جنگ ویتنام در واقع یک کشمکش طولانی بین نیروهای ملی گرای ویتنامی در تلاش برای متحد کردن هر دو بخش شمالی و جنوبی ویتنام تحت حکومت یک دولت کمونیستی و ارتش ایالات متحده با کمک نیروهای ویتنام جنوبی بود که برای جلوگیری از توسعه تفکرات کمونیستی مبارزه می کردند. بعد از مدتی از شروع این جنگ فرسایشی که بسیاری پیروزی یکی از طرفین در آن را غیرمحتمل می دانستند، مقامات ایالات متحده حمایت عموم شهروندان خود از این نبرد را از دست دادند. بعد از پایان جنگ ویتنام و عقب نشینی نیروهای ایالات متحده از این کشور، همواره از این جنگ به عنوان مثال و عبرتی برای ارتش ایالات متحده یاد می شود که در صورت تلاش برای هر گونه دخالت در منازعات نظامی بین المللی باید از تجربیات این جنگ درس گرفته شود.
این جنگ فرسایشی و خانمان سوز به مدت حدود ۱۶ سال و از سال ۱۹۵۹ تا ۳۰ آوریل ۱۹۷۵ به طور رسمی ادامه داشت. قبل از ورود ایالات متحده به این جنگ طولانی نیز برای دهه ها در کشور ویتنام درگیری نظامی بین گروه های سیاسی مختلف و استعمارگران وجود داشت. قبل از دوران جنگ جهانی دوم و سال ۱۹۴۰ که ارتش ژاپن به بخش هایی از ویتنام حمله کرد، مردم ویتنام بیش از ۶۰ سال تحت حاکمیت و استعمار کشور فرانسه رنج کشیده بودند. در سال ۱۹۴۱ قلمرو این کشور در اشغال دو قدرت خارجی بود و در همین اثنا «هو شی مین» رهبر انقلابی کمونیست ویتنام پس از ۳۰ سال سفر به دور دنیا به کشورش بازگشت.
زمانی که هو شی مین به زادگاهش بازگشت مقر اصلی حزب خود را در غاری در شمال ویتنام تاسیس نمود. حزب مذکور که اتحادی از گروه های کمونیستی ملی گرا بود، با نام «Viet Minh» شناخته شده و هدف آن رهایی مردم ویتنام از دست اشغالگران فرانسوی و ژاپنی عنوان می شد. حزب متبوع هو شی مین که به دلیل آرمان های استقلال طلبانه خود طرفداران و حامیان بسیاری را در نیمه ی شمالی ویتنام بدست آورده بودند در دوم سپتامبر سال ۱۹۴۵ حکومت رسمی مستقلی با عنوان جمهوری دموکراتیک ویتنام را در این منطقه تاسیس کرد. اما دولت فرانسه نمی خواست که مستعمره ارزشمند خود را به همین راحتی به دولت جدید و مستقل ویتنامی واگذار کند از این رو بین آن ها و نیروهای حزب متبوع هو شی مین جنگ درگرفت.
هو شی مین برای سال ها سعی کرده بود که با اقدامات متعدد از جمله دادن اطلاعات در مورد ژاپنی ها به دولت ایالات متحده در طول دوران جنگ جهانی دوم، این کشور را به حمایت از استقلال کشور ویتنام از حکومت استعماری فرانسه ترغیب کند. اما علی رغم این کمک های بزرگ و اقدامات مثبت هو شی مین، دولت ایالات متحده در دوران جنگ سرد با شوروی سابق قرار داشت و سیاست خارجی خود در این دوران که مبتنی بر جلوگیری از گسترش کمونیسم بود را رها نمی کرد.
ترس از گسترش کمونیسم با تئوری موسوم به «تئوری دومینو» (domino theory) در میان سیاستمداران ایالات متحده به بیشترین حد ممکن خود رسیده بود. تئوری دومینو بر این نکته تاکید داشت که اگر کشوری در جنوب شرقی آسیا به دست کمونیست ها بیفتد در ادامه حاکمیت کشورهای اطراف آن نیز به دست حاکمان کمونیست خواهد افتاد. به همین دلیل برای جلوگیری از تبدیل شدن ویتنام به یک کشور کمونیستی، ایالات متحده تصمیم گرفت در این مناقشه از فرانسوی ها حمایت کند. به همین دلیل در سال ۱۹۵۰ نیروهایی را برای کمک به ارتش فرانسه و شکست دادن نیروهای چریکی هو شی مین به این کشور اعزام کرد.
