ماجرای استیضاح دونالد ترامپ، رییس جمهور ایالات متحده، شاید یک تمرین دموکراسی جدی برای یافتن حقیقت باشد. اما صحبت های هر دو طرف ماجرا (دموکرات ها و جمهوری خواهان) نشان می دهد که فرآیند استیضاح دونالد ترامپ با توجه به جایگاه احزاب اصلی یک تلاش بیهوده و بی نتیجه است. کارشناسان سیاسی بر این باورند که چیزی در این سیستم شکسته و مردم آمریکا در حال از دست دادن ایمان خود به آن هستند. اعتماد عموم مردم به حکومتشان تقریباً در آستانه رسیدن به کمترین میزان خود در تاریخ این کشور قرار داشته و در حالی که مردم این کشور در مورد استیضاح رییس جمهور دچار دودستگی و انشقاق شده اند، نظرسنجی صورت گرفته توسط موسسه Pew Research Center نشان می دهد که اکثریت مردم آمریکا هیچ کدام از دو حزب اصلی این کشور را معقول یا منصف نمی دانند.
اما ایالات متحده تنها یکی از کشورهایی است که نارضایتی مردم آن از دموکراسی هایشان در حال افزایش است. اگر قرن گذشته را با ظهور و رشد لیبرال دموکراسی بشناسیم، قرن بیست و یکم را تاکنون باید با سقوط و نزول این مفهوم سیاسی مترادف دانست. روی کاغذ، امروزه تعداد کشورهای دموکراتیک و رهبرانی که توسط مردم انتخاب می شوند بیش از هر زمان دیگری است اما نمایه های متعدد سقوطی واضح را در حکومتداری دموکراسی-محور در سراسر جهان نشان می دهند. یکی از این نمایه ها که توسط موسسه Varieties of Democracies Institute (V-Dem) تدوین شده، نشان می دهد که در میان ۱۵۸ کشور از ۱۷۹ کشوری که بین سال های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۸ مورد بررسی قرار گرفته اند نه بهبود کلی در وضعیت دموکراسی آن کشورهای دیده می شود و نه عقبگرد و پسرفتی.
در این میان، ۲۴ کشور از آن ها، از جمله ایالات متحده، چنان پسرفت هایی داشته اند که می توان گفت سیستم حکومت در آن ها به سمت «دیکتاتوری» پیش می رود. موسسه تدوین کننده نمایه مذکور ادعا می کند که بر اساس تحقیقاتش، جهان در حال حاضر سومین موج از دیکتاتوری شدن را پشت سر می گذارد. وقتی که جمعیت را در این معادله وارد کنید، اعداد بسیار ترسناک تر می شوند زیرا بیش از یک سوم جمعیت جهان اکنون در کشورهایی زندگی می کنند که در حال تبدیل شدن به دیکتاتوری است. این جهش با سرعتی بسیار زیاد در حال رخ دادن بوده و بر اساس نمایده موسسه V-Dem، تعداد شهروندان ساکن کشورهای در حال دیکتاتوری شدن از ۴۱۵ میلیون در سال ۲۰۱۶ به ۲.۳ میلیارد نفر در سال ۲۰۱۸ افزایش یافته است.
این تحلیل و سقوط دموکراسی در سراسر نقاط جهان در حال رخ دادن بوده و دردناک این که بسیاری از رهبرانی که هنجارهای دموکراتیک را به چالش کشیده اند خود به شیوه ای دموکراتیک به قدرت رسیده اند. در آمریکای لاتین باید به برزیل و ونزوئلا اشاره کرد و در اروپا نیز لهستان، مجارستان و ترکیه شرایط مشابهی دارند. نمایندگان آسیا در این فهرست نیز هند و فیلیپین و در آفریقا نیز کشورهای مالی و بروندی هستند که البته تنها تعداد اندکی از کشورهایی به شمار می آیند که رهبرانشان از طریق انتخابات نسبتاً آزاد به قدرت رسیده اما اکنون کشور را در مسیر دیکتاتوری شدن پیش می برند.
