۱۵ کشوری که بیشترین تعداد میلیاردرهای جهان را در خود جای داده اند

۱۵ کشوری که بیشترین تعداد میلیاردرهای جهان را در خود جای داده اند

۱۵ کشور در جهان بیشترین تعداد میلیاردرها و، به تبع آن، ثروت موجود در جهان را در خود جای داده اند. بر اساس گزارش جامع میلیاردرهای جهان در سال ۲۰۲۰ که بر اساس پردازش پایگاه های اطلاعاتی موسسه Wealth-X در سراسر جهان بدست آمده سه چهارم میلیاردرهای جهان در ۱۵ کشور زندگی می کنند. این کشورها در مجموع ۷.۶ تریلیون دلار ثروت دارند که حددود ۸۰ درصد ثروت کلی میلیاردرهای جهان در سال گذشته را به خود اختصاص می دهد. تمامی کشورهای این فهرست به استثنای امارات متحده عربی شاهد افزایش تعداد میلیاردها و همچنین ثروت آن ها بوده اند. ایالات متحده با داشتن ۲۸ درصد از میلیاردرهای جهان و ۳۶ درصد از ثروت میلیاردها، در رتبه اول این فهرست قرار دارد. تعداد میلیاردهای جهان در سال ۲۰۱۹ نسبت به سال قبل با ۸.۵ درصد افزایش مواجه بوده و ثروت کل آن ها نیز با ۱۰.۳ درصد افزایش به ۹.۴ تریلیون دلار رسیده است.

کشورهای دارنده بیشترین تعداد میلیاردر

۱۵- سنگاپور

تعداد میلیاردرها: ۴۵ نفر

کل ثروت میلیاردرها: ۸۷ میلیارد دلار

سنگاپور یکی از ثروتمندترین شهرهای جهان است که جمع کل ثروت شخصی ساکنان آن فراتر از ۱ تریلیون دلار تخمین زده می شود. همچنین سنگاپور یکی از گران ترین و پرهزینه ترین شهرهای جهان برای زندگی به شمار می آید.

کشورهای دارنده بیشترین تعداد میلیاردر

۱۴- کانادا

تعداد میلیاردرها: ۴۶ نفر

کل ثروت میلیاردرها: ۹۶ میلیارد دلار

تعداد میلیاردرها و افراد ثروتمند در کانادا به سرعت در حال افزایش است. ثروتمندترین خانواده های کانادایی به طور متوسط ۳ میلیارد دلار ثروت دارند که به اندازه ثروت کل سه استان در این کشور است.

کشورهای دارنده بیشترین تعداد میلیاردر

۱۳- امارات متحده عربی

تعداد میلیاردرها: ۴۷ نفر

کل ثروت میلیاردرها: ۱۶۳ میلیارد دلار

امارات متحده عربی بیست و ششمین بازار بزرگ ثروت در جهان نیز هست (میزان ثروت کلی). دبی که صنایع بزرگ نفتی این کشور را در خود دارد خانه بیش از نیمی از میلیاردرهای اماراتی است.

کشورهای دارنده بیشترین تعداد میلیاردر

۱۲- برزیل

تعداد میلیاردرها: ۵۰ نفر

کل ثروت میلیاردرها: ۱۶۲ میلیارد دلار

برزیلی ها در سال های اخیر دقت بیشتری در زمینه مدیریت ثروت خود داشته و همین موضوع باعث شده که در یک سال گذشته ثروت کلی میلیاردرهای این کشور با ۵ درصد رشد مواجه شده باشد. سائوپائولو بیشترین تعداد میلیاردرهای برزیلی را در خود جای داده است.

کشورهای دارنده بیشترین تعداد میلیاردر

۱۱- ایتالیا

تعداد میلیاردرها: ۵۳ نفر

کل ثروت میلیاردرها: ۱۵۷ میلیارد دلار

علاوه بر داشتن ۵۰ میلیاردر، ایتالیا مقصد بسیاری از شخصیت های ثروتمند جهان نیز هست. در یکسال گذشته حدود ۱۳ درصد بر تعداد میلیاردرهای ایتالیایی افزوده شده است.

کشورهای دارنده بیشترین تعداد میلیاردر

۱۰- فرانسه

تعداد میلیاردرها: ۶۰ نفر

کل ثروت میلیاردرها: ۲۱۹ میلیارد دلار

بسیاری از میلیاردرهای فرانسه ومانند برنارد آرنو، موسس و مدیرعامل LVMH، ثروت خود را از طریق فروش کالهای لوکس و دنیای مد و فشن بدست آورده اند.

کشورهای دارنده بیشترین تعداد میلیاردر

۹- عربستان سعودی

تعداد میلیاردرها: ۶۲ نفر

کل ثروت میلیاردرها: ۱۵۲ میلیارد دلار

عربستان سعودی بخش زیادی از ثروت خود را از طریق فروش و صادرات محصولات نفتی بدست می آورد و سودآورترین شرکت نفتی جهان را در خود جای داده است.

کشورهای دارنده بیشترین تعداد میلیاردر

۸- هند

تعداد میلیاردرها: ۸۷ نفر

کل ثروت میلیاردرها: ۳۱۴ میلیارد دلار

بر اساس آمار سال ۲۰۱۷، یک درصد از مردم هند ۷۳ درصد از ثروت کشور را در اختیار دارند که نشان از شکاف طبقاتی شدید در این کشور دارد. بمبئی بیشترین تعداد میلیاردرهای هند را در خود جای داده است.