در سال ۱۹۵۴، در شهر «دیِن بیِن فو» (Dien Bien Phu) در شمال غربی ویتنام نبرد سختی بین نظامیان فرانسوی و نیروهای چریکی طرفدار هو شی مین در گرفت که با شکست سنگین نیروهای فرانسوی همراه بود. بعد از شکست در نبرد دین بین فو دولت فرانسه تصمیم گرفت که برای همیشه از ویتنام عقب نشینی کند و به همین دلیل نیروهای خود را از این کشور فراخواند. در کنفرانس ژنو در همان سال تعدادی از کشورهای جهان با هم ملاقات کردند تا در مورد عقب نشینی مسالمت آمیز و بدون درگیری نیروهای فرانسوی از ویتنام تصمیم گیری کنند. نتیجه ی این مذاکرات که به «توافقات ژنو» (Geneva Accords) مشهور شد به توافق در مورد یک آتش بس دائمی برای عقب نشینی صلح آمیز نیروهای فرانسوی و تقسیم شدن کشور ویتنام به دو بخش کمونیستی در شمال و غیرکمونیستی در جنوب ختم شد.
علاوه بر این توافق شد که یک انتخابات عمومی در سال ۱۹۵۶ برگزار شده و طی آن یک حکومت واحد برای هر دو بخش انتخاب گردد و بدین ترتیب بخش شمالی و جنوبی ویتنام بار دیگر به هم ملحق شوند. دولت ایالات متحده از قبول شرط آخر خودداری کرد زیرا اعتقاد داشت که در صورت برگزاری انتخابات عمومی کونیست ها برنده ی قطعی آن خواهند بود. به همین دلیل این انتخابات توسط حکومت ویتنام جنوبی با کمک ایالات متحده تنها در بخش جنوبی این کشور برگزار گردید. در این انتخابات بسیاری از رقبای قدرتمند حزب مورد پسند ایالات متحده حذف شدند و در نهایت «انگو دین دیِم» (Ngo Dinh Diem) به عنوان رییس جمهور این کشور انتخاب شد. اما حکومت وی چنان وحشتناک و سختگیرانه بود که در سال ۱۹۶۳ یک کودتای نظامی توسط افسران ارتش با حمایت ایالات متحده انجام گرفت و انگو دین دیم در این کودتا کشته شد.
از آن جا که دیِم در طول دوران زمامداری غاصبانه و دیکتاتوری خود بسیاری از ساکنان ویتنامی را از خود ناخشنود کرده بود طرفداران حزب کمونیست در ویتنام جنوبی ارتش آزادی ملی (National Liberation Front (NLF)) مشهور به «ویِت کُنگ» (Viet Cong) را در سال ۱۹۶۰ برای نبرد چریکی با نیروهای نظامی ویتنام جنوبی سازماندهی کردند.
با ادامه ی درگیری ها بین نیروهای ویت کنگ و نظامیان حکومت ویتنام جنوبی، دولت ایالات متحده همچنان به فرستادن مشاوران نظامی و سیاسی خود به این کشور برای کمک به حکومت ویتنام جنوبی ادامه می داد. بعد از این که نیروهای ویتنام شمالی مستقیماً دو کشتی ایالات متحده را در دوم و چهارم آگوست سال ۱۹۶۴ در آب های بین المللی مورد هدف قرار دادند (که به حادثه ی خلیج تونکین مشهور شد)، کنگره ی ایالات متحده با تصویب قانونی موسوم به «مصوبه ی تونکین» (Tonkin Resolution) به این حادثه عکس العمل نشان داد. مصوبه ی تونکین به رییس جمهور ایالات متحده این قدرت را می داد که دخالت نظامی و سیاسی خود در ویتنام را افزایش دهد. بر اساس همین مصوبه و در مارس سال ۱۹۶۵، لیندون جانسون، رییس جمهور وقت ایالات متحده، دستور اعزام اولین گروه از نیروهای زمینی ارتش را به ویتنام صادر کرد.
