هر چیزی اندازه دارد و آستانه تحمل افراد نیز مختلف است. میلیونرهای بازار بورس، معمولا بیش از آنکه پول و اطلاعات داشته باشند، صبر و امید داشته اند و این را اسطوره وال استریت (وارن بافت) به خیلی ها آموخت. امید، نگاه امیدوارانه و شفاف اندیشی و هنر شفاف زیستن و شاد زندگی کردن، مهارت میخواهد و هر مهارتی، آموختنی است و ارث پدر برای فرزند محسوب نمی شود.
امید، همه چیز آدمی است. آدمی، فقط اندیشه است و مابقی، خود استخوان و ریشه ای . . . فکر را باید ساخت و درست فکر کرد. فکر کردن، سخت ترین کار در عالم بشریت است. هیچ کاری، سخت تر از فکر کردن نیست. اگر جرثقیلی برای بلند کردن چند تن فولاد ظرف چند ثانیه اقدام میکند، محصول کار و فکر و تلاش هزاران مهندس و متخصص است که مسیر خوب فکر کردن را در طراحی و تولید جرثقیل، هموار کردند و امروزه، برای بلند کردن اجسامی که روزگاری برای انسان های قرون پیشین، رویایی دست نیافتنی بود، با فشردن چند دکمه ساده، پولاد سخت، جابجا می شود.
امید، یعنی پذیرش آینده. یعنی قبول کردن این که تفکر آدمی، روزگار بهتری را میتواند برای خود و دیگران خلق کند. ارنست بلوخ، فیلسوف آلمانی قرن بیستم می گفت که اندوهناک ترین خسران، فقدان امنیت نیست. از دست دادن توان خیال و خیال بافی است و چیزهایی که می تواند تغییر کند.
از انیشتن هم نقل است که قدرت خیال، از علم بیش تر است. اگر خیال نبود، خیال بافی نبود، آرزو سازی نبود، چیزی اختراع نمی شد و امروز ما، تا حدی مدیون خیال بافی های پیشینیان است.
یک دنیا فرق است، بین دیدن و شنیدن، باید رفت از آن هایی پرسید که شنیده ها را دیدند. برای دیدن شنیده ها، باید فکر کرد و امید داشت تا برسیم به جایی که خیال های دیگران را ببینیم که به قول شاعر: برید از اونا بپرسید که شنیده ها رو دیدن. . ..
امید، آن رمز و راز پنهانی است که قلب هر ملتی را به خروش وا می دارد و به مردمان یک سرزمین، افق دید می بخشد. امید، توان بخش و فرصت آفرین است. در زبان پارسی، این در گران بها و میراث ایرانیان، مثال ها و متل های فراوانی در باب امید و در ستایش امیدواری، نقل شده و ما در نظم و نثر شاهکارهای ادب پارسی مشاهده می کنیم که می گوید: که همت بلند دار که مردان روزگار، با همت بلند به جایی رسیده اند. همت، محصول چیست؟ حتما امید.
معجزه امید را باید جدی گرفت. ادبیات پارسی، کلکسیون امیدواری است. هر جایی از مثنوی و سعدی و جامی و خیام نیشابوری میخوانیم، به نوعی از امید و غم نخوردن بر ایام گذشته سخن می گوید و امیدواری به کلبه های احزان که روزی گلستان می شود.
اگر بعضی ها، اخوان ثالث را شاعر ناامیدها می دانند، سیاوش کسرایی، شاعر امیدواران است. مولوی که نور مطلق است و همه از انوار حق، می فرماید که از پس ظلمت، دو صد خورشیدهاست … یا حکیم ابوالقاسم فردوسی که زبان پارسی امروز ما، مدیون دلاوری های او در حماسه های بزرگ ایران زمین است در باب امید می گوید:
همیشه خردمند امیدوار . . . نبیند به جز شادی از روزگار
سخن از امید، بدون درک بیم ها و نا امیدی ها، میسر نیست. امید، پدیده ای فردی و اجتماعی است. این که جامعه امروز ایران به بهانه های مختلف از گذشته و حال و آینده، ناراحت و نا امید و است و این را نماگرها و شاخص ها و آمارها روایت می کند، جای بحث ندارد و واقعیت غیر قابل انکاری است که اکنون شوک شبانه حماسه ۳۰۰۰ تومانی هم به رغم انکار های مکرر دولتمردان، تنورش را شعله ور تر کرده است. اما نباید نا امید شد.
نا امید ها، معمولا، سیر اتفاقات را به صورت منعفلانه نظاره گر می شوند. آن ها، به شرایط موجود، عادت می کنند و در قامت افراد نا امید، سیگنال های انرژی منفی به اطرافیان می دهد. دست به ترکیب جهان نمی زنند و در بد تر شدن شرایط، به خود و دیگران، کمک می کنند. اما بایستی از این دو گانه کاذب، رها شد.
امیدواری، مولد فعالیت نیست و نا امیدی هم ضرورتا، انزوا در پی نخواهد داشت. جاهایی هستند که نا امیدی از وضعیت موجود سبب می شود تا سوژه، خلاق شود و جاهایی هم هستند که امیدواری، کاستی و سستی را به ارمغان می آورد.
عبور از وضع موجود
افراد نا امید، دیر یا زود، به عبور از وضعیت موجود و جست و جوی راه جدید، امیدوار شده و به دنبال راهکارهایی برای عبور از وضع موجود خواهند شد. پیدا کردن راه کارهای جدید، نتیجه نا امیدی است که بعضی آن را «جسارت نا امیدی» می دانند.
پس، امیدهایی فرو ریخته و امیدهایی در راه هستند. حتی در عصر بنزین ۳۰۰۰ تومانی و دلار ۱۲۰۰۰ تومانی. ما امروز به امید اجتماعی، امید زبانی، امید اخلاقی و امید معرفتی نیاز داریم. امید، دیگر وعده و وعید و فیض نیست. به قول والتر بنیامین، تنها از برای نا امیدان است که امید به ما ارزانی شده است و برای همین، باید امید را مدیون افرادی دانست که بذر نا امیدی را در جامعه کاشته و به خیلی ها برای پرواز و رهایی، انگیزه داده اند.
آگاهی سیاسی و رهایی از استبداد فرهنگی و افزایش رفاه اجتماعی و عدالت، عواملی است که باعث توسعه امیدواری در زندگی ایرانیان امروز خواهد بود و دولت و ملت باید هر دو برای رونق امیدواری بکوشند. به قول شاعر: چنین نبوده و چنین هم نخواهد ماند.
برای عبور از بحران، به دنبال راهکارهایی عملی و اجرایی باشیم و راه حل های مختلف را بررسی کنیم. همیشه راه های زیادی برای عبور از بحران است و ساده ترین کار، نا امیدی و پاک کردن صورت مساله و اعتماد به «ذهن فریبکار» است که همیشه دوست دارد تا گزاره ها و اطلاعات خود را درست و قطعی بداند و آن ها را به ما تحمیل کند.
مثل چی؟ مثل این که سقوط سهام در بورس نزدیک است. قحطی عمومی در پیش است. تنها راه درآمد، فرار از ایران است. بهترین شغل، پزشکی است و بیت کوین ۹۰۰۰ دلاری، گران است! . . .
برای عبور از نا امیدی، هنر شفاف اندیشیدن و فرهنگ صبوری و تحلیل گزارههای درست را در نظر بگیریم. تا شقایق هست، زندگی باید کرد . . .
بدون نظر