
مصاحبه جدید کاترین شکدم با وینستون مارشال، موسیقیدان بریتانیایی و پادکستساز، بهتازگی منتشر شده و بازتاب گستردهای داشته است. شکدم که نامش این روزها بارها در محافل امنیتی و رسانهای مطرح میشود، در این گفتوگوی تصویری و صوتی از چگونگی ورود خود به ایران سخن گفته است. این مصاحبه که برای نخستین بار در رادیو و یوتیوب منتشر شده، به موضوعاتی از جمله ورود او به ایران، زندگی شخصی و فعالیتهایش در یمن و منطقه میپردازد.
اظهارات شکدم در این گفتوگو ضد و نقیض است. او هرگز اتهام جاسوسی را قبول نکرده و مدعی است همه خطراتی که در ایران به جان خریده، تمام زندگی دوگانهای که متحمل شده و طراحی دقیقی که برای رسیدن به ایران داشته، یک «پروژه شخصی» برای گرفتن انتقام از یک ایده بوده که خواستار از بین رفتن تمدن یهودیت است.

جالب این جاست که او نویسندگی در روزنامه «یمن تودی» و نزدیکی به چند چهره شاخص حوثیها در یمن را نقطه عطف رسیدن خود به ایران معرفی کرده، اما نمیگوید چرا برای تبدیل شدن به یک روزنامهنگار این قدر تلاش کرده است. او مدعی است از سر «حوصله سر رفتگی» در رسانهها مطلب مینوشته، اما در جایی که وینستون مارشال به وجود یک طراحی پشت پرده برای این برنامهریزی چند ساله اشاره میکند، خندهای معنادار تحویل او میدهد.
شکدم اتهامهای جنسی را نیز رد میکند. او مدعی است اتهامهای جنسی در ایران توسط جریانهای نزدیک به محمود احمدینژاد به او زده شده تا از این طریق جریان رقیب را بیاعتبار کنند.
چگونه حوثیها جادهصافکن شکدم به سمت ایران شدند؟
شکدم میگوید ریشه وسواس او در مورد ایران به آشنایی او با حوثیها برمیگردد و تعریف کرده که در یمن به حوثیها نزدیک شده است. او میگوید: «این گروه زیدی هستند، شاخهای از اسلام که به شیعه نزدیک است. قبل از بهار عربی، زیدیها و علویها از نظر شیعیان مرتد محسوب میشدند، اما ایران بعد از ۲۰۱۲ نگاهش به آنها تغییر کرد.»
او ادعا میکند: «ایران به حوثیها کمک تسلیحاتی کرد تا نفوذش را در یمن افزایش دهد. این باعث اختلاف بین حوثیها و علی عبدالله صالح شد.»
شکدم میگوید شروع نزدیکیاش به ایران از طریق نزدیکی به دو چهره حوثی از طریق همسرش بوده است؛ یکی از آنها حسن العماد بود که، با ایران ارتباط داشت و همسر ایرانی داشت. او در حال حاضر در زندان عربستان سعودی است.

کاترین شکدم میگوید حسن العماد روحانی مامور از طرف ایران بوده که ناظر بر اقدامات حوثیها باشد.
او تعریف کرده که در آن زمان همه تصور میکردند من مسلمانم، چون خانواده همسرم دوست داشتند اینطور به نظر برسد. احتمالاً منظور او از «تصور همه»، ظاهر او با حجاب کامل بوده است. تصاویری که از شکدم در زمان زندگی اش در یمن منتشر شده گواه بر این مدعاست.
او ادعا میکند که در این مقطع متوجه شده که ایران سعی دارد از اقتصاد و سیاست ضعیف برخی کشورهای منطقه استفاده کند و در آنها نوعی فرقهگرایی به راه بیاندازد. در این مرحله با خودش میگوید چطور میتواند جلوی چنین چیزی را بگیرد؟
شکدم مدعی است همین نقطه، شروع ماجرا بوده است.
ورود به دنیای رسانه و نقش «یمن تودی» در نفوذ شکدم
شکدم تعریف میکند: «در حالی که از زندگیام متنفر بودم و احساس میکردم به بردگی گرفته شدهام، ناگهان صبح یک روز، یک ایمیل از روزنامه «یمن تودی» دریافت کردم که از من خواسته بود مطلبی درباره مداخله نظامی آمریکا در عراق بنویسم. این اتفاق همزمان با بهار عربی سال ۲۰۱۰ بود.»

