دنیای حیرت‌انگیز گرگ ها؛ نتیجه ۲۵ سال تحقیق یک جانور شناس از زندگی شکارچیان دوست‌داشتنی [قسمت اول]

گرگ ها از هر حیوان دیگری، حتی از نخستی ها، به انسان نزدیک‌ترند و احساسات و رفتارهای مشابهی دارند

دنیای حیرت‌انگیز گرگ ها؛ نتیجه ۲۵ سال تحقیق یک جانور شناس از زندگی شکارچیان دوست‌داشتنی [قسمت اول]

این مطلب دو قسمتی برگرفته از متن کتابی جدید با عنوان «هوش گرگ ها» یا «خردمندی گرگ ها» (The Wisdom Of Wolves) نوشته الی اچ رادینگر است که ماحصل سال ها همراهی او با گرگ های وحشی در ایالات متحده و کانادا و بررسی رفتار آن ها از فاصله ای نزدیک بوده است. خواندن این مطلب را به شما توصیه می کنیم تا با دنیای حیرت انگیز و غیرقابل تصور گرگ ها، شباهت باورنکردنی آن ها به ما انسان ها و چیزهایی که باید از آن ها یاد بگیریم آشنا شوید.

دنیای گرگ ها
ال اچ رادینگر

رگه های خاکستری پوشش گرگ در نور آفتاب ظهر می درخشد. بینی سیاهش بوی مرا به اعماق شش های او می برد و گوش هایش به نشانه هشدار رو به جلو خم می شوند. اکنون ما تنها چند سانتیمتر از هم فاصله داریم و از گوشه چشمم می توانم دیگر اعضای دسته گرگ ها را ببینم که انتظار می کشند. تمام ذرات بدنم روی این نکته تمرکز کرده اند که چند ثانیه آینده را زنده بمانم. پاهای قدرتمند گرگ  به آرامی خم شده و او برای پریدن آماده می شود. او به سمتم می پرد: پنجه هایش که به اندازه یک بشقاب کوچک هستند روی شانه ام قرار می گیرند. گرگ تنها در چند سانتیمتری صورتم دهانش را باز کرده و دندان های بلند و تیزش را نشانم می دهد. ناگهان دنیا از حرکت باز می ایستد.

دنیای گرگ ها

سپس ناگهان با زبان زبرش صورتم را لیس می زند. این اولین بوسه گرگی من بود که معادل دست دادن در میان انسان هاست؛ آشنایی اولیه ترسناکی با یکی از دوست داشتنی ترین و خشن ترین جانوران کره زمین. اکنون پس از ۲۵ سال مشاهده این مخلوقات زیبا، من به این نتیجه رسیده ام که هیچ گونه جانوری از لحاظ اجتماعی به اندازه گرگ ها به انسان نزدیک نیست. دانشمندان و محققانی که سیستم اجتماعی گله گرگ ها را در طی دهه ها مطالعه کرده اند، بر این نکته توافق دارند که انسان ها می توانند خیلی چیزها را تنها به نگاه کردن و تحت نظر داشتن حرکات این موجودات دوست داشتنی در مورد خود یاد بگیرند. در نگاه اول، انسان ها بسیار پیچیده تر به نظر می رسند. «گرگ بیرحم» داستان ها و افسانه های قدیمی در ذهن ما انسان ها نقش بسته است و شهرت منفی گرگ ها به عنوان یک شکارچی نیز بر این ذهنیت منفی افزوده است.

دنیای گرگ ها

با این وجود تصادفی نیست که بسیاری از مردمان بومی جهان- از سرخپوستان آمریکایی گرفته تا بومیان مغولی- گرگ را از نیاکان و توتم (روح محافظ) منشأ خود می دانند. هم انسان ها و هم گرگ ها خانواده را در اولویت قرار می دهند، از سالمندان خود محافظت و مراقبت کرده و مراسمات و جشن های متعددی برگزار می کنند. این شباهت زمانی بیشتر مورد توجه قرار می گیرد که بدانید نخستی هایی نری که از هر لحاظی به ما شبیه تر از گرگ هستند، در غذا دادن به نوزادان مشارکت نداشته و هیچ مراقبتی از سالخوردگان گروه خود ندارند. هر دوی ما (انسان ها و گرگ ها) برای خود رهبر تعیین می کنیم و از استعدادهای متمایز خود برای آنچه که به سود خانواده یا کارمان است استفاده می کنیم. برخی از ما صبور و گوش دهنده های خوبی هستیم؛ برخی دیگر خلاق هستند و ایده های جدید خود را پیش می برند. برخی صلح جو بوده و در مذاکره مهارت خاصی دارند. وقتی که این ویژگی های اخلاقی را در گرگ ها مشاهده می کنم، از خود می پرسم که چرا این چیزها در مورد ما انسان ها بسیار پیچیده به نظر می رسد.