کشورهای دارنده بیشترین تعداد میلیاردر

۷- هنگ کنگ

تعداد میلیاردرها: ۹۶ نفر

کل ثروت میلیاردرها: ۲۸۰ میلیارد دلار

هنک کنگ برخی از گرانقیمت ترین املاک جهان را در خود دارد و میلیاردرهای این کشور در عمارت هایی چند ده میلیون دلاری زندگی می کنند. قیمت متوسط یک خانه در سه ماهه اول سال ۲۰۱۸ در حدود ۱.۲۸ میلیون دلار بوده است.

کشورهای دارنده بیشترین تعداد میلیاردر

۶- بریتانیا

تعداد میلیاردرها: ۱۰۰ نفر

کل ثروت میلیاردرها: ۲۱۷ میلیارد دلار

اگر چه ثروت میلیاردهای بریتانیا در سال گذشته در کل با افزایش اندک مواجه بود اما این میزان افزایش کمترین میزان رشد در میان ده کشور ابتدایی این فهرست است و به ماجرای برگزیت باز می گردد.

کشورهای دارنده بیشترین تعداد میلیاردر

۵- سوییس

تعداد میلیاردرها: ۱۰۰ نفر

کل ثروت میلیاردرها: ۲۷۴ میلیارد دلار

ثروت میلیاردرهای سوییسی از نوآوری در این کشور و تبدیل کردن کالاهای خام به اقلام با ارزش مانند شکلات های گرانقیمت و جواهرآلات باکیفیت ناشی می شود.

کشورهای دارنده بیشترین تعداد میلیاردر

۴- روسیه

تعداد میلیاردرها: ۱۱۴ نفر

کل ثروت میلیاردرها: ۳۹۰ میلیارد دلار

بیش از نیمی از میلیاردرهای روسی، از جمله لئونید میخلسون، ثروتمندترین میلیارد روسیه، در مسکو زندگی می کنند.

کشورهای دارنده بیشترین تعداد میلیاردر

۳- آلمان

تعداد میلیاردرها: ۱۵۳ نفر

کل ثروت میلیاردرها: ۴۷۷ میلیارد دلار

میلیاردرهای آلمانی ثروت متوسط بسیار بالایی داشته و علیرغم ثروت زیاد اهل ریخت و پاش نیستند.

کشورهای دارنده بیشترین تعداد میلیاردر

۲- چین

تعداد میلیاردرها: ۳۴۲ نفر

کل ثروت میلیاردرها: ۱.۱ تریلیون دلار

در چین، میلیاردها عمدتاً ساکن شنژن و هانگژو هستند. بر اساس آمار رشد تعداد میلیاردهای چینی در دوران جنگ تجاری بین این کشور و ایالات متحده نیز ادامه داشته است.

کشورهای دارنده بیشترین تعداد میلیاردر

۱-ایالات متحده

تعداد میلیاردرها: ۷۸۸ نفر

کل ثروت میلیاردرها: ۳.۴ تریلیون دلار

ثروت میلیاردرهای آمریکایی از مجموع کل ثروت هشت کشور قبلی خود در این فهرست نیز بیشتر است. ۲۸ درصد از میلیاردرهای جهان ساکن ایالات متحده بوده و ۳۶ درصد از کل ثروت میلیاردرهای جهان را به خود اختصاص داده اند. شهرهای نیویورک سیتی، سانفرانسیسکو و لس آنجلس بیشترین میلیاردرهای کشور را در خود جای داده اند.

بیشتر بخوانید: ثروتمندترین فرد دنیا؛ حقایقی شگفت انگیز درباره ثروت ۱۲۰ میلیارد دلاری جف بزوس

منبع: businessinsider
مطالب مرتبط
مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
دیجیاتو
۵ نظر

ورود

  • نامجو تیر ۲۱, ۱۳۹۹

    ژاپن با این همه جمعیت و ثروت جزو این کشورها نبود. این نشون میده که اختلاف طبقاتی در ژاپن بسیار پایینه.

    • Yasin تیر ۲۲, ۱۳۹۹

      آره ولی این معنیش این نیست که آمریکا اختلاف طبقاتی زیادی داره

      • نامجو تیر ۲۲, ۱۳۹۹

        البته اختلاف طبقاتی زیادی توی امریکا هست ولی قشر متوسط هم درآمد زیادی دارن حتی بیشتر از ژاپنی ها و المانی ها و کانادایی ها. به عبارتی جامعه امریکا یک جامعه نابرابر مرفه هست.

      • sadegh تیر ۲۳, ۱۳۹۹

        اول از همه اینکه نمیدونم کامنتی که قبلا دادم ارسال شد یا نه.

        جان؟ شما با امریکا اصلا اشنا هستی؟ منظورم ایالات متحدس.
        امریکا سوئد و نروژ نیستا.
        تو امریکا شما ۳ ماه بیکار بمونی کلا از هستی سقط میشی.
        شما همین حرفتو تو امریکا به یه امریکایی بزنی بهت میخنده.
        خب حالا نوبت به فکت و حقایق میرسه. همش اماری و اونم طبق اداره ی census که دولتی هست و کارش امارگیری و مانیتورینگ و نظارت و انتشار این چیزا درباره ی امریکا و اقتصاد اونجاست.

        https://www.census.gov/topics/income-poverty/income.html
        لینک بالا از همین موسسه درباره ی درامد مردم امریکا هست. چیزایی که میگم از فکت شیتهای اینجاست و تجربیات خودم.

