فصل مشترک زندگی افرادی چون استینگ (Sting)، بیل گیتس (Bill Gates) و وارن بافت (Warren Buffett) چیست؟ بله همه آنها ثروتمد هستند و تصمیم هم ندارند که همه ثروت شان را به فرزندان شان اختصاص دهند.
استینگ آشکارا بیان می کند که بیشترین مقدار سرمایه ۳۰۰ میلیون دلاری اش به ۶ فرزندش نخواهد رسید. “من نمی خواهم این ثروت بار اضافه بر دوش آنها باشد.”، این همان چیزی است که چندی پیش استینگ، موزیسین معروف به دیلی میل (Daily Mail) گفته بود. وی در همین مورد گفته بود: “آنها باید خودشان کار کنند. همه فرزندان من خوب می دانند که به ندرت باید تقاضای پول کنند و من هم به این نوع رفتار آنها احترام می گذارم و تحسین شان هم می کنم.”
فیلیپ سیمور هافمن (Philip Seymour Hoffman)، بازیگر، کارگردان و تهیه کننده آمریکایی سینما، که در اسفند ماه سال گذشته براثر مصرف بیش از اندازه هروئین جان خودش را از دست داد نیز ایده های مشابهی در مورد فرزندانش داشت. او از ۳۵ میلیون دلار ثروتش، البته بخشی را برای تحصیلات فرزندانش اختصاص داده بود اما از قصد همه این ثروت را به آنها اختصاص نداد چرا که بر این باور بود که بچه ها نباید به چنین ثروت های ناباورانه ای وابسته شوند. وی تمامی املاک و دارایی های خود را به مادرش یعنی کسی که تا پایان عمر در کنارش بود، بخشید.
پیش از آنکه به تحلیل ها و بررسی های این موضوع بپردازیم، اسامی ثروتمندترین های جهان و میزان دارایی هایشان را به ترتیب مرور می کنیم:
بیل گیتس (Bill Gates)، مدیر شرکت ماکروسافت با دارایی معادل ۷۵ میلیارد دلار
آمانچیو اُرتگا (Amancio Ortega)، مدیر فروشگاه های زارا، با دارایی معادل ۶۷ میلیارد دلار
وارن بافت (Warren Buffet)، موفق ترین سرمایه گذار جهان، با دارایی معادل ۶۰.۸ میلیارد دلار
کارلوس اسلیم هلو (Carlos Slim Helu)، از شرکت تکام مکزیک با دارایی معادل ۵۰ میلیارد دلار
جف بزُس (Jeff Bezos)، شرکت آمازون، با دارایی معادل ۴۵.۲ میلیارد دلار
مارک زاکربرگ (Mark Zuckerberg)، بنیانگذار شبکه اجتماعی فیس بوک با دارایی معادل ۴۴.۶ میلیارد دلار
لاری الیسون (Larry Ellison)، کارآفرین آمریکایی با دارایی معادل ۴۳.۶ میلیارد دلار
مایکل برومبرگ (Michael Bloomberg)، با درارایی معادل ۴۰ میلیارد دلار
برادران چالز (Charles Koch) و دیوید کُچ (David Koch)، صاحبان شرکتی به همین نام با دارایی معادل ۳۹.۶ میلیارد دلار
لیلیام بتنکُورت (Liliane Bettencourt)، صاحب امپراطوری اُرئال (L’Oreal)، با دارایی معادل ۳۶.۱ میلیارد دلار
فرزندان خانواده های بسیار ثروتمند که به ثروت فراوان دسترسی دارند، اگر در دوران زندگی شان تنها از این دارایی های به ارث رسیده استفاده کنند، تبدیل به افراد بی مصرفی می شوند که هیچ تولید و خلاقیتی در زندگی هاشان وجود ندارد. یکی از سلبریتی ها به نام نایجلا لاوسُون (Nigella Lawson) در این باره می گوید، او قصد ندارد که دارایی چندانی برای فرزندانش به جا گذارد. وی در این مورد می گوید: “من بر این باور هستم که فرزندان نباید امنیت مالی فراوانی را تجربه کنند. اینکه فردی هیچ انگیزه ای برای بدست آوردن پول نداشته باشد، زندگی اش را تباه می کند.”
تراژدی شناخته شده پس از فوت یک فرد متمول، یعنی داستان معروف اینکه اموالش به چه کسی یا کسانی خواهد رسید، از جمله چالش هایی است که همیشه در میان خانواده های ثروتمند وجود داشته. اما آنچه روزی در حد یک موضوع خانوادگی و در میان اعضای یک خانواده مطرح می شد امروزه گاهی بسیار آشکارا در رسانه ها و بیشتر در میان افراد ثروتمند و مشهور رواج یافته است. بالاخره این همه پول به چه کسی خواهد رسید؟ آیا بهتر است که این پول توسط وراث به ارث برده شود یا خیر؟
بیل و ملیندا گیتس اعلام کرده اند که به هر کدام از سه فرزندشان، ۱۰ میلیون دلار از دارایی شان را اختصاص خواهند داد. سه فرزند بافت (Buffett) هم هر کدام ۲ میلیارد دلار از سرمایه پدر عزیزشان را بدست خواهند آورد. پس بقیه این پول ها چه می شود؟ آیا به انجمن های خیریه اختصاص داده خواهد شد؟ یعنی درست همان کاری که بسیاری از ثروتمندان همچون بیل گیتس برای بهتر کردن وضعیت این جهان در نظر گرفته اند؟
اعتقاد بافت (Buffett) بر آن است که آنقدری ثروت باید به فرزندان داده شود که بدانند با آن چه کنند نه اینکه ندانند چگونه از آن همه ثروت استفاده کنند.
