زیاد پیش می آید که در را برای دیگران باز نگه دارید؟ چقدر پیش می آید که در یک پارکینگ خالی کنار ماشین دیگری پارک کنید؟ این ها کارهایی هستند که تقریباً ناخودآگاه انجام شان می دهیم. در این مطلب می خواهیم ببینیم دانشمندان چه نظری درباره ی آن ها دارند، چرا که برای هر قانون نانوشته ای یک توضیح ساده وجود دارد.
با چند حقیقت روانشناختی جالب درباره ی انسان همراه باشید.
۱- هنگام رانندگی وقتی به جای ناآشنایی می رسیم صدای ضبط را کم یا قطع می کنیم
تصور کنید با ماشین راهی جلسه ی مهمی در جای ناآشنایی شده اید. احتمالاً دست از صحبت با بقیه ی سرنشینان خودرو برمی دارید، صدای ضبط را کم یا کامل قطع می کنید و همه ی تمرکزتان را روی مسیر می گذارید تا یک وقت گم نشوید.
دانشمندان می گویند وقتی توجه مان معطوف به گوش دادن است، از اطلاعات بصری ای که مغز دریافت می کند کمتر مطلعیم. به همین دلیل است که اغلب اوقات باید صدای پس زمینه را قطع کنیم تا مسیر را اشتباه نرویم.
۲- هنگام صحبت دست هایمان را تکان می دهیم
اگر هنگام صحبت دست هایمان بند کاری نباشد، معمولاً شروع می کنیم به حرکت دادن آن ها، که این مسأله کاملاً طبیعی است.
دانشمندان در تحقیقات خود متوجه شدند میل طبیعی ما به تکان دادن دست های خود در هنگام صحبت بخشی از روند تکاملی ما است. دانشمندان پی بردند شبکه های عصبی درون مغز که به ما کمک می کنند دست هایمان را تکان دهیم و صحبت کنیم، رشد کردند. آن ها همچنین متوجه شدند سیگنال های اجتماعی ای که پرنده ها و پستانداران (از جمله انسان ها) از آن ها استفاده می کنند از مغز سوم ماهی ها نشأت می گیرند. به همین دلیل است که گفتار و حرکات تعاملی منشأ تکاملی دارند.
۳- در یک پارکینگ تقریباً خالی ترجیح می دهیم ماشین مان را کنار ماشین دیگری پارک کنیم
این رفتار را می توان با توجه به این نکته توضیح داد که انسان ها موجودات اجتماعی ای هستند. ما اغلب تابع جمع هستیم و به همین خاطر است که در شرایط عادی، ماشین مان را نزدیک تنها ماشین دیگر پارکینگ پارک می کنیم.
دانشمندان به تحقیق درباره ی این موضوع پرداختند و به چند دلیل درباره ی علت تابع جمع بودن انسان ها رسیدند.
یکی از آن ها این است که تعداد محصولات و خدمات پیرامون ما به سرعت در حال افزایش است. ما وقت کافی برای امتحان کردن همه ی آن را ها نداریم. به همین دلیل از چیزهایی استفاده می کنیم که امتحانش را توسط اکثریت پس داده باشد. به علاوه، به همین خاطر است که در آگهی های تبلیغاتی اغلب می شنویم که مثلاً می گویند این محصول را از ۱۰ کارشناس ۹ نفر توصیه می کنند. آن ها با این کار سعی دارند ما را وادارند تابع جمع شویم.
۴- آخرین تکه ی پیتزا را برنمی داریم
این حقیقت بسیار عجیب است چون با بسیاری از تحقیقات صورت گرفته درباره ی مقوله ی کمبود در تناقض است. این تحقیقات می گویند هر چه محصولی کمیاب تر باشد، میل ما برای به دست آوردن آن بیشتر می شود. به همین دلیل است که در آگهی های تبلیغاتی اغلب می شنویم که تعداد محدودی از محصول موجود است.
با این حال، دانشمندان متوجه شدند افراد در یک جمع بزرگ آخرین تکه ی پیتزا یا دانه ی شیرینی یا آدامس باقیمانده در بسته را برنمی دارند چون احساس نمی کنند که حق این کار را دارند. متخصصان به این پدیده «اشاعه ی شایستگی» می گویند.