        درامد متوسط مردم امریکا ۶۳۱۷۹ دلار هست. برا درک بهتر بگم که یه ادمی که لیسانس سه ساله ی امنیت شبکه داره ۵ سال سابقه کار درامدش همین حده. درسته مثلا یه متخصص شبکه سالی ۱۰۰ هزار دلار درامدشه اما اونا یا تو سکور مهندسی تقسیم بندی میشن یا تحقیقاتی و سطح بالا. تقریبا ۱ درصد و یا حتی کمتر تو این سکتورن. بقیه یعنی ۹۹ درصد دستمزدشون حدودا ۶۰ هزار دلاره.
        یه چیز دیگه اینه که تو امریکا اسیایی تبارها حدودا ۸۷۱۹۴ دلار درامد متوسطشون هست. چون اکثرا همون چین و یا کشورای خودشون درس خوندن متخصص شدن ثروت جمع کردن و بعد کوچ کردن امریکا.
        سیاه پوستها هم ۴۱۳۶۱ دلار درامد سالانه شونه.
        لاتین یا هیسپانیک ها ۵۱۴۵۰ دلار درامد سالانه شونه.

        و امریکا ۱۳.۱ درصد مردمش زیر خط فقرن. حدود ۴۳ میلیون شهروندش زیر خط فقر زندگی میکنه.
        برا مقایسه بگم که تایوان حدود ۱.۵ درصد مردمش زیر خط فقرن
        اتریش ۳ درصد مردمش زیر خط فقر زندگی میکنن.
        ایرلند ۸.۲ درصد مردمش زیر خط فقر زندگی میکنن. هشت و دو دهم درصد.

        اما فرقش چیه؟ فرقش اینه تو ایالات متحده کسی که زیر خط فقره دولت هیچ کمی بهش نمیکنه ا زنده بمونه. بخوان خیلی حال بدن کوپن غذا میدن.

        تو ایرلند اما کمک هزینه دولتی میدن. ولفیر بهش میگن. یعنی خرج زندگی که به طرف میدن.
        برا همینه تو امریکا خیلیا تو خیابون میخوابن.

        در واقع دلیلش اینه امریکا اقتصاد تمام کاپیتالیستی و اداره اقتصاد کشور همینطور کاپیتالیستیه.
        تو ایرلند و تمام کشورای غربی اقتصاد کاپیتالیستی ولی اداره کشور سوسیال دموکراسیه. نه مثل چین و کشورای شرق و کمونیستی صرف سوسیالیستی و نه مثل امریکا خالص کاپیتالیستیه.
        حالا خط فقر تنها یکیشه. اصولا تو دنیای غرب نمیان امریکا رو با روسیه مقایسه کنن بعد بگن امریکا بهشته. حدودا ۴۰ تا کشور رفاه محور غربی هستش که باهم مقایسه میشن.
        و این برمیگره به سیستم مالیات. پاین گفتن متوسط درامد امریکا خیلی بیشتر از ژاپن و کانادا و المانه. این اشتباهه. من یکی امریکا زندگی کردم میدونم.
        تو کانادا دستمزدها اتفاقا تا ۵ درصد تو اکثر سکتورها بالاتره. ژاپ و المانو نمیدونمم ولی فکر نمیکنم درامد هاش کمتر از امریکا باشه. یه مثال عینی میزنم. تو لوس انجلس مک دونالدز ۲۴ ساعته ساعتی ۱۸ دلار دستمزدشه. تو اونتاریو چون میشناسم دستمزد مک دونالدز تو شیف شب بین ۲۰ تا ۲۵ دلار امریکاست. اگه سابقه داشته باشی ۲۵ دلار میگیری ساعتی. دلار امریکا منظورمه. اما تو کالیفرنیا ۱۸ دلار میگیری.
        تنها بخشی که میشه گفت تو امریکا وضعش بهتره متخصصین درمانی هست. مثل فیزیولوژیستها یا همون پزشک و پزشکان متخصص. که اونم به همون علت خصوصی بودن سیستم تو امریکاست.

        اما چرا اکثرا فکر میکنن درامد تو امریکا بالاتره؟
        دلیلش مالیات و سیستمهای مالیاتیه.
        یه مثال عینی دیگه میخوام بزنم همون متخصص امنیت شبکه هست. این متخصص شبکه با ۵ سال سابقه کار چه تو امریکا چه کانادا دستمزدش یکیه. حالا اینو در نظر نمیگیریم تو کانادا ۵ درصد بالاتره. یعنی این فرد چه امریکا کار کنه چه کانادا سالی ۶۰ هزار دلار دستمزدشه.
        اما چرا تو کشورای غربی یه چیزی دارن به اسم مالیات.
        مالیات بر درامد. طرف کار میکنه درامد داره باید مالیات بده. اینجاست که تفاوت ها پدیدار میشه.
        حالا تقسیم بندی مالیاتها و تقسیم کردن دستمزد و مالیات فدرال و مالیاتهای استانی تو کانادا رو نمیخوام تشریح کنم و همچنین مالیاتهای فدرال و مالیاتهای ایالتی تو امریکا رو.

        اما به صورت تقریبا دقیق اینطوری میگم تو کانادا فردی که دستمزدش ۶۰ هزار دلار امریکا هست حدود ۲۸ درصد مالیات فدرال و استانی از دستمزدش کم میشه و ۴۳۲۰۰ دلار دریافتی خالص براش میمونه. یعنی ۱۶۸۰۰ دلارش به خاطر مالیات کسر میشه. حدود ۲۰ درصدش میره تو خزانه دولت فدرال تو اوتاوا. بقیش میره تو خزانه دولت استانی. چون کانادا مثل

        اما تو امریکا حدود یه کاری که میکنن اینه که دستمزدت هرچقدر باشه از ۱۲۵۰۰ دلارش مالیات نمیگیرن. یعنی این شخصی که ۶۰ هزار دلار درمدشه ۱۲۵۰۰ دلار رو کم میکنه بعد مالیاتها رو حساب میکنه. یعنی از ۴۷۵۰۰ دلار مالیاتها حساب میش. مالیاتها رو حساب کنی تقریبا چند درصد کمتر از کانادا هست.فوقش ۵ درصد کمتره. حالا برا حساب کردن دقیقش باید فکت شیتها رو بگردم برا هردو کشور و ایالتهاش. اما تقریبا ۵ درصد کمتره. مالیاتو از ۴۷۵۰۰ دلار کم کنیم برا طرف ۳۷۰۵۰ دلار میمونه به علاوه ی ۱۲۵۰۰ دلار که مالیات روش نمیخوره.یعنی تو امریکا طرف ۴۹۵۵۰ دلار دریافتی خالصش هست.

