۱۰ اپیزود برتر تاریخ تلویزیون که برنده جوایز متعدد شدند؛ از The Bear تا The Sopranos

۱۰ اپیزود برتر تاریخ تلویزیون که برنده جوایز متعدد شدند؛ از The Bear تا The Sopranos

روزگاری بود که به مراسم امی به چشم یک مراسم اهدای جوایز به محصولاتی در دنیای سرگرمی با کیفیت پایین تر نسبت به سینما نگاه می شد، اما دوران موسوم به عصر طلایی تلویزیون از راه رسید تا همه چیز را تکان دهد. چه فکر می کنید که دنیای تلویزیون هنوز در آن دوران زندگی می کند یا نه، یک چیز مسلم است: کیفیت محصولات دنیای تلویزیون افزایش یافت و با آن، جوایزی مانند امی ارزشمندتر شده اند، به ویژه به عنوان راهی برای سنجش اینکه آیا یک سریال ارزش وقت گذاشتن را دارد یا خیر.

در حال حاضر، سریال های دارای جایزه امی همه چیز در این حوزه صنعت سرگرمی نیستند و بسیاری از سریال های محبوب نتوانسته اند آن قدر که شایسته آن هاست، جایزه کسب کنند. به این ترتیب، فراهم کردن فهرستی از اپیزودهای با بیشترین تعداد جایزه نمی تواند جامع و کامل باشد و نمی توان به طور قطع چنین اپیزودهایی را بهترین اپیزودها و حتی بهترین ها برای نمایندگی از سریال هایشان دانست. اما چنین اپیزودهایی تا حد زیادی فوق العاده تماشایی هستند و به طور کلی در اوج کیفیت قرار دارند. با این مقدمه برخی از بهترین اپیزودهای تلویزیونی با بیشترین جوایز – با در نظر گرفتن تعداد جایزه امی و برخی دیگر از جوایز – در ادامه این مطلب رتبه بندی شده اند.

۱۰- The Bear (Review: فصل اول، اپیزود هفتم)

سریال خرس به خاطر اینکه گاهی اوقات به میزان زیادی استرس زا می شود، محبوب است و شاید حتی باعث ترس مخاطبان شود و هیچ اپیزودی به اندازه اپیزود ماقبل آخر فصل اول، با عنوان “بررسی”، این موضوع را نشان نمی دهد. این اپیزود اشکالات متعددی که در ساندویچ فروشی ایتالیایی داستان، به عنوان لوکیشن اصلی روایت سریال، وجود دارد را به نمایش می گذارد و این نمایش هرج و مرج با جاه طلبی کامل به تصویر کشیده می شود، در حالی که تقریباً تمام این اپیزود از برداشت های متصل و بدون کاتی تشکیل شده که به مخاطب اجازه می دهد اتفاقات به شدت استرس زای داخل ساندویچی را به شکل مستقیم و در زمان واقعی تجربه کند.

در سریالی که در امی برای هر دو فصل اول و دوم خود مورد تمجید قرار گرفت، اپیزود “بررسی” به ویژه در میان اپیزودهای خرس به شدت مورد تحسین قرار گرفت و جایزه دریافت کرد. آیو ادبیری جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن در یک سریال کمدی را برای این قسمت دریافت کرد، همان طور که کریستوفر استور برای کارگردانی برجسته این جایزه را دریافت کرد، در حالی که استور نامزد بهترین دستاورد کارگردانی در یک سریال کمدی از انجمن کارگردانان آمریکا نیز شد.

۹- Veep (Election Night: فصل چهارم، اپیزود دهم)

همانند اپیزود “بررسی” در سریال خرس، اپیزود پایانی فصل چهارم سریال ویپ با عنوان “شب انتخابات” نیز در تمام طول اپیزود تنش را در بالاترین حد ممکن حفظ می کند، دستکم برای شخصیت ها. از سوی دیگر، از دیدگاه یک بیننده، همه چیز به اندازه تجربه شخصیت های سریال اضطراب آور نیست، با توجه به اینکه همه ی شخصیت های سریال در بهترین حالت ناقص و مشکل دار و در بدترین حالت ضد اجتماع هستند، که آن را به نوعی از سریال ها تبدیل می کند که برای خندیدن به بدبختی هایی که بسیاری از شخصیت ها متحمل می شوند، احساس گناه ندارید.

