«می توانی فریاد بزنی و از این کارها، مثل بقیه، اما فایده ای ندارد. راستش را بخواهی ما به شدت سنگدل هستیم». این ها جملاتی بود که چارلز اِنگ (Charles Ng) قاتل سریالی سادیستیِ عاشق اذیت و آزار جنسی و ملقب به «سگ دیوانه» در گوش یکی از قربانیان خود، برندا اوکانر ۱۹ ساله که فرزند داشت نجوا می کرد، در حالی که او در یک ویدیو ضبط شده خانگی برای نجات جانش التماس می کرد و جایی آن طرف تر نوزادش که در کادر دیده نمی شد در معرض خطر قرار داشت.
برای بیش از دو سال، چارلز انگ و لئونارد لیک بیش از ۱۱ نفر را به بردگی کشیده و پس از شکنجه فجیع به قتل رساندند تا اینکه انگ سعی کرد از یک فروشگاه ابزاری جدید برای شکنجه بدزدد. از سال ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۵، انگ به عنوان همدست لئونارد لیک، قربانیان خود را به یک کلبه دورافتاده در سیرا نوادا کشانده و بعد از شکنجه، آن ها را به شکلی ترسناک می کشتند. در مورد برندا اوکانر، پیش از آنکه ویدیو تمام شود، اوکانر، شوهرش و نوزادشان کشته شده بودند.
چارلز انگ از همان دوران کودکی علاقه زیادی به خرابکاری و خشونت داشت
چارلز انگ چی-تات در سال ۱۹۶۰ در یک خانواده سختکوش از پدر و مادری به ترتیب به نام های کنت انگ و اوی پینگ در هنگ کنگ به دنیا آمد. او یک پسربچه شورشی بود که همواره دانش آموزی تنبل و بی نظم بود، موضوعی که خشم پدرش را بر می انگیخت. پدر انگ بعدها فاش کرد که به طور مرتب پسرش را کتک می زده است. انگ قصد داشت به طور حرفه ای ورزش های رزمی را دنبال کند و این موضوع چندان خوشایند پدرش نبود که سخت تلاش می کرد او را به درس خواندن وادارد. از آن به بعد بود که انگ شروع به از کنترل خارج شدن کرد. او از چند مدرسه اخراج شد، اولین بار برای روشن کردن آتش در کلاس درس و دومین بار در یک مدرسه شبانه روزی به خاطر دزدی از همکلاسی ها و سرقت از فروشگاه.
والدینش به امید بهتر شدن رفتارهایش او را به مدرسه مذکور فرستاده بودند، اقدامی از روی درماندگی که البته فایده ای نیز نداشت. در سن ۱۸ سالگی، انگ توانست با ویزای دانشجویی به بلمونت، کالیفرنیا آمده و در دانشکده نتردام شروع به تحصیل کند اما تنها بعد از یک ترم از اینجا نیز اخراج شد. در همین روزهای حضور در دانشگاه بود که انگ از طریق یک آگهی تبلیغاتی بازی های ویدیویی در یک مجله با لئونارد لیک آشنا شد، مردی که ۱۵ سال از او بزرگ تر بود.
جنایت های انگ آغاز می شود
بعد از ناتمام گذاشتن دانشگاه، انگ برای ورود به نیروهای تفنگدار دریایی ارتش ایالات متحده داوطلب شد اما این تصمیم نیز سرانجامی نداشت. در پایگاه هوایی نیروهای تفنگدار در هاوایی، انگ در حمله به اسلحه خانه و سرقت مهمات شرکت داشت که پس از دستگیری، توانست به شمال کالیفرنیا فرار کرده و در یک خانه متحرک در اوکیاه به زندگی در کنار لئونارد لیک پرداخت. در سال ۱۹۸۲، نیروهای پلیس به محل زندگی این دو حمله برده و مجموعه ای بزرگ از سلاح ها و مواد منفجره غیرقانونی را کشف کردند. انگ محاکمه نظامی شد، در حالی که لیک با وثیقه آزاد شده اما فرار کرد. انگ در کانزاس به زندان رفته و ۱۸ ماه را در زندان گذراند.