        درامد چنین فردی چه تو امریکا چه کانادا یکیه. اما کانادا مالیات بیشتری میگیره امریکا کمتر. طرف تو امریکا سالی ۶۳۵۰ دلار دریافتی خالصش بیشتره. ماهی ۵۳۰ دلار میشه.

        خب حالا فرقش چیه؟ چرا تو کانادا مالیات بیشتری میگیرن؟ یکی از دلایلش اینه که دولت تو کانادا مادر خرج میشه. دولت مالیات بیشتری میگیره و هر فرد مالیات بیشتری میده و پولها جمع میشه و دولت میتونه مثلا سیستم درمانی خیلی ارزونتری برا شهروندهاش ایجاد کنه. داروها عمل جراحی خلاصه همه چی رو دولت هزینه شو میده. دولت نمیده ها. همه ی مردم مالیات بالاتری میدن تا سیستم درمانی نسبتا رایگان داشته باشن. یکم پول ویزیت میگیرن اما خیلی خیلی کمه. اندازه یه پول پیتزا ازت برا ویزیت متخصص میگیرن حدودا ۲۰ دلار. در حالی که تو امریکا همین ویزیت متخصص حداقل ۱۰۰۰ دلار هزینشه. حالا اینجاست که امریکا مالیات کمتری میگیره. دولت امریکا مالیات کمتری میگیره اما همه چی رو به عهده خودت گذاشته.
        تو امریکا طرف طرف ۵۳۰ دلار مالیات کمتر میده. یعنی دولت ازش نمیگیره در عوض دولت مثل کانادا سیستم درمانی همگانی ایجاد نمیکنه. تو امریکا طرف ماهی ۴۰۰ دلار باید بده بیمه درمانی برا خودش بخره. حالا تجربیات من میگه تو امریکا بیمه ی ماهی ۴۰۰ دلار تقریبا همون نقش بیمه تامین اجتماعی تو ایرانو داره. یعنی خیلی چیزا رو پوشش نمیده اصلا. یا سرطان بگیری تا یه مقداری رو پوشش میده. مثلا خرج کامل درمان سرطان ۲۰۰ هزار دلار بشه بیمه ی ماهی ۴۰۰ دلار فوقش ۳۰ هزار دلارشو بده. ۷۰ هزار دلار رو باید خودت از جیب بدی. اگه فیلم breaking bad رو دیده باشین میبینین طرف با وجودی که بیمه داره باید اکثر هزینه هارو خودش بده.
        تو امریکا بیمه هایی هستش که مثل کانادا همه چی رو پوشش بده اما میدونین پرایم یا هزینه ماهانش چقدره؟ حداقل ۱۰۰۰ دلاره و تازه باید کلی ازمایش بدی و ثابت کنی که مریض نیستی سرطان نداری دندونهات سالمه بیماری روانی نداری. تازه بعد اینکه این چیزا رو ثابت کردی شرکت بیمه باهات قرارداد میبنده و ماهی ۱۰۰۰ دلار میگیره. حالا سرطان گرفتی مثل کانادا همه چی تحت پوششه.

        تو امریکا تنها نیروهای دولت فدرال تحت چنین بیمه های دولتی هستن و درمانشون همش به عهده دولته. البته به عهده دولت نیستا. دولت براتون از اون بیمه های ۱۰۰۰ دلاری ۲۰۰۰ هزار دلاری میگیره.
        تحصیل دانشگاهی رو دولت فدرال به عهده میگیره. برا همینه که اکثر کسایی که از قشر رو به پایین هستن میرن استخدام نیروهای نظامی امریکا میشن و بعد اینکه قراردادشون تموم شد تازه با میتونن با هزینه دولت برن دانشگاه.

        تو امریکا بخوایی بچه به دنیا بیاری به طور متوسط ۱۱ هزار دلار خرجت میشه. دولت نمیده. باید کار کنی پس انداز کنی تا بچه به دنیا بیاری. اما چند قدم بالاتر تو کانادا هزینه ها با دولته و دولت یه پولیم میده تازه بچه به دنیا بیاری. چرا؟ چون برا دولت کانادا میصرفه ماهی ۵۳۰ دلار بیشتر مالیات بگیره و مادر خرج بشه و در عوض چنین خدماتی رو به صورت عمومی به شهروندا ارائه بده. مادر خرج میشه در واقع.
        مادر خرجی که میدونین چطوریه. مثلا پنج نفر باهم زندگی میکنن. هرکدوم برا شام میخره. اگه هرکدوم ساده ترین ساندویچو بخورن میشه فلافل. یعنی باید ۱۸ هزار تومن هرکدوم ساندویچ فلافل میخرن میخورن. اما اگه یکی مادر خرج بشه ۱۸ هزار رو جمع کنه میتونه با ۹۰ هزار تومن یه غذای عالی بپزه و یه شام خونگی عالی بخورن.
        کانادا هم همینه. دولت مادر خرج شده.

        امریکا یا ایالات متحده در واقع بالاترین نابرابری درامد رو تو تمام کشورای غربی داره.
        ظریب جینی امریکا ۴۱.۴ هستش. ظریب جینی ایران۴۰.۸.
        این ظریب رو از پیش خودم در نیاوردم. امار بانک جهانی هست.
        نابرابری تو ایران کمتر از امریکاست. اما باید اینو یاد اور بشم که ایران اقتصادش و کلا کشور کاپیتالیستی نیستش که به این کم بودن افتخار کنیم.
        سیستم ما مثل سیستم هلنده. باید با هلند مقایسه بشیم.
        هلند ۲۸.۵ هستش. یعنی هلند یکی از کمترین نابرابریها رو داره.