این ایده ای است که در مورد ثروتمندان معمولی تر و ناشناخته تر هم رواج دارد. آنها نیز دوست ندارند که فرزندانشان به علت داشتن اموال زیاد، لوس و تن پروده باشند و ندانند که بعد از مرگ ناگهانی پدر و مادرشان چگونه از این پول ها استفاده کنند. خصوصا اینکه والدین ثروتمند همواره بیم آن را دارند که فرزندان شان در سنین بلوغ و جوانی نتوانند کنترل درستی بر هزینه کردن دارایی هایی داشته باشند که مقدار آن قابل توجه هم است.
در واقع بیشتر والدین ثروتمند، عمده ثروتی را که به فرزندانشان اختصاص می دهند، مربوط به تحصیلات، وضعیت بهداشت و نیز شروع کردن یک بیزنس جدید برای خودشان است. بقیه این ثروت هم باقی می ماند تا در سنین مناسب تری و برای پیشبرد تجارت ها یا مشاغلی که این فرزندان آن را در جوانی به اصطلاح استارت زده اند، استفاده می شود.
محدودیت های مالی تعیین شده توسط والدین تا ۴۰ سالگی باقی خواهد ماند و در این زمان والدین اطمینان حاصل می کنند که فرزندان شان، به اندازه کافی رشد فکری پیدا کرده اند و می توانند از این دارایی ها، هوشندانه تر و برای سرمایه گذاری های بهتر و یا لذت بردن بیشتر استفاده کنند.
بقیه اموال هم به بنیادهایی ارسال خواهد شد که بهتر می تواند آن اموال را در راه های بشردوستانه مورد استفاده قرار دهد. فرزندان این خانواده های ثروتمند هم به فعالیت چنین بنیادهای اطمینان کامل دارند.
یکی از این پدران متمول در این باره می گوید، نباید آنقدر ثروت در اختیار فرزند قرار بگیرد که مانند دامی در سراسر زندگی اش دست و پای او را ببندد. اگر روزی این اتفاق بیفتند، آن فرد دیگر خودش را هم نمی شناسد و زمانی که در مقابل آینه قرار می گیرد از خودش می پرسد که اصلا من کیستم؟
جیمی جانسون (Jamie Johnson)، تمام زندگی اش را در میان افراد بسیار ثروتمند گذراند. در سال ۲۰۰۰ میلادی ( ۱۳۷۹ شمسی) وقتی ۲۱ ساله شد، او همچون ۵ خواهر و برادرش ۶۰۰ میلیون دلار که رقم بسیار قابل توجهی است را به ارث برد. در سال ۲۰۰۳ میلادی (۱۳۸۲ شمسی) مستندی به نام “ثروتمند متولد شده” (Born Rich) را ساخت و در این مستند به مطالعه ثروت خانواده خود و سایر خانواده های ثروتمند پرداخت.
او در این باره می گوید این شعار که من برای فرزندانم هیچ ثروتی به جا نخواهم گذاشت، درست نیست. علت اصلی این ادعای خود را این می داند که در واقع فرزندان خانواده های ثروتمند اگرچه به اموال نقدی والدین شان دسترسی ندارند، اما از بهترین امکانات تحصیلی، اقامتی، ارتباطی و موقعیتی برخوردار هستند. این اتفاقی است که تنها می تواند برای افرادی بیفتد که در خانواده های ثروتمند متولد شده اند.
البته که پاریس هیلتون (Paris Hilton) و آوانکا ترامپ (Ivanka Trump) امکان تحصیل در بهترین مدارس جهان چون وارتون (Wharton) را داشته اند و مدرک بیزنس خود را نیز از همین مدارس و دانشگاه ها دریافت کرده اند. آنها از همین ثروت خانوادگی برای رسیدن به تجارت های فعلی خود استفاده کرده اند. و البته که جانسون از سرمایه خانواده اش برای ساخت مستند خود و نیز داشتن یک زندگی نرمال و بی درسر در نیویورک بهره برد.