خبرنگار از او میپرسد آیا یک ایمیل از ناکجا به او رسیده؟ او مدعی است که این درخواست از ناکجا نیامده بود؛ خودم بارها به رسانهها ایمیل زده بودم، چون حوصلهام سر رفته بود. در نتیجه یمن تودی پذیرفت و من نوشتم. بعدها فهمیدم این مطلب مورد توجه رژیم یمن قرار گرفته بود.
خبرنگار لبنانی «پرس تیوی» چگونه راه کاترین شکدم به ایران را باز کرد؟
او تعریف کرده که در بحبوحه بهار عربی، «وقتی یمن خیلی خطرناک شد و فرودگاهها مرتب باز و بسته میشدند، به بریتانیا برگشتم. هدفم جدا شدن از همسرم و نگه داشتن بچههایم بود. در بریتانیا قلمم تیزتر شد و یادداشتهایی برای نشریات لبنانی و شبکههای مختلف نوشتم.»
در همین زمان، کانال ATJTV که به حزبالله لبنان مرتبط بود، از او دعوت کرده که در شبکه آنها حضور پیدا کند.
او میگوید رابطش برای ارتباط با این شبکه، مروه عثمان بوده است. مجری لبنانی که همسری شیعه داشته و بعد از تعطیلی شبکه به پرس تیوی منتقل شده است.
مروه عثمان همان خبرنگار لبنانی است که ویدئوی او در راشا تودی بعد از شهادت سید حسن نصرالله بارها دیده شد. او در زمان اعلام خبر شهادت رهبر حزب الله در حال مصاحبه با شبکه روسی راشا تودی بود و با شنیدن خبر، با گریه ارتباط را قطع کرد.

کاترین شکدم میگوید به واسطه مروه عثمان بعدها به راشا تودی و سپس پرس تیوی هم دعوت شده است. او از مروه عثمان به عنوان کسی که راه او را به سمت ایران باز کرده تشکر میکند.
شکدم اعتراف کرده که در شبکههای نزدیک به ایران حرفهایی زده که به نظر خودش وحشتناک بوده (منظور اظهاراتی برای خوشآمد جمهوری اسلامی است)؛ اما همه این کارها را مثل «ماهیگیری که تور پهن میکند»، انجام داده با این امید که ماهی به تورش بیافتند. خودش معتقد است درست است که همه اینها را با طراحی از پیش انجام داده، اما خوش شانس بوده که موفق شده است.
همکاری با نادر طالبزاده و ورود بدون مانع به ایران
شکدم میگوید ارتباط با شبکههای نزدیک به ایران، مسیر آشنایی او با نادر طالبزاده به عنوان آنچه او «معمار تبلیغات ایران» مینامد بود. او تعریف کرده: نادر (آنگونه که شکدم صدا میکند) مسئول جذب افرادی مثل من برای تأثیرگذاری بر مخاطب غربی بود.
کاترین شکدم میگوید کم کم زیرکتر شده؛ چون میدانسته نباید جوری به نظر برسد که برای رسیدن به این مراحل، تلاشی کرده بلکه همه چیز باید طبیعی به نظر میرسید. او میگوید به عنوان یک زن به صورت غریزی این توانایی را داشته است.