        البته یه چیز دیگه اینه که درامد متوسط تو امریکا ۶۰ هزار دلاره. اما قشر عظیمی از مردم امریکا درامدی کمتر از ۶۰ هزار دلار دارن. حدود ۷۰.۲۳ درصد مردم امریکا درامدی کمتر از ۵۰ هزار دلار دارن.
        به طور دقیق بگم:
        ۴۲.۸۷ درصد مردم تو امریکا کمتر از ۲۵ هزار دلار در سال درامد دارن.
        ۲۷.۳۶ درصد مردم بین ۲۵ هزار تا ۵۰ هزار دلار درامد دارن.
        ۱۴.۰۶ درصد مردم بین ۵۰ هزار تا ۷۵ هزار دلار درامد دارن.
        تنها ۶.۵۶ درصد مردم درامدی بین ۷۵ هزار تا ۱۰۰ هزار دلار دارن.

        اما تو کانادا بیشتر مردم درامدی حدود بین ۳۵ هزار تا ۵۰ هزار دلار امریکا دارن. در سال.

        یه چیزی که تو ایران اکثرا اشتباه میگیرن اینه که تو امریکا سرانه درامد متوسط رو معیار درامد یه فرد تو امریکا قرار میدن بعدم کلی حسرت میخورن.
        این سالی ۶۰ هزار دلار درامد رو سرانه میگن. یعنی درامد بیل گیتس و جف بزوس رو هم حساب میکنن و بعد درامدها رو تقسیم افراد میکنن.
        اما دستمزد یا دریافتی فردی تو امریکا همون چیزیه که بالاتر با درصدهاش گفتم. خیلی دیدم مثلا طرف میاد میگه یه فرد تو امریکا سالی ۶۰ هزار دلار درامدشه و میتونه ماستانگ بخره. اما و اما این فرد اشتباه میکنه. این فرد داره سرانه رو معیار قرار میده.
        باید به این فرد گفت که این ۶۰ هزار دلار در سال سرانه کلی هست. دلتونو به این چیزا خوش نکنین.

        با سرانه بهتر اشنا بشیم اینطوریه که تو ایران سرانه درامد به ازای هر نفر حدود ۱۲۰ میلیون تومن در سال هست. یعنی ماهی ۱۰ میلیون تومن. اما چند درصد این درامد رو دارن؟ چند درصد ماهی ۱۰ میلیون میگیرن؟
        اقای حسین پناهی درامد شما اصلا چقدره؟
        شخصا خیلیا رو میشناسم. محصلین دانشگاه های تاپ و برنامه نویس اندرویید و وب و دستگاه های موبایلی. ماهی کمتر از ۵ میلیون تومن درامدشونه.
        قشر کارگر فکر نکنم بیشتر از ۳ میلیون بگیره.

        یکی از چیزایی که جوونای ما رو داره نابود میکنه همین اطلاعات اشتباهه حتی ارزو و حسرتهاشون بر اساس اطلاعات غلطه. دیدم طرف کامنت گذاشته یه سایتی و گفته تو امریکا اکثر مردم با ۳ ماه درامدشون هارلی دیویدسون میخرن چون فکر میکنه اکثر مردم واقعا ۶۰ هزار دلار تو سال درامدشونه.

        اینه فرق سرانه و دستمزد واقعی طرف. چه امریکا چه ایران.
        سرانه تو امریکا ۶۰ هزار دلاره اما اکثر شهروندان سالی ۶۰ هزار درامد ندارن. اکثر مردم سالی ۲۵ هزار دلار یا کمتر درامدشونه.
        تو ایران سرانه ۱۲۰ میلیون تومنه اما اکثر شهروندان سالی ۱۲۰ میلیون درامد ندارن.

        قشر متوسط تو امریکا درامد زیادی ندارن نسبت به کانادا و اکثر کشورای غربی.
        بعضی چیزا رو میخونم خندم میگیرم. از کجا این اطلاعاتو میگیرن خدا میدونه.

  • صادق تیر ۲۱, ۱۳۹۹

    یه مطلب درباره کارن یا karen بزارید
    صبح یه فیلم دیدم درباره یه کارن هموطن تو امریکا. همه نوع کارن دیده بودیم. این نوعشو جدید بود برام.
    یه خانومی تو فروشگاه بود خرید میکرد یه کارن سر و کلش پیدا میشه بهش گیر میده.
    karen ایندفعه یه هموطن خودمون بوده.
    اونیکه قربانی این karen شده usa born هست. پدر مادرش مهاجر از کلمبیا و والدینش حداقل ۴۰ سال ساکن امریکا و سیتیزن هستن.
    تو کلیپ این خانوم امریکایی میگه ۱۰ دقیقه هست تو فروشگاه هرجا میرم این کارن دنبالم میکنه و حداقل ۴ بار با چرخ خرید بهم کوبونده و رد میشه.
    حتی معذرت خواهی نمیکنه. نزدیک میشه عمدا چرخ خریدو بهش میکوبونه رد میشه.
    تو فیلم قشنگ معلومه عمدا این کار رو میکنه.
    بار اخر میکوبه و قربانی از کارن میپرسه چرا با چرخ بهم میکوبی؟
    کارن میگه تو جلو راهی و کنار نمیری. البته کارن دروغ میگه. اگه فیلمو دقیق ببینین حداقل ۱ متر جا هست کارن رد بشه اما عمدا میکوبونه.
    بعدم میگه مشکل تویی ک از مکزیک اومدی امریکا و شغل ما رو میگیری و این حرفا.
    طرف میگه من زاده امریکام پدر ماردم تو ۲۰ سالی امریکا اومدن و حداقل ۴۰ سال اینجا زندگی میکنن.
    کارن میگه اما تو امریکایی نیستی و مهاجری.
    قربانی میگه من امریکایی ام و زنگ میزنم پلیس.
    البته کارن ایندفعه یکم لهجه داره و ایندفعه قربانی ازش میپرسه تو فلوئنت حرف نمیزنی. اکسنت یا لهجت نشون میده امریکایی نیستی. خودت از کجا اومدی؟ ایا سیتیزن یا اصلا زاده ی امریکا هستی؟ ایندفعه کارن قصه جواب نمیده و این نشون میده هنوز سیتیزن نشده و حتی متولد امریکا نیست. بر خلاف بقیه کارنها که اصولا زاده و شهروند امریکا هستن و هی گیر میدن.
    البته این کارن ما موهاش زرده و طبق معمول رنگ کرده موهاشو.
    بعدش مدیر فروشگاه میاد به کارن میگه یا برو بیرون و یا به علت هرزمنت این مای استور شکایت میکنم. یعنی به علت ازار در فروشگاه من.
    اینجاست کارن چندتا فحش به مدیر و همه ی مهاجرا و مردم میده و میره بیرون.

