معرفی فیلم: روزهای عجیب

لس آنجلس شب زده

معرفی فیلم: روزهای عجیب

دسامبر۱۹۹۹. لس‌آنجلس را در شب می‌بینیم و شورش؛ علت عمده این شورشها به دلیل قتل وحشیانه‌ ی جریکو وان (گلن پالمر) خواننده‌ی هیپ هاپ است که منتقد سرسخت رفتارهای پلیس با سیاه‌پوستان محسوب می شود.

در آخرین ساعت‌های هزاره، بازرس سابق پلیس که حالا عملاً شیادی خیابانی شده، لنی نرو (رالف فاینس) در کار فروش نوعی ضبط‌های دیجیتال به نام اسکویید است.

تجاربی که مستقیماً از قشر مخ ضبط می‌شوند. این تجارب وقتی در یک وسیله‌ی‌ پخش خاص مینی دیسک، نمایش داده می‌شوند، به کاربران امکان تجربه‌ی تمام ورودی‌های حسی را طوری می‌دهند که انگار آن‌ها خودشان دارند این کار را انجام می‌دهند.

لنی ظاهرا شاد است و درگیر کار اما در واقع، او مردی است شکست‌خورده و دارای تجربه‌ای تروماتیک در عشق که نمی‌تواند خاطره عاشقانه‌ی معشوقه ی سابقش فیت (جولیت لوئیس) را فراموش کند و لحظات بسیاری از گذشته‌اش با او را با همان دستگاه ضبط و پخش برای خود بازسازی می‌کند و از حمایت عاطفی دوست و همکارش میس منسون (آنجلا بست) برخوردار است.

در آغاز نیمه دهه نود در آخرین سال های قرن بیستم، جیمز کامرون به همراهی جی کاکس نویسنده نشریه‌های آمریکایی از تایم تا رولینگ استون، رفتارهای غیر متمدنانه و تبعیض‌آمیز پلیس لس آنجلس را دستمایه فیلمی علمی – تخیلی قراردادند که شخصیت پلیس / کارآگاه را با قلبی جریحه‌دار در کانون خودش به تصویر می کشد؛ مردی که تصویر متحرک تجارب انسانی را می‌فروشد، هم برای کسب درآمد هم برای یادآوری و بازسازی عشقی ازدست‌رفته، تکاپویی بی‌وقفه برای یافتن و رسیدن به نیمه گمشده.

این قصه با پرداختی درخشان و دقت در جزییات به کاترین بیگلو (همسر سابق جیمز کامرون) سپرده می‌شود و بیگلو با کارگردانی چشم‌گیر و نفس گیر، تمام اجزای سینمایی فیلم، از بازی‌هایی یکدست و اثرگذار گروه بازیگرانش تا میزاسن هایی چشم‌نواز و فضاسازی هول‌آور از شهر لس آنجلس تجربه‌ای سینمایی را می‌سازد، که با گذر بیش از بیست سال از زمان تولید فیلم جذاب است و عمیق و نو. البته طرفداران سرسخت ژانر علمی- تخیلی با دیدن این فیلم از «بلید رانر» (ساخته رایدلی اسکات،محصول ۱۹۸۴)،«یادآوری کامل» (ساخته پل ورهوفن،محصول ۱۹۹۰) و «شهر تاریک» (الکس پرویاس،محصول ۱۹۹۸) را به یاد می آورد.

معمولاً در این فیلم از بازی درخشان رالف فاینس بریتانیایی در کنار آنجلا بست بسیار یاد شده، اما کمتر به اجرای درخشان جولیت لوییس در بازخوانی ترانه‌ای (hardly waitا) ز پی. جی هاروی اشاره‌ شده است.

همه این‌ها ذر کنار هم تصویری یکه از لس آنجلسی در شب می‌دهد که به آفتاب اش مشهور است و ما فقط در بهترین حالت شاهد یادآوری روز و آفتاب این شهر شب زده هستیم.

مطالب مرتبط
بدون نظر

ورود