بعد از آزادی، دیدار مجدد او با لیک یک اتحاد بسیار ویرانگر بود. این دو به یک کلبه دورافتاده نقل مکان کرده که اجاره کرده بودند. لیک که مردی باورمند به تلاش برای بقا بود و بر این عقیده بود که دنیا به سمت یک هولوکاست هسته ای پیش می رود، در کنار این کلبه یک ساختار برای زنده ماندن پس از این فاجعه آخرالزمانی ساخت و آن را « سیاهچال شکنجه» خود نامید.
وحشت آغاز می شود
حتی قبل از این که انگ در این کلبه به او بپیوندد نیز لیک برادرش، دونالد و دوستش چارلز گانار را در این سیاهچاله شکنجه کرده و به قتل رسانده بود. اما اکنون همراه با انگ به عنوان همدست، لیک کشتارهایی هولناک را آغاز کرد که نزدیک به دو سال ادامه داشت. تعداد دقیق قربانیان این دو قاتل سریالی مشخص نیست اما باور کارآگاهان بر این است که این دو دستکم ۲۵ نفر، از جمله چند کودک را در این مدت به قتل رسانده اند. با این حال، وقتی که پای طعمه به میان می آمد، لیک و انگ هیچ تمایزی بین قربانیان خود قائل نشده و هر کسی که دستشان می رسید را به کلبه و سیاهچال شکنجه خود می بردند.
با این وجود، لیک و انگ بیشترین لذت را از قربانیان مونث خود می بردند. قربانیان مرد و کودک به سرعت کشته می شدند تا لیک و انگ بتوانند زنان قربانی را شکنجه و مورد تجاوز قرار دهند. معمولاً نیز لیک از شکنجه و تجاوزها فیلم می گرفت. یک زندانی که بعد از دستگیری انگ با او در یک سلول بود، چند سال بعد از دستگیری این قاتل سریالی در این باره چنین گفت: «او [انگ] از این کار لذت می برد؛ شکنجه را می گویم، شکنجه محض. او می خواست وحشت را در قربانیانش ببیند. او دوست داشت التماس کردن آن ها را ببیند، عجز و لابه شان. او می توانست بکشد بدون این که حتی به آن فکر کند. او می توانست همین الان شما را بکشد… و او مطلقاً وجدان و ترحم نداشت… او می توانست کسی را بکشد و بلافاصله پس از ۱۰ دقیقه برود فیلم نگاه کند یا صبحانه بخورد».
هم سلولی سابق این قاتل سریالی بدنام ادعا می کرد که این قاتل سریالی از سیم چین برای کندن نوک سینه قربانیان خود استفاده می کرد، ابزاری که به یک مته وصل شده بود را در واژن آن ها فرو می کرد، میله فلزی در مقعد آن ها وارد کرده و انگشت هایشان را با گیره نجاری خرد می کرد. آن ها همچنین چندین زن را به کلبه خود کشانده و پس از بستن دست و پاهایشان، آن ها را وادار به سکس دهانی یا سکس دسته جمعی کرده یا پاهایشان را در زنجیر می کردند.
این دو قاتل سریالی حتی به همسایه خود، لونی بوند نیز رحم نکردند و همسرش برندا اوکانر و نوزاد پسرشان، لونی جونیور، را نیز به قتل رساندند. هاروی دابز، همسرش دبورا و پسربچه آن ها نیز در میان قربانیان بودند. وقتی که دوستان و خانواده قربانیان در جستجوی افراد گمشده به کلبه وحشت آن ها نزدیک می شدند، لیک و انگ آن ها را نیز فریفته، به درون شکنجه گاه خود برده و در نهایت قساوت شکنجه کرده و به قتل می رساندند.
