مردی انگلیسی که قبلاً با ۴۴۴ کیلوگرم وزن، چاق ترین مرد دنیا بود و موفق شده بود وزن خود را به ۱۲۰ کیلوگرم برساند، می گوید در دوران قرنطینه ۱۲۷ کیلوگرم وزن اضافه کرده است.
پل میسون ۶۰ ساله به لطف جراحی موفق شد وزن خود را کم کند اما افسردگی دوران کرونا باعث شده به پرخوری روی آورد.
پل حالا به خاطر آرتروز مزمن بیشتر توان حرکتی اش را از دست داده و روزهای خود را درون یک صندلی بالا و پایین شونده سپری می کند.
شش ماه قبل، او به خاطر افسردگی اوردوز کرد و بهیارهایی که او را نجات دادند مجبور شدند با یک تسمه او را از داخل محل زندگی اش بیرون ببرند.
پل می گوید: «هیچ کس به حرفم گوش نمی داد. هیچ اتفاقی نیفتاد. می توانستم خودم را ببینم که کم کم دارم برمی گردم به همان روزهای بد گذشته، به خاطر همین این اتفاق حکم یک فریاد کمک داشت.»
دو سال قبل، پل به بیمارستان در رفت و آمد بود و زانوها و لگنش به جراحی نیاز داشت و چندین مورد فتق داشت که باید درمان می شد.
اما به خاطر همهگیری کرونا هیچ یکی از این عمل های جراحی انجام نشدند، امری که به افسردگی و پرخوری پل به ویژه با چیپس منجر شده است.
پل می گوید: «از آن ها برای تسکین خودم استفاده می کنم چون به خاطر آرتروز درد شدیدی تحمل می کنم و پزشکم هم هیچ مسکن مناسبی به من نمی دهد. می گوید باید با این درد سر کنم.»
«به علاوه، به خاطر اینکه بای پس معده ام باید عوض شود نمی توانم مواد معدنی مورد نیازم را دریافت کنم و این افسردگی ام را تشدید کرد که همین باعث شد خیلی ناراحت باشم.»
«معلوم است که ناامید شده ام. وزنی که کم کرده بودم دوباره برگشته ولی با توجه به اینکه در این مدت اوضاع برای همه خیلی سخت بوده فکر نمی کنم بتوانم اجازه دهم خیلی مرا از پا درآورد چون در اصل افسردگی است که مرا به اینجا رسانده.»
«من باید تمرکزم را روی بهبودی و آینده بگذارم و متوجه شده ام که با روان درمانی می توانم این کار را انجام دهم.»
«اگر می توانستم به کسی بگویم که چطور باید در این راه جنگید، می گفتم خیلی از آن در ذهن اتفاق می افتد.»
پل در سال ۲۰۱۰ یک عمل بای پس معده داشت و طی دو عمل جراحی هم بخش هایی از پوست او برداشته شد. وزن او در نهایت به ۱۲۰ کیلوگرم رسید.
او پس از آشنایی با زنی آمریکایی به نام ربکا ماونتین از طریق فیسبوک، در ژانویه ۲۰۱۴ با او نامزد کرد. سپس به آمریکا نقل مکان کرد اما نامزدی آن ها به هم خورد و پل به انگلیس بازگشت.
او حالا در آسایشگاهی در شهر پلیموث ِ انگلیس زندگی می کند که در آنجا از او مراقبت شبانه روزی می شود. پل می گوید سخت ترین لحظه ی او در دوران کرونا زمانی بود که بهیارها او را با یک تسمه از اتاقش بیرون کشیدند.
او می گوید: «این همهگیری خیلی هم برایم سخت نبود چون من به اینجور زندگی منزوی عادت دارم و از ما مراقبت خوبی هم می شود اما عقب افتادن چیزهایی که به آن ها نیاز دارم همان چیزی است که جلودار من شده. اما آن دفعه که مجبور شدند حملم کنند باعث شد که حالا تلاشی کنند و مرا به طبقه ی همکف آسایشگاه ببرند. پس دست کم چیز خوبی هست که نتیجه ی آن اتفاق باشد.»
«این حس را دارد که در برزخ رها شده باشی. می دانم که خیلی های دیگر هم همین حس را دارند اما دلم نمی خواهد اینجا دراز بکشم و ناامید باشم. می خواهم دوباره از نو شروع کنم و تلاش کنم و نسبت به آینده خوشبین باشم.»
«از اینطور زندگی کردن متنفرم ولی امید دارم که سال دیگر وقتی که درمان بیشتری رویم انجام شود، اوضاع بهتر می شود.»
پل معتقد است روان درمانی کلید موفقیت او از حالا به بعد است.
او می گوید: «آن ها می توانند با آن همه جراحی بدن تان را خیلی سریع ترمیم کنند اما ذهن تان به چیز بیشتری نیاز دارد و آن هم حیاتی است چون این ذهن است که همه چیز را کنترل می کند.»
«من روان درمانی را در سال ۲۰۰۸ شروع کردم و تا قبل از رفتن به آمریکا ادامه اش دادم اما رهایش کردم و حالا می فهمم که کار اشتباهی بود.»
«شخصاً فکر می کنم بخش درمان می تواند با صرف پول برای روان درمانی به جای تجویز دارو برای شما، مقدار زیادی در هزینه ها صرفه جویی کند. چون روان درمانی در بلند مدت به شما کمک می کند.»
«دارو فقط در کوتاه مدت کمک می کند. درست نیست روی یک مشکل بزرگ که باید کاری برایش کنید یک چسب زخم بزنید.»
«به زمانی فکر می کنم که آن همه پوست از بدنم جدا کردند. این کار ظرف دو سال در دو جلسه انجام شد و صادقانه بگویم، هر بار به لحاظ روانی همان حسی را داشتم که قبل از برداشتن پوست ها در من وجود داشت.»
«واقعاً از آن جهت چیزی از این کار عایدم نشد. مسلماً حرکت کردن برایم خیلی راحت تر شد اما کماکان همان حسی را داشتم که از قبل در ذهنم بود و همین جا است که به روان درمانی نیاز دارید.»
پل می گوید امیدوار است قبل از آنکه خیلی دیر شود، صحبت های او به کسان دیگری که در همین شرایط او قرار دارند امید ببخشد.
بدون نظر