جای تعجب نیست که “شب انتخابات” درباره رویدادی با همین ماهیت است و سلینا میر، قهرمان اصلی سریال که روزگاری معاون رییس جمهور بوده است تلاش دارد در مقام ریاست جمهوری که یک فصل از آن لذت برده، باقی بماند. این آخرین اپیزودی بود که قبل از خروج آرماندو اینونوچی، خالق “ویپ” نوشته شده بود، کسی که در بخش نویسندگی، همراه با سایمون بلکول، برای اپیزود “شب انتخابات” برنده جایزه امی شد. علاوه بر این، کارگردان این قسمت، کریس ادیسون، برای همین اپیزود برنده جایزه دستاورد کارگردانی برجسته از جوایز انجمن کارگردانان آمریکا شد.

۸- Game of Thrones (Battle of the Bastards: فصل ششم، اپیزود نهم)

اگر چه نیمه دوم سریال بازی تاج و تخت به هیچ وجه بی نقص نبود، اما فصل ششم لحظات خاص و باکیفیت خود را داشت و با چند اتفاق سنگین و غیرمنتظره در اپیزودهای ۹ و ۱۰: “نبرد حرامزادگان” و “بادهای زمستان” به پایان رسید. از این دو، اپیزود اول به طور ویژه در مراسم امی مورد توجه قرار گرفت و شش جایزه مهم را بدست آورد: کارگردانی، نویسندگی، میکاپ، تدوین تصویر تک دوربینی، میکس صدا و جلوه های ویژه بصری.

با توجه به اینکه نبرد حرامزادگان به اندازه ای تماشایی است که بسیاری از سکانس های جنگی سینما را شرمنده خود می کند، سخت نیست که ببینیم چرا این اپیزود این همه جایزه فنی امی به دست آورد. این اپیزود جوایز زیادی از سازمان های دیگر گرفت که نمی توان همه آن ها را برشمرد، اما به اندازه کافی تماشایی، نفسگیر و هیجان انگیز بود که ارزش چنین افتخاراتی را داشته باشد (و به بیان ساده تر، تماشای داستان این سریال به خاطر روایتش و اینکه در نهایت رمزی بولتون را به سزای جنایاتش رساند بسیار لذت بخش بود).

۷- Succession (Connor’s Wedding: فصل چهارم، اپیزود سوم)

قبل از فصل چهارم و پایانی سریال وراثت، این سریال به خوبی با تعریف و تمجیدهای تماشاگران و جوایز تلویزیونی آشنا بود، اما ۱۰ قسمت پایانی سریال به طور کامل چیز دیگری بود، به خصوص اپیزود “عروسی کانر”. وراثت بدون اینکه لزوما روایتی از خطر و اضطراب بین مرگ و زندگی باشد به شدت هیجان انگیز و پرتنش بود، اما مرگی به شدت غیرمنتظره و تکان دهنده در این اپیزود رخ داد که آن را تبدیل به بررسی نسبتاً گیج کننده ای از چگونگی دریافت و کنار آمدن با اخبار بد کرد.

عروسی کانر یک قسمت آسیب زا برای شخصیت ها و مخاطبان بود که به طنز تاریکی که بیشتر اپیزودهای بی نقص سریال را تعریف می کرد پایان داد و این کیفیت منحصر به فرد به “عروسی کانر” کمک کرد تا برجسته تر از دیگر اپیزودهای فصل پایانی باشد. به خاطر این اپیزود، جسی آرمسترانگ برنده جایزه بهترین نویسندگی برای یک سریال درام شد، مارک میلود برنده جایزه بهترین کارگردانی برای یک سریال درام شد، و کل فصل جایزه بهترین سریال درام را دریافت کرد (به علاوه سه نفر از بازیگران جوایز بخش بازیگری امی دریافت کردند، البته برای کل فصل ۴ و نه تنها اپیزود “عروسی کانر”).

۶- The Americans (START: فصل ششم، اپیزود دهم)

همان طور که “عروسی کانر” حس یکی از بهترین قسمت های سریال وراثت را دارد، به دلیل اینکه یکی از پرحادثه ترین قسمت های سریال است، اپیزود “START” از فصل آخر آمریکایی ها نیز به خاطر پراتفاق بودن و اتفاقات غیرمنتظره و تکان دهنده ای که در آن رخ می دهد بسیار قابل توجه است. اما اپیزود START به خاطر اینکه اپیزود پایانی فصل بود قابل انتظار بود که چنین تکان دهنده باشد و سریال آمریکایی ها به عنوان یک سریال آرام سوز با تنش مداوم که باید در نهایت به سرانجام می رسید کاملاً شناخته شده بود، و در پایان سریال اتفاقات غیرمنتظره بسیاری رخ داد که دنیای شخصیت ها را دگرگون می کرد.

