سامان ارسطو که پیش از جراحی تغییر جنسیت خود با نام فرزانه ارسطو شناخته میشد پانزدهم خرداد سال ۱۳۴۶ در شاهرود به دنیا آمد و از هنرمندان عرصهی تئاتر و سینماست. سامان ارسطو تحصیلات متوسطهی خود با دیپلم علوم انسانی به پایان برد و البته موفق به دریافت گواهینامهی درجه دو هنری نیز شد که معادل فوق لیسانس در زمینهی تئاتر است.
آغاز فعالیتهای هنری سامان ارسطو
آغاز فعالیتهای هنری سامان ارسطو در سال ۱۳۶۴ و با بازیگری در تئاتر کلید خورد. در سال ۱۳۶۷ نیز نویسندگی و کارگردانی نمایشنامهی «سلول هجده» را عهدهدار شد که بدینترتیب رسماً پا به عرصهی کارگردانی تئاتر و نمایشنامهنویسی گذاشت. نخستین تجربهی تلویزیونی او بازی در سریال «سفرهی عقد» بود و البته فیلم کوتاه «یک روز بالاخره ما رو از کافه میندازن بیرون» که در سال ۱۳۸۵ به کارگردانی او ساخته شد ورود او به عرصهی فیلمسازی نیز محسوب میشود.
سامان ارسطو، یا همان فرزانه ارسطوی سابق، همکاری با گروه نمایشنامههای یونسکو در سال ۱۳۷۵ را نیز در کارنامهی خود دارد. ده سال بعد، در سال ۱۳۸۵ نیز برای معرفی کتاب «سفرنامهی شورانسباخ» با دفتر امور فرهنگی سفارت سوئیس در ایران همکاری کرد. ارسطو بدینمنظور سه قصه از شورانسباخِ جهانگرد را به شیوهی نمایشنامهخوانی در خانهی هنرمندان ایران به اجرا درآورد که مورد استقبال سفیر و دبیر اول سفارت سوئیس نیز قرار گرفت. به همین جهت از او دعوت شد که بار دیگر این نمایش را با حضور سفیر، دبیر اول و یکی از اعضای حقوق بشر این سفارت به مدت چهار روز در یکی از موزههای شهر اصفهان اجرا کند.
سامان ارسطو ، هنرمند مستعدی که ممنوعالکار شد
فیلمهای «سربازهای جمعه»، «تیغزن»، «تسویه حساب» و «استشهادی برای خدا» از جمله نقشآفرینیهای بهیادماندنی او هستند. این هنرمند باسابقه اما در فواصل سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۴ به مدت هشت سال اجازهی فعالیت هنری نداشت و با نمایش «همهی دزدها که دزد نیستند» بعد از هشت سال به عرصه کارگردانی در تئاتر بازگشت؛ هشت سالی که به گفته خود او ممنوعالکار نبود ولی غیرمستقیم اجازهی کار نداشت. سامان ارسطو همچنین فعالیتهای صنفیاش را جدی میدانست و بخشی از سالهای ممنوعالکاریاش را، بین سالهای ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۹، در سه دوره بازرس اصلی انجمن بازیگران خانهی تئاتر ایران بودهاست.
مصائب ممنوعالکاری سامان ارسطو
سامان ارسطو البته در مصاحبهای از دوران ممنوعالکاری خود میگوید: «هیچوقت نفهمیدم چرا طی سالهایی که کار نکردم اجازهی کار نداشتم. نامهای به من دادند که شما ممنوعالکار نیستید! اما عملاً قضیه طوری بود که با آزارهای مختلف جلوی کارم را میگرفتند. من در این هشت سال کاری نداشتم. قرار بود در نمایشی نقش اول را داشته باشم اما وقتی سر کار رفتیم به آنها گفته بودند اگر سامان ارسطو در کار شما باشد، اجازهی کار نخواهید داشت. آنها نیز کار را با بازیگر دیگری ادامه دادند و اگرچه اولین کار کارگردان بود اما نمایش را در تئاتر شهر اجرا کردند. بعد زیر حرف خود زدند که ما این حرف را نزدیم.