وینستون مارشال در این جا از او میپرسد چگونه بین خود واقعی و این تصویری که از خودش ساخته هماهنگی ایجاد میکرده؟ آیا ایران را نسخهای از همسر سابقش میدیده؟ اینجا مارشال به شوخی میگوید «واقعا نباید زنها را تحقیر کرد، چون ممکن است به نابودی یک تمدن بیانجامد.»
کاترین شکدم هیچ اشارهای به وجود یک ماموریت در پس برنامه هایش نمیکند؛ او میگوید این کار پیچیدهای بوده و همه این خطرها را به جان خریده، چون به این نتیجه رسیده بوده که یک ایدئولوژی میتواند چه بلایی بر سر آدم بیاورد و نمیخواسته فرزندش همین کار را با کس دیگری بکند.
او مدعی است که همه کارهایش «انتقام از یک ایده بوده که سعی میکند نوری را که چندین هزار سال است روشن است خاموش کند. ما در برابر یهودستیزی دوام آوردیم و پیروز خواهیم شد. ما از این هم جان سالم به در خواهیم برد. از این شرارت.»
شکدم مدعی است که خطراتی که در ایران به جان خریده «یک مبارزه شخصی» بوده است.

وقتی مارشال از او پرسید آیا هیچوقت فکر نکرده با سازمانهای اطلاعاتی بریتانیا همکاری کند؟ پاسخ داد: «نه، هیچوقت قصد نداشتم مامور باشم. فقط میخواستم به تهران ضربه بزنم. هرگز زندگی در ایران نداشتم، فقط سفر میکردم.»
جالبتر اینکه او به غرب انتقاد کرده که چرا هرگز جلوی رفت و آمدهایش به ایران را نمیگرفتند. شکدم میگوید هیچکس در غرب به او شک نکرده در حالی که او بارها بدون همراه به ایران سفر کرده است.
خبرنگار اینجا به حالتی تمسخر آمیز میگوید «تنهایی به چنین موفقیتی رسیدی» و چشمک میزند. به گزارش رویداد۲۴، کاترین شکدم خندهای شیطنت آمیز تحویل او میدهد؛ یعنی قطعا این موفقیت را تنهایی به دست نیاورده!
ماجرای مصاحبه کاترین شکدم با جرج گالووی از طرف وبسایت بیت رهبری چه بود؟
شکدم چندین مصاحبه با وبسایت بیت رهبری داشته که در حال حاضر از خروجی وبسایت حذف شده است.
او تعریف کرده یک صبح یکشنبه با تماسی از ایران، از تخت پایین میافتد. ظاهرا فردی به نام احمد از وبسایت khamenei.ir با او تماس گرفته و از او درخواست کرده مصاحبهای برای وبسایت انجام دهد. او تاکید کرده برای این مصاحبه هیچ پولی نگرفته است. جالب اینجاست که به گفته شکدم، مصاحبه را جرج گالووی نماینده سابق مجلس بریتانیا از طرف وبسایت رهبری با او انجام داده است.

او میگوید از همین طریق هم با جرج گالوی و همسرش آشنا شده است.
شکدم میگوید از من خواسته شده بود که بیوگرافی آیتالله خامنهای را بنویسم که به لطف کرونا از ایران خارج شدم.
او توضیح داده قاعدتاً در پاسخ به درخواست نوشتن بیوگرافی نه نگفته، اما انقدر این درخواست را به تعویق انداخته که به سال ۲۰۱۹، ۲۰۲۰ رسیده و او به لطف کرونا توانسته از ایران خارج شود.
دیدار با چند چهره کلیدی؛ از الکساندر دوگین تا ابراهیم رئیسی
کاترین شکدم زمانی که از سقوط هلی کوپتر رئیسی حرف میزند لبخند شیطنت آمیزی بر لب دارد. او درباره دیدار با ابراهیم رئیسی میگوید زمانی که در سال ۲۰۱۷ رئیسی کاندیدای ریاست جمهوری شد از طرف راشا تودی با او گفت و گویی کرد.
شکدم میگوید سپاه ابتدا با مصاحبه او با رئیسی مخالفت کرده و گفته او مجوز خبرنگاری ندارد، اما نادر طالب زاده «با یک تماس» اجازه مصاحبه را برای او گرفته است.