لئونارد لیک روی دیوار سیاهچاله شکنجه خود یک سری قوانین برای زنان ربوده شده نوشته بود که بر اساس آن آن ها باید همیشه تمیز و آماده خدمت بوده و تا زمانی که از آن ها خواسته می شد حرف نمی زدند و بسیاری قوانین هولناک دیگر که تنها از یک ذهن سادیسی و بیمار بر می آید. این قاتل سریالی در میان نوشته های خود که پر از فانتزی های سکسیستی در مورد برده های جنسی که قرار بود بعد از هولوکاست هسته ای داشته باشد چنین نوشته بود :«خداوند زنان را تنها برای آشپزی کردن، تمیز کردن خانه و رابطه جنسی آفریده است. وقتی که استفاده از برایشان نباشد باید آن ها را زندانی کرد».
نقطه ضعف انگ کار دستش می دهد
از همان کودکی، انگ به سرقت از فروشگاه ها و مغازه ها اعتیاد داشت و اگر به خاطر همین جنون سرقت نبود، معلوم نبود که کشتارهای این قاتل سریالی و همدستش چند سال دیگر ادامه می یافت. در روز ۲ ژوئن ۱۹۸۵، انگ در حال دزیدن یک گیره نجاری از مغازه ای در سان فرانسیسکو دستگیر شد اما خیلی زود از دست پلیس فرار کرد. لیک وارد فروشگاه شده و تلاش کرد با پرداخت قیمت گیره مسئله را جمع کند اما با افسر پلیسی روبرو شد که از او خواست مدارک شناسایی اش را به وی نشان دهد.
در ادامه مشخص شد که مدرک شناسایی ارائه شده توسط لیک متعلق به مردی به نام اسکات استپلی است، مردی که چند هفته از مفقود شدن او می گذشت. افسر مذکور به تفتیش خودرو لیک پرداخت و یک صدا خفه کن بدون مجوز در آن یافت که به دستگیری لیک منجر شد. زمانی که لیک در بازداشتگاه تنها بود با خوردن چند قرص سیانور که مخفی کرده بود دست به خودکشی زد و یک روز قبل از پیدا شدن جنازه قربانیان خود و قاتل سریالی همدستش، مرد.
کشف قتل ها
بررسی های بیشتر نیروهای پلیس، آن ها را به کلبه وحشت لیک و انگ کشاند اما هیچ ردی از انگ وجود نداشت. با این وجود پلیس توانست سطلی پر از مدارک شناسایی، کارت های اعتباری و متعلقات شخصی و همچنین خودروهایی متعلق به افرادی که در طی دو سال اخیر در منطقه مفقود شده بودند را در آنجا پیدا کنند. تمامی چیزهایی که آنجا پیدا شد متعلق به ۲۵ فرد متفاوت بود. اما ترسناک ترین چیزی که نیروهای پلیس با آن مواجه شدند، ۲۰ کیلوگرم استخوان سوخته انسان در این کلبه بود که به دستکم ۱۱ جسد مختلف تعلق داشت.
یک سطل دیگر حاوی خاطرات و دست نوشته هایی از لیک بود که در آن ماجرای دقیق و پرجزییات جنایت ها و شکنجه هایی که او و انگ انجام داده بودن را روایت کرده بود. در کنار این نوشته ها، چندین نوار ویدیویی ضبط شده به صورت خانگی وجود داشت که در آن ها شکنجه برندا اوکانر و دبورا دابز توسط این دو قاتل سریالی به تصویر کشیده شده بود.