هدف رییس جمهور جانسون از اعزام نیرو به ویتنام این نبود که جنگ را به یکباره به پایان برساند بلکه وی می خواست خطوط دفاعی نیروهای ویتنام جنوبی را با نیروهای خود تقویت کند تا در نهایت پس از مدتی نیروهای ویتنام جنوبی بتوانند کنترل تمام کشور را بدست گیرند. با ورود به مناقشه ی بین دو بخش ویتنام بدون این که به دنبال پیروزی قطعی در نبرد مستقیم باشد، جانسون شرایط را برای ناامیدی عمومی شهروندان و نظامیان آمریکایی در آینده فراهم ساخت به طوری که بعد از مدتی ایالت متحده خود را در یک بن بست نظامی در نبرد با چریک های ویت کنگ و نیروهای نظامی ویتنام شمالی یافت.
در بین سال های ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۹ دولت ایالات متحده در یک جنگ محدود در ویتنام شرکت داشت. اگر چه در موارد اندکی مناطق شمالی ویتنام نیز بمباران می شد اما رییس جمهور جانسون می خواست که نبردها همچنان در ویتنام جنوبی باقی مانده و نیروهای زمینی آمریکایی وارد بخش شمالی ویتنام نشوند. با چنین محدودیت های تاکتیکی نیروهای آمریکایی قادر نبودند حمله ی زمینی موثر و کارآمدی در قسمت شمالی ویتنام و مقر فرماندهی حزب کمونیست هو شی مین انجام دهند. علاوه بر آن هیچ عملیات بزرگی برای قطع کردن مسیر تدارکاتی هوشی مین که از لائوس و کامبوج می گذشت و به «ردپای هو شی مین» ( Ho Chi Minh Trail) معروف بود صورت نگرفت.
نیروهای آمریکایی درگیر نبردی در داخل جنگل های انبوه ویتنام شده بودند که بخش اعظم این مناطق در دست نیروهای تجهیز شده ویت کنگی بود. ویت کنگی ها همواره به سربازان آمریکایی شبیخون می زدند، برایشان تله های دست ساز کار می گذاشتند و سپس از طریق شبکه ای گسترده و پیچیده از تونل های زیرزمینی فرار می کردند به طوری که حتی پیدا کردن دشمن واقعی و مشخص کردن مکان استقرار و حضور او نیز برای نیروهای آمریکایی بسیار سخت شده بود. از آن جایی که نیروهای ویت کنگ معمولاً در میان درخت ها و بوته های انبوه کمین می کردند، آمریکایی ها به استفاده از بمب های ناپالم و عامل نارنجی که باعث ریختن برگ درختان می شد روی آوردند. بمب های ناپالم نیز تا شعاع مشخصی همه چیز را می سوزاندند. بدین ترتیب فضاهای لخت و باز مانع از مخفی شدن نیروهای ویت کنگ و شبیخون زدن آن ها می شد.
در روستاها نیز نیروهای آمریکایی با مشکل بدتری مواجه بودند زیرا در هر روستایی که سکنه در آن حضور داشت مشخص نبود که کدام یک از نیروهای ویت کنگی است زیرا اغلب روستاییان نیز با نیروهای ویت کنگی همکاری کرده و غذا و آذوقه در اختیار آن ها قرار می دادند یا آن ها را مخفی می کردند. چنین شرایط سختی نیروهای آمریکایی را فرسوده کرده و به ستوه آورده بود. در نتیجه بسیاری از این سربازان روحیه خود را از دست داده و اعمال نامعقولی انجام می دادند. برخی نیز به مشکلات عصبی و روانی دچار شده و عده ای دیگر به مصرف مواد مخدر روی آوردند.