    یکی از سرگرمیام این شده برم فیلم کارنها رو ببینم.

    کسایی ماجرای karen رو نمیدونن یکم مختصر توضیح میدم.
    تو ایالات متحده کارن به شخص یا اشخاصی میگن که کرم دارن. میان کسایی که غیر سفید هستن رو ازار میدن. کارنها همیشه سفید هستن و خودشون رو محق همه چی میدونن. صاحب همه چی. حتی شما تو پارک نشسته باشی بستنی بخوری شخصی که کارن هست میاد بهت گیر میده مثلا چرا اینجا نشستی. یه فیلم دیدم یه کارن به یه اسیایی تبار گیر داده چرا تو این پارک نشستی. بهانه کارن اینه که این پارک فقط برا ساکنین این محله هست و اگه از اینجا نره زنگ میزنه پلیس بیاد. اما زوج اسیایی به کارن میگه ما ساکن همین محله اییم و هر غلطی میخوایی بکن. کارن اما زنگ میزنه پلیس و ضایع میشه. زوج اسیایی فیلمو به پلیس نشون میده.
    کارن ها به این نوع ادما میگن. چند وقت پیش یه پلیس ایرانی تبار تیر خورد کشته شد. متاسفانه خیلی از وایت پاورها تو صفحات فیسبوک ریخته بودن فحش میدادن.
    این کارن هموطن برا همین برام جالب بود. متاسفانه این نوع رفتار منظورم کارن و ضد بقیه بودن بین هموطنای خارج نشین شدیدا بالاست. اگه بخوام چشم بسته بگم میتونم بگم حتی داغتر از اون وایت پاورها شدیم. چرا؟ به نظر من دلیلش ترسه. ترس اینکه مثلا وایت پاورها کشور رو به دست بگیرن بعدم همه رو قتل عام کنن و برا اینکه قتل عام نشیم از همین الان داریم تو جبهه اینا میریم. اما ایا وایت پاورها واقعا میتونن جایی رو به دست بگیرن و قتل عام کنن؟ جواب اینه که نه. حتی تگزاس که بیشترین طرفدارای رد نک یا گردن سرخ رو داره تنها ۵ درصدشون اینطوری ان. تنها همینقدر اینطورین. پس هیچ دلیلی برا ترس وجود نداره. یا تو کشورای اروپایی تو جبهه نشنالیستهای افراطی میرن به همین علته. اینکه مثلا اگه نشنالیستها قدرتو به دست گرفتن بقیه رو بیرون کردن ما رو بیرون نکنن. چون تو جبهه اوناییم. اما برا نشنالیستها هیچ فرقی نداره کجایی باشی. و اینکه نشنالیستهای افراطی تو اروپا حداکثر ۳۰ درصد هستن. ۷۰ درصد یعنی قشر اعظمی از جامعه مخالف هستن. اما چرا ما میریم تو جبهه افراطی های دست راستی اما تو جبهه ۷۰ درصد میانه رو نمیریم؟ چون خشونت تو این ۳۰ درصد بالاتره. خشونت یعنی عاملی برای سرسپرده کردن بقیه. ماهام که از قدیم چوب زور سرمون بوده. هرکی که خشن تر بود قلدر تر بود میریم تو جبهه اونا. ولو اگه ۱ درصد باشن. تو اتریش یه عکس از حزب ازادی اتریش رو دیدم. همه ی اعضا سفید صورت سورخ مو بور چشم ابی اما یهو دیدم یکیشون پوست تیره موهای سیاه چهره هندی پاکستانی عرب و چشمای سیاه داره. گفتم این دیگه چه ادمیه با این وضع رفته عضو چنین حزبی شده. بعدش دیدم عه این که هموطن خودمونه. حالا این حزب چقدر طرفدار داره تو اتریش؟ حزبی که بر اساس شعارهای ضد مهاجر و ضد فرهنگ خاورمیانه و ایران تشکیل شده تو کل اتریش تنها ۶۰ هزار عضو داره. اتریش حدودا میلیون و نهصد هزار نفر جمعیت داره. تنها عضو خارجیش ایرانیه. حالا به علت فسادهای مالی خیلی ریزش داشته و این چیزا رو نمیگم. تو کشوری مثل اتریش یه سیاستمدار ۱۰ یورو اختلاس کنه روز بعد بی ابرو میشه و یا کناره گیری میکنه یا خودکشی یا به زور میندازنش تو سطل اشغال.
    اولش فکر کردم این اقا مثلا هندیه. چون هندیا هندو و سیک هستن و خیلی خیلی با مهاجرای مسلمون رابطه خوبی ندارن. مخصوصا با مهاجرای هموطن خودمون. به علت قضایای نادر شاه و قتل عام ها و اون قضایای بعدش.
    کلا میشه نتیجه گرفت ترس و ارعاب تنها عامل جذب ماست. اینکه میترسیم. مثلا شما رژه های اعضای احزاب ضد مهاجر و وایت پاور رو ببینی واقعا میترسی. چهره ها همه افروخته و خشن. یونیفروهای ترسناک و پرچمهایی که بزرگه و حتی دیدنش ترس به وجود ادم میندازه. چکمه هایی که بزرگه و رنگشونم سیاهه و همه ی اینا باعث میشه از نظر روانی یه ترس به بیننده القاء بشه. خب ماهام که از قدیم معروف به نداشتن اقتدار عمل و سواد سیاسی و و این چیزا بودیم. وقتی این چیزا رو میبینیم حتی اگه ۱ درصد جامعه باشه میترسیم و این ترس رومون تاثیر میزاره. تو ذهنمون میگیم اینا کشور رو به دست میگیرن. ما رو میندازن بیرون. چیکار کنیم ؟ چیکار نکنیم؟ راه حل رو تو عضو شدن و وارد شدن تو این احزاب میبینیم. یعنی همون رفتن به جبهه اینا. کلا پشت پا میزنیم به همه چی. میبینیم اینا زورشون زیاده و از اینور فرهنگ خاورمیانه اینه که کسی که زور داره و زورش بیشتره پس با همون پیمان میبندیم. برا همین میریم با اینا.