گزارش موسسه V-Dem همچنین به اولین شیوع سریع و گسترده قطبی سازی منفی جامعه و نفرت پراکنی اشاره دارد و نشان می دهد که بیشتر کشورهای جهان در این زمینه بیشتر در حال پسرفت هستند تا پیشرفت. این چنددستگی باعث ایجاد شکاف گسترده در پارلمان های اروپا و ایجاد یک بن بست سیاسی در کشورهایی مانند ایتالیا و اسپانیا شده است. رأی دهندگان بریتانیایی چنان از این موضوع که پارلمان تکه تکه شده آن ها توان اجرای برگزیت را ندارد درمانده شده بودند که در نهایت بزرگ ترین دولت محافظه کار از زمان دولت پرآشوب دوران مارگارت تاچر را برگزیدند.
تاثیر ترامپ و ترامپیسم
نزول دموکراسی در ایالات متحده و در سراسر جهان پیش از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ آغاز شده بود. به باور لری دایاموند، محقق ارشد موسسه هوور و مطالعات بین المللی موسسه فریمن اسپوگلی، جهانی سازی، جنگ های ایالات متحده در خاورمیانه و رشد سریع تکنولوژی- اتوماسیون و ابزارهای ارتباطی- همگی در این سقوط نقش داشته اند اما وی می گوید که این نزول از زمانی که دونالد ترامپ در ایالات متحده به قدرت رسید «بسیار بدتر» شده است. دونالد ترامپ به وضوح و اکثراً از طریق حساب توئیتری خود از عدم علاقه اش به هنجارها و مولفه های دموکراتیک گفته، جایی که وی به رسانه های آزاد، سیستم قضایی و حتی سیستم انتخاباتی در کشورش انتقاد و حمله کرده است.
به باور دایاموند، این انتقادات تاثیری موجگونه در سراسر جهان داشته و الهام بخش «سیاستمداران ملی گرای متعصب» شده تا بیشتر دیکتاتورمآبانه عمل کنند. دیاموند در ادامه صحبت هایش تصریح می کند: «در دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ ، به ویژه پس از فرو ریختن دیوار برلین و بدنبال آن فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دموکراسی در حال توسعه بود، ایالات متحده و اروپا با هم قدرت حاکم بر جهان بوده و دموکراسی نیز در قالب یک هنجار و بر حسب قدرت جهانی و انرژی پشت آن، مسیری بود که جهان در آن قدم بر می داشت. همچنین مقدار زیادی پول و سرمایه دیپلماتیک و قدرت و انرژی جهانی در زمینه دموکراسی در حال رشد سرمایه گذاری شده بود و تحریم، تنبیه، به حاشیه راندن و منزوی ساختن سیاسی کشورهایی که در مسیر نادرست قدم بر می داشتند پیش گرفته شده بود». آن انرژی رنگ باخته است.
بیشتر بخوانید: گزارش سازمان ناظر بر آزادیهای اجتماعی؛ آزادترین و بستهترین کشورهای جهان در سال ۲۰۱۹
دایاموند بر این باور است که جنگ های افغانستان و عراق نقش مهمی در این زمینه بازی کرده و به تصور مردم از توسعه دموکراسی همراه با استفاده از نیروی نظامی جهتی منفی بخشیدند. سپس نوبت به راهیابی دونالد ترامپ به کاخ سفید رسید که آشکارا سیاستمداران اقتدارگرایی مانند ولادیمیر پوتین در روسیه و عبدالفتاح السیسی در مصر را تحسین کرده و حتی با کیم جونگ اون، دیکتاتور جوان کره شمالی، دیدار کرده و با وی دست داد.
دیاموند در این باره نیز چنین اظهارنظر می کند: «او متحدان ما و اتحادهای دموکراسی غرب را دور انداخت و این درست زمانی رخ داد که چین و روسیه جاه طلبی های خود در زمینه رسیدن به قدرت جهانی را به مقدار قابل توجهی افزایش داده و روش های جدیدی، دیجیتال یا غیر آن، ابزارهایی نو توسعه داده و برای دخالت، بی اثر کردن دستاوردهای دموکراتیک، تنبیه و ممانعت از دستاوردهای جدید در زمینه دموکراسی دست به برنامه ریزی زدند زیرا آن ها نمی خواهند نمونه های بیشتری از انقلاب هایی را ببینند که می توانند الهام بخش مردم خودشان باشد».