در عصر مدرن و پر از تکنولوژی حاضر ما از طبیعت بیگانه شده ایم. حتی دیگر تاریکی و سکوت را تجربه نمی کنیم. اما گرگ ها به من آموخته اند که چرا خانواده باید مهم باشد، چرا باید به کسانی که دوست داریم احساساتمان را نشان دهیم و چرا باید از زندگی لذت ببریم، حتی اگر برای یک لحظه کوتاه باشد. آن ها به من یاد داده اند که انسان بودن چه معنایی دارد.

بیشتر بخوانید: راهنمای بقا: چگونه از حمله گرگ جان سالم به در ببریم؟

دنیای گرگ ها

درس اول- از تولد تا مرگ: خانواده مهم تر از هر چیزی است

صحنه های بسیار کمی در طبیعت به اندازه نگاه کردن به خانواده گرگ ها آرامش بخش و دلگرم کننده است. برخلاف موجودات پرخاشگر با دندان های آخته که در فیلم ها می بینیم، زندگی گرگ های وحشی با هارمونی، شادی و تعاملات مهربانانه تعریف می شود. توله گرگ ها گنج دوست داشتنی و پرارزش گله هستند که باید از آن ها مراقبت شود. تمامی خانواده از توله ها مراقبت می کند، از جمله عموها، عمه ها، خاله ها و دایی ها و حتی برادران و خواهران بزرگ تر. اعضای مسن یا زخمی خانواده نیز نه تنها ترک نشده و به حال خود رها نمی شوند بلکه غذا را همانجایی که هستند دریافت می کنند بدون این که نیازی باشد به شکار بروند. هر یک از اعضای گله جایگاه خود را می شناسد.

دنیای گرگ ها

گرگ ها برای خانواده خود جانشان را فدا می کنند. در آوریل ۲۰۱۳، در دره ای در یلو استون، گرگی دو ساله را دیدم که در یک جنگ تمام عیار در چمنزار وارد شد تا جان مادر و ۴ خواهر و برادر تازه به دنیا آمده اش محافظت کند. مادرش که گرگ ماده آلفا (گرگ ماده سردسته) یک گله گرگ محلی بود تحت تعقیب ۱۶ گرگ از یک گروه رقیب همسایه قرار گرفته بود و برای نجات جانش در حال فرار بود. گرگ ماده توانست از یک جاده آسفالت در دل یلو استون که مخصوص توریست ها بود عبور کند که باعث شد گله گرگ های مهاجم جرأت نکنند جلوتر بیایند اما اکنون این دسته گرگ مهاجم بین او و توله های چند روزه اش در درون لانه قرار گرفته بودند. دور کردن دسته گرگ ها از محل به عهده دختر او بود که می توانست به راحتی به قیمت جانش تمام شود. اما او به سادگی توانست از دست آن ها فرار کرده و دسته گرگ ها بدون این که به هدفشان برسند، غرغر کنان محل را ترک کردند و دیگر در قلمرو گرگ ماده و فرزندانش دیده نشدند.

دنیای گرگ ها

یکی دیگر از صحنه های خاص نشان دهنده عشق در میان گرگ ها در بهار همان سال دیده شد، زمانی که آب شدن یخ و برف باعث بالا آمدن آب رودخانه و ایجاد سیل شده بود. این زمانی است که خانواده گرگ ها از لانه بیرون آمده و برای شکار ممکن است مجبور به عبور از رودخانه شوند. گرگ های بالغ ابتدا وارد آب شده و به گرگ های جوانتر نحوه شنا کردن را یاد می دادند. آن ها از آن طرف رودخانه زوزه می کشیدند و گرگ های جوانتر را تشویق می کردند که آن ها را دنبال کنند. یکی از توله ها جرأت زدن به آب را نداشت و در کناره رودخانه بالا و پایین می رفت و زوزه دردناکی می کشید. بارها و بارها پنجه اش را در آب فرو می برد و باز عقب می نشست و زوزه می کشید. در نهایت خواهرش که خود را به آن طرف رودخانه رفته بود، بار دیگر به آب زد  و برگشت، تکه ای چوب به دندان گرفت و با بازی کشیدن حواس توله را پرت کرده و سپس به درون آب کشاند و در نهایت او را به آنسوی رودخانه رساند.