    یا تو المان مثلا یه هموطن تو ایالتی عضو یه حزب سیاسی ضد مهاجر بود. طرف میخواست کاندید شهر بشه. اول از هم اینو بگم که تو کشورای غربی عضو حزب شدن و کاندید شورای شهر شدن و نخست وزیری و غیره خیلی اسونه. کار شاق و خاصی نیست. حتی تو امریکا شما میتونی کاندید مستقل برا ریاست جمهوری بشی. بعدش میتونی پز بدی تو ایالات متحده یا باقی کشورای غربی کاندید ریاست جمهوری شدی. چون اصولا کار خاصی نیست. همه میتونن. همه میتونن عضو حزب بشن. نماینده مستقل بشن. نماینده نخست وزیری بشن و یا نماینده پارلمان بشن.
    خب این هموطن عضو حزب دست راستی ضد مهاجر بوده. میخواسته از طرف حزب نماینده شورای شهر بشه. حزب نزاشته. چون این احزاب شعارشون ضد مهاجره. حتی تو صفحان فیسبوکی اون حزب اعضای حزب اومدن و طرفدارهاش اومدن تهدید کردن اگه این رو بیرون نندازین دیگه به شما رای نمیدیم یا میریم عضو یه حزب دیگه میشیم. خب این هموطن رو از حزب انداختن بیرون و این شده نقل زبونها که درسی هست که بدونیم ماهیت این احزاب دست راستی چی هست. میانه رو نیستن. دست راستی و وایت پاور هستن یعنی ضد هرچی که سفید نیست هستن.
    متاسفانه اینقدر چشما رو بستیم از اینور زدیم بیرون. یه مثال میزنم. تو کشورای غربی تنها مهاجرایی که از همدیگه فرار میکنن ماهاییم. تو خیابون همدیگه رو ببینیم اخمو میشیم. باور کن راست میگم. من دیدم طرف هموطنشو تو خیابونای هلند یا مثلا المان دیده اخماش رفته تو هم. چرا اخه؟ چون چشم دیدن همدیگه رو نداریم. چون مهاجرت رو حق تنها و تنها خودمون میدونیم. چون میگیم هلند ارث پدری منه و بقیه حق ندارن. و الی اخر. حالا این چندتا دلیل مهم نیست و شاید شوخی باشه.
    تو یه تیم فوتبال اگه ببینیم هموطن ما توش بازی میکنه نمیریم. تو هلند مثلا شهرداریها بودجه ی تیم و ورزشها رو میده. هر محله بچه هاشون جمع میشن میرن سالن بازی میکنن. خوش میگذرونن. اما ما یه خصلت بدی داریم. میبینیم تو سالن یه هموطن میره سریعا راهو کج میکنیم. نمیریم دیگه. چرا؟
    یکی از دلایلش دیگش اینه که اینقدر به حرفای این دست راستیها و وایت پاورها گوش کردیم که واقعا باور کردیم هرکی غیر هلندی اصیل هست پس ادم بدیه. به نظرم مهمترین دلیل همینه. والدین و سیستم اموزشیمون هیچوقت بهمون اموزش ندادن اعتماد به نفس داشته باشیم و چیزی که هستیم عالیه. یاد ندادن و یاد نگرفتیم ما خوبیم مثل بقیه. هیچ فرقی بین ما و بقیه نیست. از کودکی با شعارهای برتری جویانه بزرگ میشیم. از همون کودکی تو گوشمون خوندن ما برترین هستیم. دین مذهب ملیت خلاصه هرچی که بگی بهترینه. حالا فردی که با این شعار بزرگ شده مهاجرت میکنه. ایا تغییر میتونه بکنه؟ خب تو ایران هیچی چون مملکتمونه و میشه گفت زیاد مهم نیست. تبلور شدن رفتارهای برتری جویانه رو میشه توجیه کرد چون کشورمونه. اما اگه این فرد بیاد خارج چی؟ بیاد هلند چی؟ بره المان چی؟ نتیجه چی میشه؟ نتیجه همین میشه. همه بد و پست هستن به جز من. چون با این فرهنگ بزرگ شده نگاه برتری جویانه داره. حالا ترس رو قاطیش کن قشنگ تبدیل به برده میشه. ادمایی که به صورت ناخوداگاه برده هستن اما درکی ندارن. نتیجش میشه تیم فوتبال محل نمیره چون یه هموطن دیگه اونجاست. چون اون مهاجره.
    نتیجش میشه کشتار تو المان. تو المان یه هموطن اسلحه خرید رفت ۱۰ تا مهاجر رو کشت. چون طرف وقتی اومد المان نتونست تغییر کنه. تو ده سال گذشته تو المان سه تا حادثه ی کشتار مردم صورت گرفت.
    ۱. تیراندازی مونیخ سال ۲۰۱۶ مونیخ. ۱۰ کشته و ۳۵ زخمی.
    ۲. حمله ی برلین سال ۲۰۱۶. ۱۲ کشته و ۴۵ زخمی.
    ۳.تیراندازی های هاناو. ۹ کشته و ۵ زخمی.