اگر آمریکایی ها پیش از این یکی از بهترین سریال درام تمام عیار تاریخ تلویزیون نبودند، اپیزود پایانی آن میراث این سریال را تثبیت کرد و نتیجه اپیزودی با جوایز متعدد بود که پایانی درخور را برای یک سریال بی نقص رقم زد. متیو ریس جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را در یک سریال درام دریافت کرد، در حالی که نویسندگان جوئل فیلدز و جو وایزبرگ جایزه بهترین نویسندگی برای یک سریال درام را دریافت کردند. و با اینکه فصل ششم و پایانی این سریال در آن سال برنده جایزه بهترین سریال درام در مراسم امی نشدند، اما همین جوایز را در گلدن گلوب در بخش بهترین سریال تلویزیونی – درام به دست آوردند.

۵- ۲۴ (Day 5: 7:00 a.m. – ۸:۰۰ a.m.: فصل پنجم، اپیزود اول)

بخش عمده ای از سریال ۲۴ انسجام و وابستگی قابل توجهی دارد، اما با توجه به اینکه هر یک از ۸ فصل اول آن در زمان واقعی روایت می شد؛ و به همین خاطر طوری طراحی شده بود که ۲۴ ساعت از ماجرای سریال در طی ۲۴ اپیزود روایت شود. این مساله گاهی اوقات باعث می شود که برخی قسمت ها چندان برجسته نباشند، اما قسمت آغازین فصل ۵ – “روز پنجم: ۷ صبح – ۸: ۰۰ صبح” – بسیار دراماتیک بود و تعداد بازیگران اصلی را تا حد قابل توجهی پایین آورد و از همان ابتدا خطرات را به طرز مضحکی بالا برد.

تماشای این اپیزود می تواند باتوجه به میزان شوکی که وارد کرده و تغییر بزرگی که در شرایط کلی داستان ایجاد می کند، کار دشواری باشد، اما این اپیزود، داستانی تلویزیونی در تکان دهنده ترین شرایط خود است. علاوه بر این، فصل پنجم، چه قبول بکنید و چه نکنید، این تنش و اضطراب را ادامه می دهد و احتمالاً در کل قوی ترین فصل سریال بود.قسمت اول این فصل در امی نیز بسیار مورد توجه قرار گرفت و برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد در یک سریال درام (کیفر ساترلند)، بهترین کارگردانی برای یک سریال درام (جان کاسار) و بهترین تدوین تصویر تک دوربین برای یک سریال (دیوید لاتهام) شد.

۴- Fleabag (فصل دوم، اپیزود اول)

فلیبگ سریالی بود که تنها در دو فصل پخش شد، هر چند که این یک نوع تصمیم ارجحیت کیفیت بر کمیت بود، جایی که فصل اول به خوبی مورد استقبال قرار گرفت و سپس فصل دوم حتی مورد تحسین بیشتری واقع شد. از این فصل دوم برتر، معمولاً قسمت آغازین و پایانی به عنوان بهترین اپیزودها یاد می شود (البته به نظر می رسد که این موضوع برای بسیاری از سریال ها چنین باشد، اما فصل دوم فلیبگ یک مثال بسیار به طور ویژه دراماتیک است).

“سری ۲، اپیزود ۱” توجه زیادی از سوی دوران جوایز تلویزیونی به خود جلب کرد و به خاطر اینکه تا حد زیادی به روایت خنده دار، غم انگیز و ناخوشایند کل سریال پایبند است، مورد تحسین و احترام قرار گرفت، اپیزودی حول محور یک شام نامزدی که مطابق انتظار پیش نرفت و خراب شد. تنها برای اولین قسمت از فصل ۲، فلیبگ جوایز امی زیر را به دست آورد: بهترین بازیگر نقش اول زن در یک سریال کمدی، به علاوه بهترین نویسندگی برای یک سریال کمدی (هر دو برای فیبی والر – بریج)، بهترین کارگردانی برای یک سریال کمدی (هری بردبیر)، و بهترین تدوین تصویر تک دوربین برای یک سریال کمدی (گری دالنر).