در ۳۰ ژانویه سال ۱۹۶۸، نیروهای ویتنام شمالی در یک برنامه ریزی هماهنگ شده همراه با نیروهای ویت کنگ به طور همزمان به بیش از ۱۰۰ شهر بزرگ و کوچک ویتنام جنوبی حمله کردند که این موضوع نیروهای آمریکایی را به شدت غافلگیر کرد. اگر چه نیروهای آمریکایی همراه با نیروهای نظامی ویتنام جنوبی موفق شدند در برابر این حمله ی همه جانبه مقاومت کنند اما در نهایت به این نتیجه رسیدند که برخلاف ان چه که تا آن زمان تصور می کردند نیروهای ویتنام شمالی و ویت کنگ از سازماندهی خوبی برخوردار بوده و قدرت عملیاتی بسیار بالایی دارند. این حمله ی برق آسا و همه جانبه بعدها به «عملیات تهاجمی تت» (Tet Offensive) مشهور شد که اسم آن از سال نو ویتنامی ها که «تت» نامیده می شود گرفته شده است. آغاز این عملیات با شروع سال نو ویتنامی ها همراه بود.
عملیات تهاجمی تت نقطه عطفی در جنگ ویتنام بود زیرا رییس جمهور جانسون بعد از این واقعه با عکس العمل های شدید مردم ناراضی در داخل ایالات متحده و خبرهای ناگوار از طرف فرماندهان نظامی در ویتنام روبرو شد به همین دلیل سعی کرد باقیمانده ی دوران زمامداری خود را با نیروهای ویت کنگ و ویتنام شمالی مدارا کند.
با اتمام دوران ریاست جمهوری لیندون جانسون، ریچارد نیکسون به عنوان رییس جمهور جدید ایالات متحده سیاست موسوم به «ویتنامی سازی» (Vietnamization) را در پیش گرفت که بر اساس آن به صورت تدریجی نبرد با نیروهای ویت کنگ و ویتنام شمالی به نیروهای نظامی ویتنام جنوبی واگذار می شد. بدین ترتیب عقب نشینی نیروهای آمریکایی از ویتنام در جولای سال ۱۹۶۹ آغاز گردید. رییس جمهور نیکسون برای این که هر چه سریعتر از این بن بست نظامی خارج شود جنگ را به دیگر کشورهای مجاور از جمله لائوس و کامبوج نیز کشاند و همین موضوع باعث بروز هزاران تجمع اعتراضی به ویژه در دانشگاه های ایالات متحده شد. بدین ترتیب گفتگوهای صلح جدیدی در ۲۵ ژانویه سال ۱۹۶۹ در شهر پاریس آغاز گردید.
در حالی که دولت ایالات متحده بخش اعظم نیروهایش را از ویتنام خارج کرده بود، نظامیان ویتنام شمالی یک حمله ی همه جانبه ی دیگر را در ۳۰ مارس سال ۱۹۷۲ علیه مناطق ویتنام جنوبی به راه انداختند که به «عملیات تهاجمی ایستر» (Easter Offensive) یا «عملیات تهاجمی اسپرینگ» (Spring Offensive) مشهور شد. در این عملیات نیروهای ویتنام شمالی از منطقه ی غیرنظامی تعیین شده عبور کرده و به ویتنام جنوبی حمله کردند. نیروهای ویتنام جنوبی و باقیمانده نیروهای آمریکایی نیز به مقابله با آن ها پرداختند.
در ۲۷ ژانویه سال ۱۹۷۳، سرانجام گفتگوهای صلح در پاریس به نتیجه رسید و پیمان آتش بس امضا گردید. آخرین گروه از سربازان آمریکایی در ۲۹ مارس سال ۱۹۷۳ ویتنام را ترک کردند اگر چه می دانستند که نیروهای نظامی ضعیف ویتنام جنوبی را تنها می گذارند که هیچ شانسی در برابر نیروهای کمونیست ویتنام شمالی ندارند.
بعد از این که ایالات متحده تمامی نیروهایش را از ویتنام بیرون کشید جنگ همچنان در ویتنام ادامه داشت. در اوایل سال ۱۹۷۵، یک حمله ی بزرگ دیگر توسط نیروهای ویتنام شمالی علیه نیروهای ویتنام جنوبی انجام گرفت که به سقوط حکومت طرفدار ایالات متحده در بخش جنوبی کشور منجر شد. حکومت ویتنام جنوبی به طور رسمی تسلیم شدن خود در برابر ویتنام شمالی را در تاریخ ۳۰ آوریل سال ۱۹۷۵ اعلام نمود. در دوم جولای سال ۱۹۷۶، ویتنام بار دیگر متحد شد و یک کشور کمونیستی مستقل به نام جمهوری سوسیالیستی ویتنام تاسیس گردید.
بدون نظر