    عامل تیراندازی شماره ۱ همون هموطنی که اسلحه گرفت و رفت ادما رو کشت.
    عامل شماره ۲ یه تونسی که با کامیون زد به جمعیت.
    عامل تیراندازی شماره ۳ یک عضو دست راستی افراطی که با اسلحه به دوتا قلیون خونه حمله کرد.

    اما چیزی که عجیبه اینه چرا تو حمله ی شماره ی ۱ یک مهاجر با دلایل راست گرایی رفت ۱۰ نفر رو به قتل رسوند؟ ایا این فرد المانی اصیل بود؟ چون تو شماره ۳ اون فرد المانی اصیل بود. یعنی چشم ابی و مو بور.
    و اینکه نوع اموزش و تربیت والدین عامل شماره ۱ چطوری بوده؟ چون بحثی بود که والدین این فرد که ایرانی هستن به بچه شون مهاجر هراسی رو مدام اموزش میدادن. به صورت افراطی و تندروگرایانه نازیسم و ایده های نژادپرستی نازیسم و دست راستی رو به پسرشون اموزش میدادن. و تو مدرسه هم همکلاسیهاش این پسر رو مسخره میکردن چون مهاجر بوده. این باعث دودگانگی شده. یعنی والدین به جای اینکه بیاد اعتماد به نفس رو اموزش بده اومده چیزایی رو اموزش داده که نتیجه ی بدتر و معکوسی داشته. هرکی تو غرب هست میدونه بخوایی نخوایی یه فردی به اصطلاح karen پیدا میشه مسخره کنه توهین کنه و مشکلات کشور رو سرت بندازه. خب اینجاست که نقش اموزش درست و اعتماد به نفس وسط میاد. اما به نظر من والدین این فرد کوتاهی کردن. به جای اینکه به پسرشون بگن کار این نئو نازیستها بد هست اومدن گفتن کارشون و عقیدشون درسته. خب نتیجش شد کشته شدن ۱۰ نفر. قضیه تاریک اینجاست تو هلند که بودم یادمه اکثر هموطنامون که مهاجر هستن موافق این کشتار بودن.
    کجا رو اشتباه رفتیم که تقریبا ۷۰ درصد مردم المان و هلند اونم مردم اصیلشون مخالفت کردن ولی هموطنامون که خودشونم مهاجر هستن موافق بودن؟
    کجا رو اشتباه رفتیم تو ایالات متحده تنها karen مهاجر باید هموطن ما باشه؟ تازه طرف حتی سیتیزن امریکا نشده هنوز. فکر کنین سیتیزن بشه چیکار کنه.
    شخصا تقریبا تمام رسانه های فارسی رو کنترل میکنم. چه داخل ایران چه باقی کشورای دنیا. چون کارم و تخصصم میتونم بگم تو این زمینه هاست. چه رسانه ها با بودجه های دولتی چه خصوصی.
    تو زمینه ی اپن سورس ریسک منجمنت برنامه ایی داشتم با لیسانس دانشگاه تونستم نصب کنم. بیشتر از این چیزی نمیگم. اما برنامه های مشابهه این رو شرکتهای اسلحه سازی برای ارتشها میسازن. اینقدر کاربری هست و اینقدر C&A میکنن اطلاعات رو که باور نمیکنین. برای ریسک انالیز و مارکتینگ ۱۰۰ درصد رو این نرم افزارها تکیه میشه. مثلا تو محلی چه جنسی بیارن فروش میره؟

    متاسفانه تو این زمینه بدجور راهو اشتباه اومدیم. اونقدر اشتباه که تو المان ۷۰ درصد مردم عضو احزاب میانه رو هستن و شاید ۳۰ درصد عضو احزاب افراطی باشن. اما بین هموطنای مهاجرمون وضع خیلی خرابه. ۹۰ درصد عضو احزاب افراطی و شاید تنها ۱۰ درصد عضو احزاب میانه رو باشن.

    همه چی از اموزش اشتباه شروع شد. پا فشاری بر روی اموزش اشتباهه و والدین اکثرا بیسوادی که تقریبا هیچی نمیتونن. و بعدشم اون فرهنگ زورگویی و زورگویی قبیله ایی که اگه قبیله ایی بیشترین زور رو داشته باشه بیشتر بکشه میریم تو جبهه اون قبیله.

    اگه امروز دست نجنبونیم و با این مسائل تو قدم اول اشنا نشیم و تو قدم دوم راهکار نچینیم و تو قدم سوم راهکار رو عملی نکنیم با حدود ۱۱۰ میلیون جمعیت بدونه هویت فکری مواجهه میشیم.
    ۸۶ میلیون داخل کشور و ۲۵ میلیونی هم خارج کشور.