آنچه والدین ثروتمند را از بخشیدن کل ثروت شان در سنین پایین برحذر می دارد، اعتیاد به مواد مخدر، مواجهه آنها با مسائل قانونی و به وجود آمدن ضعف های شخصیتی ای چون خودکم بینی در میان آنهاست. به این ترتیب بخشی از ثروت برای نسل بعد از آنها هم به جا خواهد ماند. بسیار رایج است که گفته می شود، نسل اول ثروتمندان، تولید ثروت می کنند، نسل دوم بیشتر آن را خرج می کنند و نسل سوم هر آنچه باقی مانده باشد را از آن خود می کنند. این مثلی است که در بسیاری از جاهای دنیا و با عبارات خاص مربوط به فرهنگ آن جوامع وجود دارد.
پس عزیز داشته شدگانی که این ثروت ها را به ارث می برند باید با این دارایی ها چه کنند؟
این تقریبا به یک سنت در میان ثروتمندان بدل شده است که بیشتر سرمایه خود را برای خود و دوران بازنشتگی شان، فرزند و نوادگان شان می گذارند.
برخی از این ثروتمندان ابراز می دارند که برای بدست آوردن ثروت شان زحمت فراوانی کشیده اند و دلشان نمی خواهد که این دارایی که با مشقت فراوان عایدشان شده، صرف یک مسافرت و ولخرجی بدون حساب و کتاب فرزندشان به جزایر کارائیب شود. برخی دیگر هم دوست ندارند از داخل قبر، فزرندان شان را کنترل کنند. اما از صمیم قلب دوست دارند که دارایی هایشان در راه های هوشمندانه و خردمندانه ای چون افزایش تولید و کارآیی آنچه در زمان حیات شان ساخته بودند، شود.
گروهی از افراد متمول ترجیح می دهند که تکلیف اموال شان را پیش از مرگ مشخص کنند. آنها با اختصاص بخش های جداگانه ای از ثروت شان در دوران های مختلف زندگی فرزندان شان، این امکان را برای آنها به وجود می آورند که در هر دوره ای تعادل استفاده از این اموال را داشته باشند. به عنوان مثال بخشی از میراث فرزنداشان را در ۲۵ سالگی، بخشی را در ۳۰ سالگی و بخشی را نیز در ۳۵ سالگی در اختیار او قرار می دهند که از آن به عنوان “اعتماد انگیزه بخش” ( incentive trusts) یاد می شود. این دریافت بخش به بخش و در زمان مناسب خود می تواند برای هزینه هایی چون تحصیل، ازدواج و شروع یک تجارت جدید به کار گرفته شود که البته این امید وجود دارد که کمک های مالی جدیدی در آینده نیز در راه است. راجع به آینده هرگز اطمینانی وجود ندارد که چه اتفاقی خواهد افتاد و این استراتژی نوعی راه گریز برای والدین متمول به شمار می آید که بتوانند با سیاست بر اموالی که آن را در اختیار فرزندان شان قرار می دهند کنترل داشته باشند.
نکته بسیار جالبی که در مورد افراد ثروتمند وجود دارد این است که آنها عمدتا دوست ندارند که فرزندان شان دقیقا از میزان دارایی شان آگاهی داشته باشند و بدانند که قرار است چقدر از این دارایی به عنوان ارث به آنها برسد. اگرچه حتی فرزندان بزرگسال هم در آمریکا اجازه دسترسی قانونی به اموال والدین شان را ندارند، اما این هم بعید به نظر می رسد که هیچ چیزی از آن اموال عایدشان نشود اما مسلم است که همه این دارایی ها به آنها تعلق نمی گیرد.
در میان افراد متمول کسانی یافت می شوند که اگرچه عاشقانه فرزندانشان را دوست دارند اما به دنبال آن هستند که پول هایشان صرف امور خیریه کنند. یکی از این افراد که یک کارآفرین موفق نیز است، بخشی از اموال خود را برای تحصیل فرزندانش، هدیه دادن به آنها و پوشش دادن مشاغلی که آنها علاقمند به انجامش هستند، اختصاص داده است. او تصور می کند این مقدار برای اینکه فرزندانش بتوانند سعاتمندانه به زندگی خود ادامه دهند کافی است. اعتقاد شخصی وی این است که بهتر است این اموال در راه های انسان دوستانه و خوب دیگری هم مصرف شود.
این درست همان کاری است که بیل گیتس، ثروتمندترین مرد جهان، در مورد اختصاص اموالش به سه فرزند خود به کار گرفته است. او درمصاحبه ای که در سال ۲۰۱۱ میلادی (۱۳۹۰ شمسی) با دیلی میل داشت در این مورد اذعان داشت که هر کدام از فرزندانش از باورنکردنی نوع تحصیلات و مراقبت های پزشکی، بهداشتی و ۱۰ میلیون دلاری که از پدر به ارث می برند که البته در مقابل کل ثروت پدرشان میزان ناچیزی است، بهره خواهند برد و این مقدار از نظر پدر و برای داشتن یک زندگی خوب برایشان کفایت می کند.
گیتس در ادامه صحبت هایش بر این نکته اشاره دارد که فرزندانش باید، امپراطوری جهانی خود را خودشان بسازند. آنها باید شغلی را که به آن علاقه دارند برگزینند، سر کار بروند و درآمدهای خودشان را نیز داشته باشند.
بدون نظر