او مدعی است در این دیدار به این نتیجه رسیده که ابراهیم رئیسی از شکست خود در اولین انتخابات مطمئن بوده و اصلاً این طراحی خودش بود که در اولین انتخابات شکست بخورد، اما شناخته شود و دفعه بعد پیروز شود.
شکدم تعریف میکند که با الکساندر دوگین، فیلسوف روسی نزدیک به پوتین هم به واسطه دوستی صمیمانه با نادر طالبزاده دیدار داشته است. او میگوید در جریان سفر اربعین او را دیده است: «دوگین زیاد حرف نمیزده و اگر چیزی میگفت هم او یک کلمه از حرفش را هم نمیفهمیده، چون یاوههای فلسفی میبافته جوری که انگار تحت تاثیر مواد مخدر بود».
چگونه دیدار با سردار سلیمانی او را از ادامه پروژه جاسوسی در ایران منصرف کرد؟
شکدم ادعا میکند که در همین سفر اربعین با سردار قاسم سلیمانی دیدار کرده است.
او در مورد دیدار با قاسم سلیمانی توضیح داده و گفته این دیدار از قبل برنامهریزی نشده بود. نادر طالب زاده و همسرش مهنا او را دعوت کرده بودند که با آنها برای زیارت اربعین به عراق برود. در همین سفر یکی از نزدیکان طالبزاده با هیجان آمده و گفته زینب سلیمانی هم در هتل آنها اقامت دارد و میخواهد با کاترین شکدم دیدار کند.
شکدم میگوید در دیدار با زینب سلیمانی، زینب دیگری که دختر عماد مغنیه بوده هم حضور داشته است. او میگوید: «با آنها عکس گرفتم و همه جا هم منتشر شد. گفتم اگر اینجا هستی یعنی پدرت هم هست. زینب سلیمانی گفت بله و یک جلسه را ترتیب دادند.»

به ادعای کاترین شکدم این همان نقطهایست که او احساس خطر کرده است.
او تعریف میکند که در این دیدار ما به همراه سلیمانی روی زمین نشسته بودیم. او یکی از اطرافیانش را صدا کرد و نقشه سوریه را آوردند. من گفتم نمیخواهم اینها را ببینم. چون حدس میزدم میخواهند در مورد داعش حرف بزنند و این برای من بیش از حد بود؛ چون در این صورت وارد حیطهای میشدم که خیلی خطرناک بود؛ حیطه نظامی. نمیخواستم فکر کنند من از چیزهای نظامی سر در میآورم. این برای من ترسناک بود. اگر وارد حیطه نظامی میشدم، بیرون آمدن از این مخمصه کار مشکلی بود.
او میگوید احساس میکرده قاسم سلیمانی دارد او را بازی میدهد. سلیمانی از او پرسیده درباره داعش چه میداند؟ آیا به نظرش جالب است که ایران همیشه میداند آنها کجا هستند؟
به گزارش رویداد۲۴، شکدم در توصیف این دیدار میگوید به نظرش قاسم سلیمانی آدم ترسناکی بود.
دیدار با رهبری
وینستون مارشال از کاترین شکدم در مورد دیدار با رهبری میپرسد. به گفته شکدم این دیدار، در چهارچوب دیداری برنامهریزی شده از جانب نادر طالبزاده با جمعی از افراد (که مشخص نیست چه کسانی بودهاند) بوده است.
شکدم میگوید: «در آن زمان من تبدیل به یکی از شاگردان نادر طالبزاده شده بودم که مسئول تبلیغات نظام بود. او تنها مردی در ایران بود که بدون دعوت و قرار ملاقات وارد بیت رهبری میشد. او میتوانست با رهبری تماس بگیرد.»
او به نزدیکی خود به نادر طالبزاده اشاره میکند و میگوید: «نادر و همسرش از من خوششان میآمد من مثل عضوی از خانواده آنها بودم. به نظرم میخواستند با دسترسیهای خوبی که به من میدهند من را بخشی از تار و پود نظام بکنند و گول بزنند، اما من گول نخوردم.»

