ادل، خواننده ی مشهور بریتانیایی، در یک اجرای ویژه ی تلویزیونی، با دیدن معلم قدیمی خود به گریه افتاد.
او که بازگشت خود به انگلیس را با اجرایی قدرتمند برای یک شبکه ی تلویزیونی انگلیسی رقم زد، وقتی فهمید معلم قدیمی اش در مدرسه ای که در لندن می رفت در میان تماشاچیان این اجرا حضور دارد، احساسات بر او غلبه کرد.
خانم معلم بعد از آن شاگرد قدیمی اش را غافلگیر کرد که ادل به اما تامپسون، بازیگر مشهور بریتانیایی که او هم در این برنامه حضور داشت، گفت یکی از تأثیرگذارترین افراد زندگی اش، معلم مدرسه اش خانم مک دونالد بوده.
تامپسون از ادل پرسید: «سؤالم این است که وقتی بچه بودی آیا کسی بود که به نوعی حمایتگر یا الهام بخش تو باشد یا تو را از آزمون و خطاهای زندگی حفظ کند و الهام بخش تو برای ادامه ی راهت باشد؟»
ادل گفت: «بله در مدرسه ی چستنات گروو معلمی داشتیم که ادبیات انگلیسی درس می داد. خانم مک دونالد. وقتی کلاس هشتم بودم از آنجا رفت. فقط یک سال شاگردش بودم ولی مرا واقعاً به ادبیات علاقمند کرد. همیشه عاشق ادبیات انگلیسی بوده ام و حالا هم که لازم به گفتن نیست که ترانه می نویسم.»
او در ادامه گفت: «زن خیلی جالبی بود. خیلی جذاب و گیرا. کاری کرده بود که این درس واقعاً برایمان مهم شده بود و می دانستیم شاگردهایش برایش مهم اند.»
ادل همچنین خانم مک دونالد را زنی دوست داشتنی توصیف کرد که بسیار به او احساس نزدیکی می کردید و گفت که خود همیشه مشتاقانه منتظر کلاس های او بود.
بعد از آن تامپسون گفت خانم مک دونالد آنجا است و وقتی ادل معلم قدیمی اش را دید که از میان جمعیت به سوی او می آید اشک از چشمانش سرازیر شد.
خانم مک دونالد از سن بالا رفت و بعد از آنکه او و ادل برای لحظه ای یکدیگر را در آغوش کشیدند، به شاگرد قدیمی اش گفت: «ممنون که به یادم بودی.»
ادل در پاسخ گفت: «خدای من، شما واقعاً زندگی مرا تغییر دادید.»
ادل در مدرسه ی چستنات گروو زیست شناسی می خواند و بعد از آن در ۱۳ سالگی آنجا را به مقصد مدرسه هنرهای نمایشی و فناوری بریت ترک کرد و از آنجا مسیر خود را به سمت ستاره شدن شکل داد.
ادل هفته ی گذشته چهارمین آلبوم استودیویی خود که طرفدارانش مدت ها منتظرش بودند را منتشر کرد، آلبومی که آن را نوعی سرود طلاق می دانند.
او این آلبوم را پس از جدایی از همسرش، سیمون کانکی، ضبط کرد که از او پسری ۹ ساله به نام آنجلو دارد.
ادل گفته امیدوار است آلبوم جدیدش که «۳۰» نام دارد به پسرش کمک کند تا بفهمد او دقیقاً به چه دلیل تصمیم به جدایی از پدرش گرفت.
یکم زیادی نمایشی نبود؟ همون موقع که یاد معلمش افتاد اتفاقی اون هم توی جمعیت بود!
دنیا جای خیلی کوچیکیه کی تضمین میکنه کسی را که سالها قبل دیده امروز نبینه؟