شما چه تعریفی از موفقیت دارید؟ بعضی ها آن را مقدار مشخصی پول می دانند. بعضی ها هم آن را یک روش زندگی، سطحی از آزادی تعریف می کنند. اما حقیقت آن است که موفقیت را به صدها روش مختلف می توان تعریف کرد. تنها نکته ی مهم این است که آیا انتظاراتی که از خودتان دارید را برآورده کرده اید یا نه.
اگر از دیگران بپرسید که از زندگی چه می خواهند، تقریباً همه ی آن ها به نوعی می گویند که می خواهند «موفق» باشد. آن ها یک ترفیع شغلی بزرگ می خواهند، یک ماشین لوکس، یک خانه ی ویلایی و البته این فهرست همینطور ادامه دارد. برای رسیدن به موفقیت ابتدا باید بدانید که چطور می خواهید به آن دست پیدا کنید. اما متأسفانه از آنجایی که «موفقیت» یک هدف ذهنی است، معدود افرادی هستند که برنامه ای قابل اجرا یا حتی ایده ای برای این کار دارند. آن ها تصور می کنند اگر فقط در مورد آن صحبت یا فکر کنند کافی است و موفقیت «اتفاق خواهد افتاد». اما حقیقت آن است که اصلاً اینگونه نیست. در ادامه به کارهایی می پردازیم که باید انجام آن ها را از دهه بیست زندگی خود شروع کنید تا موفقیت شما در آینده تضمین شود. چه بهتر که هر چه زودتر دست به کار شوید.
۱- از همین حالا روی سلامت عاطفی خود کار کنید
زندگی هرچه جلوتر می رود شلوغ تر می شود و فرصت کمتری در اختیار ما می گذارد.
آدم ها رسیدگی به سلامت عاطفی خود را اغلب به آینده ای نزدیک موکول می کنند اما هر بار که این آینده فرا می رسد هیچ تغییری رخ نمی دهد و این تصمیم دوباره به آینده موکول می شود. شما با خودتان می گویید که بالاخره یک روز انجامش خواهید داد، زمانی که وقت بیشتری داشته باشید.
اما توجه داشته باشید که این یک چرخه ی خطرناک است. هر روز پنج یا ده دقیقه تمرین کنید تا عادت کار بر روی سلامت عاطفی تان را از حالا در خودتان به وجود آورید.
۲- با کسانی وقت بگذرانید که دهه بیست زندگی شان را سپری کرده اند
از کسانی که دقیقاً در همین نقطه ای که شما هستید قرار دارند، چیز زیادی یاد نخواهید گرفت.
با معاشرت با کسانی چیزهایی یاد خواهید گرفت که از شما بزرگ تر هستند، جایی بوده اند که شما حالا هستید و به مرحله ی بعدی پا گذاشته اند. اگر در دهه ی بیست زندگی تان هستید، با کسانی وقت بگذرانید که دهه ی سی، چهل، پنجاه و بالاتر زندگی شان را سپری می کنند. آن ها هستند که جواب سؤالات تان را می دانند، نه دوست بیست و پنج ساله ی شما که خود او هم هنوز راه زندگی اش را پیدا نکرده.
۳- هر چقدر می توانید پول پس انداز و سرمایه گذاری کنید
کار سرمایه گذاری بیشترین سود را از متغیر زمان می برد.
هر چه زودتر بتوانید پس انداز و سرمایه گذاری را شروع کنید، در بلند مدت دستاوردهای چشمگیرتری نصیب تان خواهد شد.
تفاوت بسیار زیادی هست بین اینکه پس انداز کردن را از سن بیست و پنج سالگی شروع کنید یا از سی و پنج سالگی.
به علاوه، استقلال مالی به معنای خریدن جدیدترین مدل کفش های کتانی یا سفارش یک غذای گران قیمت برای ناهار نیست. استقلال مالی از زمانی شروع می شود که پول برای شما تبدیل به ابزاری برای بیشتر کردن درآمدتان شود. این پول است که باید برای شما کار کند، نه شما برای آن. هرچه زودتر تمرین این مهارت را شروع کنید، سریع تر می توانید به نقطه ای برسید که احساس امنیت مالی کنید.
۴- دوستانی که جایی در زندگی تان ندارند را کنار بگذارید
شاید سختگیرانه به نظر برسد، اما حقیقت دارد؛ شما آینه ی تمام نمای اطرافیان تان هستید.
از زمانی باید متوجه شوید که آدم ها چه جایگاهی در زندگی تان دارند و می خواهید چقدر زمان برای رابطه با آن ها سرمایه گذاری کنید. نه لازم است در این مورد خودخواهی به خرج دهید یا به کلی رابطه ی خود را با دوستان قدیمی تان قطع کنید و نه لازم است دو شب در هفته با دوستان تان که از دنیای کوچک شان راضی هستند خوشگذرانی کنید، البته اگر این همان زندگی ای نیست که خود شما به دنبالش هستید.
رابطه ی دوستی نوعی سرمایه گذاری است. پس عاقلانه سرمایه گذاری کنید.
۵- دست از کتاب خواندن نکشید
بعضی ها مطالعه و کتابخوانی را در دهه ی بیست زندگی شان کنار می گذارند.
ما در عصر نتفلیکس و یوتیوب و اینستاگرام زندگی می کنیم که دنیای جدیدی پیش روی ما قرار داده اند. اما حقیقت آن است که خواندن کتاب یک تجربه ی کاملاً متفاوت است. کتابخوانی شتاب و عجله را از شما می گیرد، شما را به تفکر عمیق وا می دارد و یکی از معدود روش های انتقال دانش است که به ما این امکان را می دهد با دیدگاه های کسانی آشنا شویم که دهه ها یا حتی قرن ها پیش از ما زندگی می کردند.
