شاید فکر کنید اگر ضریب هوشی تان فقط کمی بالاتر بود، زندگی راحت تر، شادتر و بی اندازه رضایت بخش تری داشتید. اما حقیقت آن است که کسانی که هوش بالایی دارند اذعان کرده اند این ویژگی زندگی را به نوعی برای آن ها سخت تر کرده. در ادامه به معایب هوش بالا خواهیم پرداخت.
۱- اغلب به جای احساس کردن فکر می کنند
کسانی که هوش بالایی دارند معمولاً درک خوبی از احساسات خود دارند و قادرند آن ها را به دیگران بازگو کنند، اما هرگز از ابراز احساسات خود پشیمان نمی شوند.
این ویژگی یکی از دردسرهای مشترک آدم های باهوش است، به ویژه آن هایی که بسیار پرحرف هستند. آن ها از کلمات هم به عنوان وسیله ای برای استتار احساسات شان استفاده می کنند و هم برای بیان احساسات واقعی شان. کسانی که مهارت کمتری در صحبت کردن دارند، اغلب خود را با فعالیت های فیزیکی تخلیه می کنند. آن ها فریاد می کشند، مشت و لگد می زنند، می دوند، جیغ می کشند، گریه و زاری می کنند، می رقصند و از خوشحالی بالا و پایین می پرند. اما آدم های کلامی به جای همه ی این کارها احساسات خود را توضیح می دهند. بعد از آنکه توضیح دادن شان به پایان رسید، گرچه هر چه در مورد آن صحبت کردند هنوز در وجودشان باقی است اما آن احساسات حالا دیگر مبهم نیستند و اسم پیدا کرده اند.
توجه داشته باشید که مهارت های شناختی با مهارت های عاطفی متفاوت هستند. دانشمندان هنوز کاملاً مطمئن نیستند که این دو دسته مهارت به هم مربوط هستند یا نه و اگر هستند، چه ارتباطی میان آن ها وجود دارد، اما بعضی تحقیقات بیان می کند هوش هیجانی بالا، پایین بودن توانایی شناختی را، دست کم در محیط کار، جبران می کند. به عبارت دیگر، از قرار معلوم کسانی که هوش خیلی بالایی دارند ممکن است برای حل مشکلات خود نیازی به تکیه بر مهارت های عاطفی نداشته باشند.
۲- اغلب از آن ها انتظار می رود بهترین عملکرد را داشته باشند
از افراد باهوش به طور خودکار این توقع است که در هر شرایطی بهترین باشند. آدم های باهوش هیچ کس را ندارند که درباره ی ضعف ها و ناامنی های روانی شان با آن ها صحبت کنند.
به علاوه، فکر اینکه چه می شد اگر آنطوری که از آن ها انتظار می رود عمل نکرده بودند، خود آن ها را هم وحشت زده می کند.
این مسأله باعث می شود آن ها آنقدر در مورد شکست خوردن خود محتاط شوند که گاهی فقط از ترس این فکر که چه اتفاقی می افتد اگر شکست بخورند، ریسک انجام کاری را قبول نکنند.
تحقیقات نشان داده وقتی کودک خانواده ای باهوش است و عملکرد خوبی در مدرسه دارد، پدر و مادر معمولاً نگرانی بیشتری در مورد موفقیت های کودک شان دارند.
متأسفانه این مسأله گاهی باعث می شود فرد به جای آنکه به خودش توجه داشته باشد، بیش از حد روی کاری که انجام می دهد تمرکز کند.
۳- ممکن است هرگز اهمیت سختکوشی را یاد نگیرند
افراد باهوش تصور می کنند می توانند با تلاشی کمتر از دیگران به چیزی که می خواهند برسند. اما ضریب هوشی بالا همیشه مستقیماً ما را به موفقیت نمی رساند و ممکن است آدم های باهوش هرگز پشتکار لازم برای دستیابی به موفقیت را نداشته باشند.
داشتن هوش زمانی دردسرساز می شود که فردی که از آن برخوردار است از همان ابتدای زندگی متوجه شود برای پیشرفت کردن لازم نیست تلاش چندانی کند و در نتیجه، هرگز اخلاق حرفه ای درست و مستحکمی در او شکل نگیرد.
تحقیقات نشان داده، تبعیت از وجدان – مثلاً اینکه تا چه حد تلاش کنید – در واقع ارتباط منفی ای با انواع مشخصی از هوش دارد. به گمان محققین، افرادی که هوش بالایی دارند ممکن است تصور کنند برای رسیدن به چیزی که می خواهند لازم نیست خیلی تلاش کنند.
۴- در گفتگوهای خودمانی دائماً دیگران را تصحیح می کنند و ممکن است به همین خاطر آن ها را از خودشان برنجانند
آدم های باهوش اگر بدانند چیزی که طرف مقابل شان می گوید کاملاً اشتباه است، برایشان سخت است میل به روشنگری را در خود سرکوب کنند.
افراد باهوش زیاد از حد حساس هستد، آنقدر که ممکن است با کارهایشان باعث خجالت و رنجش دیگران شوند یا حتی این ریسک وجود دارد که بعضی از دوستان شان را از دست بدهند.
هوش بالا زمانی دردسرساز می شود که فرد تک تک اشتباهات دیگران را تصحیح کند، تا جایی که دیگر دست از معاشرت یا صحبت با او بکشند.
۵- معمولاً زیاد از حد به هر چیزی فکر می کنند
یکی دیگر از مشکلات هوش بالا این است که افراد باهوش مدت زمان خیلی زیادی را به فکر و تجزیه و تحلیل می گذرانند.
اگر فرد تلاش کند معنای هستی گرایانه ی هر مفهوم و تجربه ای را پیدا کند، ممکن است زیاد از حد درگیر احساسات شود. این کار باعث می شود او متوجه شود همه چیز چقدر ناپایدار و بی معنی است. تلاش برای پیدا کردن جواب سؤال هایی که ذهنش را به خود مشغول کرده اند، او را به دیوانگی می کشاند.
در واقع، تحقیقی در سال ۲۰۱۵ نشان داد میان هوش کلامی و نگرانی و نشخوار ذهنی واقعاً ارتباط وجود دارد.
این بدان معنی است که ممکن است کار انتخاب برای افراد باهوش غیر ممکن شود. درک پیامدهای احتمالی تصمیمات خود، به ویژه با وجود میل به تجزیه و تحلیل بیش از اندازه ی این پیامدها، کار را به جایی می رساند که دیگر هرگز تصمیمی گرفته نمی شود.
۶- متوجهند که چقدر نمی دانند
هوش خیلی بالا اغلب باعث می شود محدود بودن توانایی های شناختی به چشم بیاید.
هوش بالا زمانی مشکل ساز می شود که فرد هر چه بیشتر یاد می گیرد، بیشتر احساس می کند که کمتر می داند.
تحقیقات نشان داده هر چه هوش کمتری داشته باشیم، توانایی های شناختی خود را بیشتر دست بالا می گیریم و بالعکس.
این مقاله رو که خوندم خودم را بیشتر فهمیدم.. ولی ای کاش راه حلی را هم هرچند مختصر مینوشتید..
با تشکر از پست مفیدتون