۳- Seinfeld (The Contest: فصل چهارم، اپیزود یازدهم)

ساینفلد که یک سریال کمدی کلاسیک با اپیزودهای ماندگار فراوان است، سریالی است که به اندازه شهرتش باکیفیت و جذاب بوده و احتمالاً تا زمانی که چیزهای کوچک و آزار دهنده ای در زندگی وجود داشته باشد که بتوان از آن ها شکایت کرد، این اعتبار و شهرت دوام خواهد آورد. سریال ساینفلد داستان چهار دوست ناخوشایند اما به طرز عجیبی دوست داشتنی که در نیویورک زندگی می کنند، شاید به خاطرِ در موردِ هیچ بودن شهرت داشته باشد، اما به نوعی به هر چیز دنیوی و ملموس در طبیعت نیز اشاره می کند؛ چیزهایی که روزانه اتفاق می افتند اما معمولاً در تلویزیون به آن ها پرداخته نمی شود.

بحث اینجای ما اپیزود خیره کننده “The Contest” از فصل چهارم پیرامون یک بازی بی معنی به نام تحمل یا تاب آوری می چرخد که در آن شخصیت های اصلی با یکدیگر بازی می کنند تا مشخص شود که کدام می تواند در این حوزه برتر باشد. تا به امروز، این اپیزود هنوز هم یکی از بهترین قسمت های ساینفلد است که با جوایز زیادی از جمله جایزه امی برای نویسندگی برجسته برای یک مجموعه کمدی، جایزه انجمن نویسندگان آمریکا (هر دو برای لری دیوید)، و دستاورد برجسته کارگردانی در یک مجموعه کمدی از انجمن کارگردانان آمریکا (برای تام چرونز) مورد تقدیر قرار گرفت.

۲- The Sopranos (Whitecaps: فصل چهارم، اپیزود سیزدهم)

رفتن به سراغ سوپرانوز با این امید که نوعی تعریف و تمجید جدید به آن بدهید، این روزها بیهوده به نظر می رسد، با توجه به اینکه این سریال برای اولین بار یک ربع قرن پیش پخش شد، در زمان پخش به خوبی مورد استقبال قرار گرفت و حتی در سال های پس از پایان آن، با بینندگان جدیدش محبوب تر نیز شد. در حالی که عناصر جنایی و کمدی سیاه نمود بیشتری در این سریال دارند، اما این سریال یک درام خانوادگی جذاب و مسحور کننده هم بود و هیچ اپیزودی به اندازه “امواج سرسفید” نمود موثر این بخش از داستان نبود.

اپیزود پایانی فصل چهارم روندی را که در فصل های قبلی معمولاً با به اوج رسیدن خشونت جنایتکارانه تعریف شده بود، و شخصیت های اصلی و فرعی حذف می شدند کنار می گذارد. به جای چنین چیزهایی، “امواج سرسفید” درباره مرگ یک ازدواج است… اگر چه موقتی، اما در طول اپیزود، درام این اپیزود به طرز غیرقابل انکاری انفجاری و شاید حتی تکان دهنده تر از بسیاری از صحنه های خشن تر سریال باشد. این اپیزود در مراسم جایزه امی نیز بسیار مورد توجه قرار گرفت و جایزه بهترین نویسندگی برای یک سریال درام (رابین گرین، میچل برگس و دیوید چیس)، بهترین بازیگر نقش اول مرد در یک سریال درام (جیمز گاندولفینی) و جایزه امی برای بهترین بازیگر نقش اول زن در یک سریال درام (ادی فالکو) به ارمغان آورد.

۱- Breaking Bad (Ozymandias: فصل پنجم، اپیزود چهاردهم)

بریکینگ بد پنج فصل بی نقص و پرتنش را شامل می شد و در اوج به پایان رسید، اما فصل پنجم این سریال را در اوج خود نشان می داد (این حقیقت که به دو نیمه تقسیم شد، احتمالاً موثر بود، چرا که به طولانی تر شدن آن نسبت به تمام فصل های دیگر کمک کرد). همانند آمریکایی ها، بریکینگ بد نیز سریالی بود که در آن خیلی مهم نبود که آیا همه چیز از کنترل خارج شود یا نه، بلک اینکه چه زمانی این اتفاق می افتد اهمیت داشت و سه قسمت پایانی این سریال، “اوزیماندیاس”، به شکلی احساسی و تکان دهنده به این سوال پاسخ داد.

“اوزیماندیاس” به عنوان پرحادثه ترین و انفجاری ترین قسمت این سریال شناخته می شود و در مراسم اهدای جوایز تلویزیونی نیز بسیار مورد استقبال قرار گرفت. در مجموع سه جایزه مهم امی به این اپیزود یک ساعتی از بریکینگ بد اهدا شد: بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین بازیگر نقش مکمل زن در یک سریال درام (به ترتیب برای برایان کرانستون و آنا گان)، و بهترین نویسندگی برای یک سریال درام (مویرا واللی بکت).

مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
بدون نظر

ورود