عدالت برای چارلز انگ
انگ به دنبال ماجرای دزدی از فروشگاه ابزارهای نجاری به کانادا گریخت و مخفی باقی ماند تا اینکه به دلیل سرقت یک قوطی کنسرو سالمون از یک فروشگاه دستگیر شده و به نیروی امنیتی فروشگاه که او را در حال سرقت دیده بود شلیک کرد. اما این مرد در نهایت توانست انگ را دستگیر کند. در ادامه این قاتل سریالی در کانادا در سه فقره حمله، سرقت و مالکیت سلاح مخفی شده محاکمه شد و بعد از مدتی زندانی شدن در کانادا، در سال ۱۹۹۱ به ایالات متحده مسترد گردید. در ایالات متحده نیز انگ با ۱۲ مورد اتهام قتل عمد مواجه شد که یک نبرد قضایی طولانی و هولناک بود.
او بارها و بارها وکلای مدافع خود را به بهانه ناکارآمدی تغییر می داد به طوری که پرونده او به پرهزینه ترین پرونده قضایی تاریخ ایالت تا آن زمان تبدیل شد. در نهایت دادگاه انگ به طور رسمی در اکتبر ۱۹۹۸ آغاز شد. وکیل او تلاش کرد هیئت منصفه را متقاعد کند که این لئونارد لیک بوده که قتل ها را مرتکب شده و نه چارلز انگ. وی در اشاره به کتک ها و اذیت و آزارهایی که در دوران کودکی بدست پدرش تجربه کرده بود، در مورد لیک چنین گفت: «بخشی از من او را پدر می دید یا برادری بزرگ که همیشه می خواستم داشته باشم». انگ در تمام طول دادگاهش بر بیگناهی خود تاکید می کرد و اصرار داشت که او تنها به دستورات لیک عمل کرده کرده و می خواسته او را از خود راضی سازد.
انگ بعدها در یک مصاحبه گفت: «وقتی که لیک مرد من جای او را به عنوان بره قربانی گرفتم». اما هیئت منصفه به صحبت های این قاتل سریالی باور نداشت و برای آن ها ویدیوهایی که در آن ها انگ قربانیان را شکنجه می کرد و دست نوشته های لیک، مدارکی کافی دال بر گناهکار بودن انگ بود. در ۱۱ فوریه ۱۹۹۹، انگ در ۱۱ مورد قتل گناهکار شناخته شده و به اعدام با تزریق مواد کشنده محکوم گردید. با این وجود از سال ۲۰۰۶ هیچ اعدامی در ایالت کالیفرنیا انجام نگرفته و بدین ترتیب چارلز انگ هنوز هم در صف اعدام باقی مانده و در زندان ایالتی سن کوئنتین به سر می برد، جایی که احتمالاً انگ تا زمان مرگ در آنجا باقی خواهد ماند.
بیشتر بخوانید: ۱۰ قاتل سریالی مشهور که با اشتباهات ساده و بچگانه ای خود را لو دادند [قسمت اول]
ایشالا هرچه زودتر بمیره
اصلا فهمیدم هنوز زندست ناراحت شدم
میخواستم بگم چه حیوانی بود که از حیوانات خجالت کشیدم
اون احمق هایی که به حکم اعدام و قصاص در اسلام ایراد میگیرن کجان؟ کورن؟ کرن؟
چون در این یه مورد با یه قاتل روانی طرف هستیم نمیتونی بگی همه اعدام ها درسته و به همه اونایی که خلاف تو فکر میکنن توهین کنی.
هیچ کس حق نداره جان کس دیگه ای رو بگیره. به هر دلیل.
ضمنا عقیده شخصی من اینه که حبس ابد تو یه سلول، صدها برابر بدتر از مرگیه که تو یه لحظه تموم میشه!
تا زمانی که آدمی حیوانی رو میخوره و سلاخی میکنه این جانوران باقی هستن .
عجب
چه ربطی داشت
خخخخخ
میشه ازش یه فیلم سینمایی سه ساعت درآورد!
فراموش کردن انسانیت ما را به جایی می برد که با هیچ حیوانی قابل قیاس نیست یک موجود جدید می شود که نمونه ندارد