شکدم میگوید رهبری در این دیدار توضیح داده که وقتی میگویند مرگ بر اسرائیل منظورشان چیست.
او یک دیدار جمعی نیم ساعته با رهبری داشته که به اذعان خودش اجازه نداشته حرف بزند و فقط شنونده بوده است.
او دیدار با آیتالله خامنهای را سورئال توصیف کرده و میگوید بارها از او پرسیده شده «چطور به آنجا رفتی، ماشینت چه بود؟ من جزییات را به خاطر ندارم. مثل یک فیلم است که به یاد میآورم و تماشاگر این فیلم هستم.»
روزی که پردهها افتاد؛ افشای پروژه نفوذ در تایمز اسرائیل
او میگوید در نهایت به لطف کرونا برای همیشه از ایران خارج شد و زمانی که ابراهیم رئیسی انتخاب شد او تصمیم میگیرد پروژهاش را افشا کند.
شکدم میگوید: «با خودم گفتم باید چیزی را در جایی منتشر کنم که همه توجهها را جلب کند و جهان را شوکه کند؛ بنابراین تایمز اسرائیل را انتخاب کردم و کارساز هم بود.»

او به اولین مقالهاش اشاره کرده که در سال ۲۰۲۱ منتشر شده است. شکدم میگوید: «این مقاله همزمان با تولدم منتشر شد. چند هفته هیچ اتفافی نیافتاد. داشتم ناامید میشدم که یک صبح ناگهان بیدار شدم و دیدم مطلب من دیده شده است. با سردبیر تایمز آو اسرائیل تماس گرفتم. او گفت از تهران داریم بمباران تماس تلفنی میشویم. آنها زنگ میزدند و میپرسیدند من کجا هستم. به معنای واقعی عقلشان را از دست داده بود.»
ادعای شکدم درباره اتهام جاسوسی و بیبندوباری جنسی
شکدم در این مصاحبه اتهام جاسوسی برای اسرائیل را رد کرده است. او میگوید بعد از انتشار گزارشش در تایم از اسرائیل، دو سویه نظام که از نظر او یک سوی آن احمدینژاد است و سوی دیگر ابراهیم رئیسی که میانه روتر است با هم درگیر شدند.
او مدعی است اتهام جاسوسی از طرف جریان احمدینژاد به او زده شده است، چون او میدانسته که رئیسی به جایگاه رهبری چشم دارد و در نتیجه از این فرصت استفاده کرده که بگوید یک مامور و جاسوس به او نزدیک تا به این طریق چهره رئیسی را خراب کند و جایگاه او به خطر بیافتد. به همین دلیل هم جریان نزدیک به رئیسی به سرعت در نشست خبری حاضر شدند و گفتند شکدم مامور نبود، بلکه یک زن دیوانه بوده است.

او اتهام بی بند و باری جنسی را رد کرده و میگوید: «من فکر نمیکنم این اتهامها کار نادر طالبزاده بوده باشد. فکر میکنم این هم کار جریان احمدینژاد و رئیسی بوده. نادر در واقع بعد از انتشار خبر موقعیت سختی داشت، چون او مسئول من بود. او بیشتر درگیر دفاع از خودش بود تا خودش را تطهیر کند.»
وینستون مارشال در پایان سوالی کلیدی میپرسد. او میگوید چرا باید فکر کنیم که تو عامل اطلاعاتی اسرائیل نیستی؟
شکدم برای فرار از این اتهام تلاش زیادی نمیکند. او میگوید: «مردم آزادند هر چه میخواهند بگویند؛ من از نتایج راضیم.»
واکنش مصطفی کواکبیان به ادعای جنجالی درباره کاترین شکدم؛ از شوخی تا بیانیه عجیب
واقعا فکر می کنه خیلی زرنگه، این همه دویدی آخرش چی؟ یه جهان آخرتی هست که اونجا قیافه ی امثال تو دیدنیه.
یه آیینه فروش صبح تا شب عیب و ایراد خودشو نمی بینه، چون فقط می خواد آیینه هاشو بفروشه، اما بقیه تا جلوی آیینه میرن زود عیب و ایرادشون رو می بینن، این آدم فقط فروشنده بوده، و الا این همه مدت متوجه تفکر ایرانی و اسلامی و موضع ما راجع به اسرائیل نشده؟ اگر ما یهود ستیز بودیم که این همه یهودی تو ایران زندگی نمی کردن.