دنیای گرگ ها

گرگ های پیر یا بیمار نیز تحت مراقبت گله قرار می گیرند. گرگ های پیر ارزش فوق العاده ای برای گله دارند. یک گله گرگ با تنها داشتن یک گرگ پیر در میان خود ۱۵۰ درصد شانس بیشتری برای بردن نبرد با گروه های رقیب دارد و این موضوع از تجربه گرگ های پیر ناشی می شود. آن ها هرگز وارد نبردی نمی شوند که بدانند در آن پیروز نخواهند شد. در یک گله گرگ در یلو استون به نام «سیلور»، یک گرگ جوان و بی تجربه توانست رهبری گروه را بدست آورد اما همچنان با رهبر شکست خورده پیر گروه با احترام رفتار می کرد زیرا گرگ پیر استادی ارزشمند در هنر دشوار کشتن بوفالو بود. وقتی که گرگ های پیر می میرند، گله گرگ به شکل واقعی ناراحت شده و برایش مویه می کنند. سیندرلا، یکی از گرگ های ماده دسته «دروید» پارک ملی یلو استون در طی یک عملیات شکار کشته شد. همسرش به لانه ای که توله هایشان را در آن جا بزرگ کرده بودند برگشت و برای سه روز متوالی در آنجا به زوزه کشیدن ادامه داد. ۶ ماه بعد، اسکلت او در جایی پیدا شد که ماه های زیادی را در کنار همسرش در آنجا گذرانده بود. چگونه مردن او مشخص نشد اما شاید مرگ او در اثر شکستن قلبش رخ داده باشد.

دنیای گرگ ها

درس دوم- مانند یک گرگ آلفا رهبری کن

در یک روز بسیار سرد گله گرگ های «دروید» را دیدم که از ۷ گرگ تشکیل شده بودند و گرگ نر آلفای گروه مانند یک بازیگر نقش اول و اصلی در یک فیلم سینمایی بود. یک زیست شناس او را با محمد علی کلی یا مایکل جوردن مقایسه می کرد: استعدادی منحصربفرد با توانایی هایی فراتر از سطح معمول. وقتی که او را دیدیدم انگار دنیای گرگ ها نفسش را حبس کرده بود او ساختار بندی بسیار قوی داشت و حاکمیت طبیعی اش را می توانستیم در اطرافش حس کنیم. این گرگ رهبر دو ویژگی خارق العاده داشت: او در هیچ نبردی شکست نخورده بود (نمی خورد) و هیچ یک از رقیبانش را نکشته بود (نمی کشت) و وقتی که جایگاهش را تثبیت می کرد به گرگ بازنده اجازه زنده مانده و همراهی با گله را می داد. آن روز یک گرگ غریبه که من نام او را «کازانووا» گذاشته بودم به گله نزدیک شد.

دنیای گرگ ها

این گرگ جذاب و زیبا دارای خزهای مشکی بسیار براق بو چشم هایی طلایی بود و شاید گرگ های ماده با دیدن او احساس سستی می کردند. یکی از گرگ های ماده با شجاعت دم خود را بالا گرفت اما پدر او به سرعت وارد شده و نارضایتی خود از این موضوع را با کمی غرغر و گاز گرفتنی مختصر نشان داد. کازانوا تمام جذابیت و دلفریبی خود را به نمایش گذاشت و در حالی که دمش را تکان می داد به دور گله چرخیده و تمایل خود به بازی را اعلام کرد. والدین گرگ ماده دست از تلاش برای تعقیب این گرگ برداشتند. وقتی که رییس گله به او نزدیک شد، گرگ غریبه به روی پشت غلتید و صورت او را لیس زد. این موضوع از هوش اجتماعی بالای این گرگ خبر می داد زیرا اگر هر حرکت دیگری غیر از این انجام می داد به پایان راه زندگی خود می رسید. اما این موضوع هوش بالای رهبری این دسته گرگ را نیز به نمایش می گذاشت.

دنیای گرگ ها

اینجا پای منافع کل گله در میان بود: یک گرگ نر جدید می توانست احتمال بقای آن ها از طریق بهبود شرایط ژنتیکی آن ها را افزایش دهد. رهبری در گله گرگ ها به معنای قوی ترین یا شجاع ترین نیست و به پویایی گروه وابسته است. رهبری بیش از هر چیزی در گرگ ها به هارمونی مربوط می شود: نگه داشتن تمام خانواده در کنار هم. خودکامگی و ظلم در میان گرگ بسیار به ندرت رخ می دهد و تجربیات شخصی به من ثابت کرده که چنین گرگی در اغلب موارد از گله اخراج خواهد شد.

بیشتر بخوانید: رفتارهای انسانی در حیوانات؛ از خندیدن به جوک های بی مزه تا اجیر کردن قاتل [قسمت دوم]

منبع: dailymail
مطالب مرتبط
مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
۳ نظر

ورود

  • hosein فروردین ۲, ۱۳۹۸

    ممنون
    کتابش بهفارسی و یا انگلیسی شو از کجا تهیه کنم؟ چاپی حتی پی دی اف.

    • حسین علی پناهی فروردین ۳, ۱۳۹۸

      با سلام خدمت شما مخاطب گرامی، کتاب به تازگی چاپ شده و تهیه کردنش به صورت خرید اینترنتی امکانپذیره. میشه به صورت آنلاین هم در برخی از سایت ها مطالعه ش کرد.

  • محمد فروردین ۱۰, ۱۴۰۳

    جوری این پانفارسا پست و نژاد پرستن که نتونست کلمه ترک رو تو مقالش بیاورد .غیر ممکنه جایی اسمی از بیوگرافی گرگها نوشته شده باشد و از ترکان یاد نشده باشد . هندوهای بی هویت