در نتیجه، نسبت به قرن گذشته، رقابیت بسیار شدیدترین بین دموکراسی و دیکتاتوری وجود داشته و به گفته دایاموند، ظهور احزاب پوپولیست راستگرای افراطی در اروپا نیز باعث بدنامی دموکراسی شده است. او در ادامه می گوید: «از این رو مردم دارند می گویند، خب، اروپا و ایالات متحده دیگر شبیه مثال های سخاوتمند [در زمینه دموکراسی] به نظر نرسیده، سیاستمداران غیرلیبرال، متعصب و ملی گرای افراطی در دموکراسی های نوظهور یا با مخالفت روبرو شده ای مانند هند، می دانید که مودی اطرافش را نگاه کرده و می بیند که ترامپ همین کار را می کند و می بیند که اوربان [نخست وزیر مجارستان] نیز همین کار را می کند و می بیند که لهستان نیز همین کار را می کند و با خود می گوید: چه اوضاعی، من هم می توانم این کار را بکنم».
انتخابات ۲۰۱۹ هند بزرگ ترین تمرین جهان در زمینه دموکراسی بود اما همزمان به انتخاب مجدد رهبری منجر شد که به سرعت در حال تبدیل شدن به یک دیکتاتور است. نارندرا مودی، نخست وزیر هند و رهبر حزب ملی گرای BJP، دولتی را رهبری می کند که به وضوح به نفع طبقه بزرگتر هندو عمل کرده و حدود ۲۰۰ میلیون مسلمان این کشور را نادیده می گیرد. نخست وزیر اخیراً یک قانون جدید را در زمینه شهروندی به تصویب رسانده که کارشناسان آن را نسبت به مسلمانان کشور تبعیض آمیز می دانند. دولت هند در دوران پیش از انتخابات ۲۰۱۹ فعالیت رسانه های آزاد و صداهای مخالف را محدود کرده و کمک های مالی از کسب و کارهای بزرگ دریافت کرده و این در حالی بود که تمامی این ها تنها از طریق تغییراتی که در قانون ایجاد کردند امکان پذیر گردید. این مدل حکومت به سمت نوعی از زمامداری پیش می رود که V-Dem آن را «دیکتاتوری انتخابی» می نامد.
به جای دیکتاتورها، اکنون مردان پرقدرت انتخاب شده به حکومت دیکتاتورمآبانه ادامه می دهند و تنها کاری که می کنند این است که کشورشان بیشتر از آنچه که در واقع هست، دموکراتیک به نظر برسد. روسیه الگوی ثابت این مدل حکومتی است. ولادیمیر پوتین با خفه کردن اپوزیسیون سیاسی و رسانه های آزاد، کنترل اطلاعات و مهندسی گسترده اما زیرکانه انتخابات، دو دهه است که قدرت مطلق را در کشورش دارد. در ترکیه نیز داستان مشابهی در جریان است، جایی که رجب طیب اردوغان سبک حکومتی خود را دقیقاً از ولادیمیر پوتین گرفته و اکنون بیش از ۱۵ سال است که بر کشور حکومت می کند. وی سال گذشته پس از تغییر سیستم حکومتی کشور از نخست وزیری به ریاست جمهوری بار دیگر انتخاب شده و در این فرآیند قدرتی فوق العاده و تقریباً مطلق برای خود در صحنه سیاسی کشور ایجاد کرده است.
مجارستان نیز با فشار به رسانه ها و جامعه مدنی، و متمرکز کردن قدرت در رأس حکومت، تحت رهبری نخست وزیر، ویکتور اوربان، هر روز بیش از پیش به روسیه و ترکیه شباهت پیدا می کند. حتی در کشورهای سنگر دموکراسی مانند بریتانیا نیز مردم اشتهای خود برای شرکت کمتر در انتخابات و واکنش کمتر نسبت به تحولات سیاسی را نشان می دهند. پیش از انتخابات اخیر، بر اساس نظرسنجی موسسه Hansard Society، تقریبا ۵۴ درصد از مردم بریتانیا گفته بودند که کشورشان به رهبر قدرتمندی نیاز دارد که «اراده شکستن قوانین را داشته باشد»، در حالی که ۴۲ درصد باور داشتند که مشکلات کشور را می توان به شکل موثرتر و کارآمدتری حل کرد «اگر دولت نیازی به نگرانی در مورد آرای پارلمان نداشته باشد». تعداد مردمی که «قویاً مخالف» این هستند که مشارکت سیاسی می تواند به تغییر شیوه حکومتداری در بریتانیا منجر شود به عدد ۱۸ درصد رسیده که بالاترین عدد در این زمینه در ۱۵ سال اخیر است.
