نگاهی به فیلم جهان با من برقص؛ مرگ با چاشنی زندگی [فجر جهانی ۳۷]

نگاهی به فیلم جهان با من برقص؛ مرگ با چاشنی زندگی [فجر جهانی ۳۷]

مرگ موضوع غریبی در سینمای ایران است و «جهان با من برقص» سروش صحت شاید یکی از بهترین نمونه فیلم‌های داخلی با محوریت این موضوع باشد.

جهانگیر (علی مصفا) که خود را در ماه‌های پایانی عمرش می‌بیند، برای زندگی سالم‌تر، ویلایی در شمال کشور را برای اقامت انتخاب کرده است. یکی از دوستان جهانگیر (کاظم سیاحی پور) از همین فرصت استفاده کرده و تمام دوستان قدیمی خود و جهان را برای گذراندن تعطیلاتی با او به این ویلا دعوت می‌کند. با گذشت زمان، همه این دوستان به نوبت سر می‌رسند و با موضوع مرگ جهانگیر روبرو می‌شوند؛ موضوعی که تاثیر مهمی روی زندگی هر کدام از این شخصیت‌ها می‌گذارد.

در این مدت کوتاهی که این شخصیت‌ها کنار یکدیگر هستند، سروش صحت به عنوان کارگردان و نویسنده فیلم، سعی کرده تا با محوریت موضوع مرگ، زندگی و باهم بودن انسان‌ها را با خوشی‌ها و سختی‌هایش به تصویر بکشد.

این موضوع که می‌دانیم شخصیت اصلی در انتهای فیلم قطعا خواهد مرد، در ابتدا باعث می‌شود فضای فیلم برای مخاطب کاملا تار و بدون امید به نظر برسد اما سروش صحت که بیشتر از همه آن‌ را به خاطر کارهای طنزش می‌شناسیم، در همین موقعیت دردناک مرگ آنتاگونیست استفاده کرده تا شوخی‌هایش را هم باز گو کند.

این شوخی بار طنز فیلم را زیادتر کرده و فضای آن را زیباتر می‌کنند. مهم‌تر از همه این موارد، این شوخی‌ها و تلخی‌ها کارگردان را برای رساندن هدف اصلی فیلم به خوبی یاری می‌کنند. صحت در جهان با من برقص می‌خواهد خاکستری بودن زندگی و بالا و پایین داشتن آن را نشان بدهد که این فیلم به خوبی از عهده این موضوع بر می‌آید.  فیلم هیچ‌وقت اجازه نمی‌دهد که شما در تاریکی مطلق غرق شوید و هر از گاهی موقعیت‌های کامیکی (حتی در تاریک‌ترین نقاط قصه) خلق می‌شود که از گرایش داستان فیلم به ناامیدی جلوگیری می‌کند.

برای دور شدن از سیاهی، دکور صحنه‌ها و لوکشینی که جهان با من برقص در آن‌جا فیلم‌برداری شده، نقش مهمی را ایفا می‌کند. صحنه‌های پر تعداد فیلم با فیلترهای رنگ غلیظ، میزانسن‌های متعددی که جلوه دلنشینی دارند همگی زنگ‌های تفریحی هستند که هم روی خوش زندگی جهان در ماه‌های پایانی عمرش را نشان داده و هم از تلخ و زننده شدن داستان جلوگیری می‌کند.

موضوع «مرگ» به اندازه کافی هر شخصیتی را منفعل می‌کند و در نتیجه اکثر فیلم‌هایی که چنین مضمونی دارند، انگیزه‌های گوناگونی را برای شخصیت اصلی تعین می‌کنند که داستان فیلم به سمت جلو حرکت کند. این اتفاق به هیچ عنوان در جهان با من برقص رخ نداده و کاراکتر جهانگیر هیچ انگیزه خاصی ندارد که مخاطب را به همراه خود بکشاند. هیچ چالش خاصی برای او تعریف نشده که با آن برخورد داشته یا حتی آن را دور بزند. البته که فیلم پیام مشخصی دارد و همان‌طور که گفتیم‌، در انتها به خوبی آن را برای مخاطب بازگو می‌کند اما هیچ عنصر حرکت دهنده‌ای برای شخصیت اصلی وجود ندارد و همین مسئله در بسیاری از موارد فیلم را دچار شلختگی و بی هدف بودن می‌کند.

جدا از این بی هدفی، قرار گرفتن جهانگیر به عنوان شخصی که با مرگ باید روبرو شود در موقعیت‌های مختلف باعث خلق لحظه‌های جالبی شده که همان راستای بیان هدف اصلی فیلم است. مثلا، جهانگیر که هر روز انرژی کمتری دارد، با خاطر خواه دختر خود روبرو می‌شود که یک جوانی ورزشکار و تنومند است. یا برای مثال این سوال برای او مطرح می‌شود که وقتی فردی بمیرد، چه بلایی سر اکانت اینستاگرام آن‌ فرد خواهد آمد. مهم‌تر از همه، جهان با من برقص واکنش افرادی که می‌دانند یکی از عزیزانشان را از دست خواهند داد را به تصویر می‌کشد.

در بسیار از بخش‌های فیلم، چه با تمی طنز و چه به صورت جدی، کاراکترها تاثیر مرگ احتمالی جهان بر دنیای اطرافشان را نشان می‌دهند. این واکنش‌ها نسبت به موقعیت هر کدام از این افراد متفاوت است. مثلا کاراکترهای فرخ (رامین صدیقی) و احسان (جواد عزتی) که تحت شرایط عادی به خاطر مشکلاتی که باهم دارند، همدیگر را ملاقات نخواهند کرد اما به خاطر موقعیت دراماتیک مرگ جهانگیر، در کنار و مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند.

در کل این فیلم چند زوج داستانی گوناگون دارد که هر کدام از آن‌‌ها یک قصه کوتاهی را تجربه می‌کنند؛ قصه‌های کوتاهی که سروش صحت و ایمان صفایی آن‌ها را تحت تاثیر مرگ شخصیت اصلی طراحی کرده و به سرانجام می‌رساند.

جدا از این موارد، نمادگرایی جالب فیلم در نشان دادن عکس و عکس‌العمل‌های تئاتری بازیگران در موقعیت‌های کاملا نمایشی و نوازنده‌هایی که به طور زنده در موقعیت‌های عجیب و غریب موسیقی جهان با من برقص را می‌نوازند، جلوه خاصی به این اثر سینمایی داده‌اند.

جهان با من برقص، بیشتر از همه، قصه تلاش انسان‌ها برای باهم بودن حتی در شرایط سخت را به تصویر می‌کشد. بازیگران شناخته شده فیلم، مخاطب را تا آخرین لحظه پای این اثر نگه می‌دارد و فیلم حتی با وجود آن که قصه درست و درمانی ندارد، هدف نهاییش را به خوبی در انتها بیان می‌کند و به همین دلیل هم که شده نباید تماشای آن را در شرایط فعلی سینمای ایران از دست داد.

مطالب مرتبط
مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
دیجیاتو
۲ نظر

ورود

  • مریم دی ۱۲, ۱۳۹۸

    به نظرم جالب نبود !!

  • سینا دی ۲۳, ۱۳۹۸

    فیلمی بسیار سطحی بود با حجم بالایی از ابتذالات کلامی و بدون عمق. لب کلام، این فیلم خوش آمد کسانی است که به جای ولگردی در اینستاگرام بخواهند فیلمی ببینند و سرگرم شوند.