۵- مردان ترجیح می دهند آدرس نپرسند
بر اساس یک تحقیق پرسشنامه ای تنها ۶ درصد مردان اظهار کرده بودند که در صورت گم شدن از یک غریبه آدرس می پرسند. در همان تحقیق معلوم شد مردان به خاطر امتناع شان از پرسیدن آدرس، ظرف ۵۰ سال به طور متوسط ۱،۴۴۸ کیلومتر را بیشتر طی می کنند.
دانشمندان می گویند مردان وقتی متوجه گم شدن خود می شوند از کمک گرفتن خودداری می کنند چون دوست ندارند احساس بی عرضگی، آسیب پذیر بودن یا حتی سرشکستگی کنند.
۶- ما در را برای دیگران باز نگه می داریم
از بچگی به ما یاد داده اند که در را برای دیگران باز نگه داریم چون کار درست و مؤدبانه ای است. با این حال، آیا چیز دیگری هم جز میل به مؤدب بودن هست که ما را به این کار وامی دارد؟
دانشمندان فکر می کنند اینطور است و آن ها می گویند ما در را برای دیگران باز نگه می داریم تا تلاش مشترکی که صرف کاری می شود را به حداقل برسانیم، یعنی کسی که در را برای او باز نگه می دارید هم مجبور نشود انرژی اش را صرف این کار کند. دفعه ی بعد وقتی کسی در را برای شما باز نگه دارد، با این کار شما هم مجبور به تلاش اضافه نخواهید شد.
این رفتار در حقیقت، تجسم «اصل طلایی اخلاق مداری» است : با آدم ها همانگونه رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند.
۷- ما نه گران ترین جنس را می خریم نه ارزان ترین جنس را
ما اساساً سعی مان این است که پول مان را معقول خرج کنیم. به همین خاطر معمولاً اجناسی را انتخاب می کنیم که قیمت و کیفیت شان باهم جور باشد. به همین دلیل است که بیشتر اوقات ترجیح می دهیم نه گران ترین جنس را بخریم نه ارزان ترین جنس را. در حالت گران ترین، خریدار فکر می کند ممکن است قیمت جنس اغراق شده باشد و جنس واقعاً آنقدر نیارزد و در حالت ارزان ترین، فکر می کند ممکن است از کیفیت جنس زده شده باشد تا قیمت پایینی پیدا کند.
گرچه به نظر خودمان این رفتار منطقی است، اما لازم به ذکر است که بازاریاب ها هم از این نکته آگاهند. آن ها گاهی برای فروش اجناس مشابه هم، گران ترین و ارزان ترین جنس را در کنار هم قرار می دهند. بیشتر اوقات خریدار هم بی هیچ تردید و درنگی جنس ارزان تر را می خرد.
۸- ما پاهایمان را به سمت کسی می گیریم که از او خوشمان می آید
در یک گفتگو نه تنها حالت قرارگیری بدن، بلکه حالت قرارگیری پاها هم اهمیت دارد. اگر فقط بالاتنه ی شریک عاطفی تان به سمت شما باشد، نه پاهایش، یعنی او علاقه ای به صحبت با شما ندارد.
کارشناسان می گویند این مسأله از طبیعت ما نشأت می گیرد – بدن ما اطمینان حاصل می کند که در صورت احساس خطر پاهای ما بتوانند فوراً واکنش نشان دهند. این از غریزه بقای ما نشأت می گیرد. وقتی احساس راحتی می کنیم، مثل زمانی که در آسانسور تنها هستیم پاهایمان را ضربدری می کنیم، اما اگر چند غریبه وارد آسانسور شوند فوراً پاهایمان را از هم باز می کنیم تا بتوانیم سریع فرار کنیم. درنتیجه وقتی کسی حوصله اش سر رفته یا بی علاقه باشد، پاهایش هم حالت نامتعارفی پیدا می کند یا به سمت شخص دیگری برمی گردد.
بدون نظر