آینده دموکراسی چگونه است؟
آینده دموکراسی اما تماماً تاریک و مبهم نیست. در حالی که دموکراسی های دیرپا با جمعیت های انبوه کمی از ایمان خود به دموکراسی را از دست داده اند، کشورهای کوچکتر در حال شکل دادن به دموکراسی های خود هستند. بر اساس گزارش موسسه V-Dem، در یک دهه اخیر ۲۱ کشور رشد در دموکراسی را تجربه کرده اند. همچنین دستکم در ۷ کشور از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۶ شاهد انتقال به دموکراسی انتخاباتی بوده ایم؛ از جمله تونس، گامبیا، فیجی و سریلانکا. و اعتراضات مداوم ۶ ماه اخیر در هنگ کنگ بر علیه اعمال نفوذ فزاینده دولت چین بر این منطقه نیمه خودمختار، از عطش واقعی برای دموکراسی در جایی که وجود نداشته یا در معرض تهدید قرار گرفته باشد خبر می دهد. در عراق و لبنان نیز معترضان خواستار دولت های شفاف تری هستند که در خدمت به توده مردم عملکرد بهتری داشته باشند
پل کارتلج، استاد تاریخ دانشگاه کمبریج و نویسنده کتاب «دموکراسی: یک زندگی» (Democracy: A Life) می گوید که دموکراسی به وضوح در حال عبور از یک «مسیر ناخوشایند» بوده و در معرض خطر است اما جهان در آستانه موج جدیدی از فاشیسم قرار ندارد: «بسیاری از مردم به شکل های خاص رأی داده اند زیرا احساس می کنند که شکاف بین خودشان و کسانی که در قدرت هستند بسیار زیاد است و کسی را می خواهند که از بیرون بیاید و این فاصله را از بین ببرد. این موضوع ویرانگر بوده است اما فکر می کنم که این دوره مردم را بیدار خواهد کرد. ۱۰ سال بعد، فکر می کنم که شاهد تغییراتی باشیم».
بیشتر بخوانید: تاریکی مطلق؛ چگونه «قطع اینترنت» به یک هنجار تبدیل شد؟
دموکراسی یا مردم سالاری جکی بیش نیست انسان آفریده شده زور بگه زور بشنوه از بدو تولد نه میتونه جنسیتشو تعیین کنه نه کشورشو تعیین کنه نه پدر و مادر همه انتخاباتی تصادفی بیش نیست چون انسان کامل نیست هیچ دموکراسی «کاملی» هم تو دنیا نداریم ولی تا دلمون بخواد حکومت سوسیالیستی دیکتاتوری داریم دیگه بر اساس فرهنگ و سطح سواد و شعور مردم هر منطقه ای از دنیا این درجه دیکتاتوری تغییر می کنه به عقیده من هرچه مردم یه منطقه جاهل تر و بی سواد تر باشن حکومت دیکتاتوری تر میشه این حقیقته و نمیشه منکر شد?♂️
اسم یک کشورهایی تو این مقاله خالی بود
میدونیم که اکثر رسانه های غربی تفکراتی لیبرال مسلک دارن. ترامپ توسط مردم امریکا انتخاب شده و تصمیماتی هم که تا حالا گرفته در راستای اختیاراتی بوده که قانون اساسی با رئیس جمهور تفویض کرده یعنی همون مرجعی که به روزنامه نگارها و رسانه ها آزادی داده. حالا هم کنگره داره طبق همین قانون اساسی ریاست جمهوری رو استیضاح میکنه که میتونه اون رو برکنار کنار کنه. همینطور دموکراسی به هر کسی این حق رو داره که در انتخابات شرکت کنه یا نکنه. این همه گریه و زاری و نق زدن از طرف لیبرال سوسیالیست ها در اروپا و دموکرات ها در امریکا بیشتر از اینکه واقعی باشه یه جور واکنش به شکست های پی در پی در برابر ملی گراها در کشورهایی مثل امریکا و انگلیس و بلژیک و … هست. ناراضی بودن از حکومت به معنای عدم دموکراسی نیست بلکه واکنش حکومت به نارضایتی مردم نشون میده دموکراسی در یک کشور در چه وضعیتی قرار داره. در یک کلام این اخبار تز تبلیغاتی دموکرات ها برای انتخابات ۱۱ ماه دیگه امریکا هست.