هرگز از جانب جایی به شکل مستقیم یا غیرمستقیم اسمی از ممنوعالکاری من نبود اما به شکلی عجیب بایکوت شده بودم. من در تمام این سالها نهلابی کردهام، نه پول دادهام، نه پارتی داشتم، نه آدمی را واسطه کردم و نه جز خدا جلوی کسی تعظیم کردهام. آنها یک فرد کنشگر میخواستند که من این کار را نمیکنم. بعد از جراحیهایم فقط یک نمایش کارگردانی کردم آن هم با واسطه که برای اجرا سالن محراب را دادند؛ سالنی که تماشاچی را باید به زور به آنجا برد و به هر حال اجرای من و زحماتم در آن کار سوخت.»
مشکلات سامان ارسطو پیش از تغییر جنسیت
سامان ارسطو تراجنسیتی بود به گفته خودش بخشی از مشکلات فعالیتهای هنری او مربوط به همین مسأله میشد اما در نهایت سال ۱۳۸۷، یعنی در سن ۴۱ سالگی، تصمیم به تغییر جنسیت (مراحل قانونی عمل تغییر جنسیت در ایران) گرفت. او دربارهی گذشتهی خودش میگوید: «فکر می کنم، شش یا هفت ساله بودم که احساس کردم متفاوتم و با دختربچههای دیگر که اطرافم هستند، همسو نیستم. من از همان اول همیشه تیشرت و شلوارک میپوشیدم، در حالی که اکثر دختربچهها دنبال دامن کوتاه و کفش تقتقی بودند. یادم نمیآید پشت ویترین یک مغازه به کفشهای پاشنه بلند چشم دوخته باشم، همیشه کفشها و لباسهای پدرم را میپوشیدم؛ اما هیچ گاه سر کمد لباسهای مادرم نمیرفتم. تقریبا سال های ۶۷ و ۶۸ بود که متوجه شدم در ایران هم امکان تغییر جنسیت هست اما مسأله این بود که من آمادگی برای انجامش را نداشتم، ترس از تنها شدن هم باعث شد ۲۰ سال طول بکشد تا من تصمیم بگیرم جنسیتم را تغییر بدهم. سال ۸۵ دیگر مطمئن شدم که میخواهم این کار را انجام بدهم و اقدام کردم تا اینکه در سال ۱۳۸۷، در سن ۴۱ سالگی، تغییر جنسیت دادم و از آن پس نامم را از فرزانه به سامان تغییر دادم.»
او همچنین در مصاحبهای به روزهایی اشاره میکند که احساسش را سرکوب میکردند و به او میگفتند باید زن بماند و در نهایت نیز مجبورش کردند ازدواج کند. فرزانه ارسطو که اکنون و پس جراحی تغییر جنسیتش نام سامان را برای خود برگزیده در مورد ازدواجش پیش از تغییر جنسیت گفته است: «این را هم بگویم که من در سال ۱۳۷۰ وقتی دختر بودم یک ازدواج اجباری داشتم، من فقط یک روز در این ازدواج ماندم. یکسال و نیم هم طول کشید تا جدا شدم. سال ۸۷ با همسرم نامزد کردیم، ۹ تیر ۸۸ تاریخ عقدمان بود و اردیبهشت ۹۰ از هم جدا شدیم قسمت این بود که این طوری زندگی کنم، ارسطو تمام مدت مصاحبه به همسرش هدی فکر می کرد و دلش می خواست آنجا بود.»
دیگر مطالب خواندنی:
بیوگرافی سهیلا عزیزی : از شیرینی «دنیای شیرین» تا تلخی «کوچ اجباری»
با روزبه حصاری بازیگر نقش «جواد جوادی» در سریال بچه مهندس بیشتر آشنا شوید
بیوگرافی مهشید جوادی ، بازیگر نقش خانم مقدم در سریال بچه مهندس ۳
بازیگران فیلم سینمایی «یه حبه قند»: از «نگار» تا «ریما»
دیدار با هنرپیشههای سریال کامیون شبکه ۲ ؛ از «مهدی هاشمی» تا «لعیا زنگنه»
یکم درباره عمل تغییر جنسیت بگین و مقاله بزارید . تو این اوضاع بیکاری بیشتر کارها برای خانم هاست ما هم تغییر بدیم شاید استخدام شدیم . خخخ 🙂
درود بذتو بدون که جاودانه هستی وهیچ گاه فراموش نخواهی شد امیداورم به بهترین جایگاهها برسی