باهوش ترین ها کتاب می خوانند و شما هم باید همین کار را انجام دهید.
۶- یک برنامه ی ورزشی در پیش بگیرید که مکمل هدف اصلی تان در زندگی باشد
کسب موفقیت تقریباً همواره در گرو انجام ورزش های فیزیکی بوده. حتی بابی فیشر، شطرنج باز نابغه، هر روز ورزش فیزیکی انجام می داد تا تناسب اندامش را حفظ کند و تمرکزش را برای مسابقات آینده ی خود بالا ببرد.
وقتی جوان هستیم، معمولاً ورزش های فیزیکی برایمان چیزی جز ورزش نیستند. اما وقتی سن بالاتر می رود، ورزش تبدیل به یکی از معدود روش هایی می شود که با آن می توانیم رابطه مان را با خودمان حفظ کنیم. وقتی که برای ورزش کردن صرف می شود در واقع وقتی است که ما به خودمان اختصاص می دهیم. یک دوی صبحگاهی در اول روز می تواند ذهن ما را برای روز پیش رو، آزاد و آماده کند.
۷- سرگرمی هایتان را رها نکنید
در زندگی همه ی ما کارهایی وجود دارد که صرفاً برای سرگرمی است که دوست داریم انجام شان دهیم.
متأسفانه آدم ها معمولاً با گذشت زمان و جلو رفتن زندگی، سرگرمی های خود را کنار می گذارند. سرگرمی ها از نو اولویت بندی می شوند و مسائل کاری غلبه پیدا می کنند. وقتی هم که تشکیل خانواده دهید، فرزندان، مسائل مالی، تعطیلات و غیره، ارجحیت پیدا می کنند. اما یک روز به خودتان می آیید و می بینید که از آخرین باری که گیتار دست گرفته اید یا نقاشی کشیده اید، ده سالی می گذرد.
با این حال، این سرگرمی های ما هستند که ما را در تعادل، معقول و با ثبات نگه می دارند. آن ها به ما یادآوری می کنند که زندگی را خیلی جدی نگیریم و همیشه فرصتی برای لذت بردن از مسیر زندگی ایجاد کنیم.
۸- یک مربی برای خودتان پیدا کنید و به خاطر سودهای کوتاه مدت از دانشی که یک عمر به دردتان خواهد خورد صرف نظر نکنید
وقتی در دهه ی بیست زندگی مان به سر می بریم، همه ی فکر و ذکرمان این است که هر چه زودتر به موفقیت برسیم.
این شکل از حرص و طمع گرچه بد نیست اما هرگز نباید باعث شود دست به تصمیمات کوته بینانه بزنید. مثلاً کدام این موقعیت ها برای شما ارزش بالاتری دارند: اینکه از کار خود هزار دلار پول در آورید اما یک فروشنده ی دستفروش باشید یا اینکه مجانی کار کنید اما بتوانید به طور مستقیم با کسی کار کنید که بیشتر از هر کس دیگری دوست دارید از او یاد بگیرید؟
افراد زیادی هستند که با چنین طرز فکری مخالف هستند و البته این یکی از بهترین راه های میانبر برای دستیابی به موفقیت محسوب می شود. هر چه بیشتر بتوانید از سودهای کوتاه مدت چشم پوشی کنید و روی خودتان سرمایه گذاری کنید، در ابتدای کار، مسیر دستیابی به موفقیت را با سرعت کمتری طی خواهید کرد اما در نهایت به موفقیت بیشتری خواهید رسید.
۹- رابطه ی عاطفی خود را رشد و پرورش دهید
بعضی افراد در دهه ی بیست زندگی شان تصور می کنند تنها راه رسیدن به موفقیت این است که خود را به طور کامل وقف پیشرفت کردن کنند، همه ی فکر و ذکرشان این باشد و البته هیچ رابطه ی عاطفی ای نداشته باشند.
کارآفرین های زیادی هستند که با چنین ذهنیتی زندگی می کنند و حتی آن هایی که رابطه ی عاطفی ای دارند، معمولاً شریک عاطفی شان جزء اولویت های زندگی آن ها نیست. آن ها دائماً به شریک عاطفی خود می گویند که باید کار کنند و وقتی برای او ندارند.
اما این نگرش درستی به کار و زندگی نیست.
داشتن کسی که بتوانید مسیر زندگی خود را با او طی کنید و او در این مسیر حامی عاطفی شما باشد، مانع پیشرفت شما نمی شود. بر عکس، شریک عاطفی تان شما را به فرد بهتری تبدیل خواهد کرد، یعنی این وظیفه را دارید که در کنار همه ی کارهایتان، به رشد و پرورش رابطه ی عاطفی خود هم کمک کنید.
دهه بیست زندگی میشه ۲۰۰ سالگی :))
باید بگی دهه دوم زندگی
دهه ی «بیست» به معنی دهه ی «بیستم» نیست. دهه ی بیست زندگی، دهه ی سوم زندگیه.
دهه ۲۰؟!؟!؟!؟!؟ شوخیتون گرفته؟ منظورتون دهه دوم بود دیگه!
دهه ی «بیست» به معنی دهه ی «بیستم» نیست. دهه ی بیست زندگی، دهه ی سوم زندگیه.