۱۲ واقعیت و اتفاق مهم جنگ جهانی دوم که چیزی در موردشان گفته نمی شود [قسمت دوم]

۱۲ واقعیت و اتفاق مهم جنگ جهانی دوم که چیزی در موردشان گفته نمی شود [قسمت دوم]

جنگ جهانی دوم که شش سال و یک روز ادامه داشت، در اول سپتامبر ۱۹۳۹ با حمله آدولف هیتلر، رهبر آلمان نازی، به لهستان آغاز شد و با تسلیم ژاپنی ها در دو سپتامبر ۱۹۴۵ رسماً به پایان رسید. جنگ جهانی دوم مرگبارترین و ویرانگرترین جنگ تاریخ بشریت بود که جان بیش از ۵۰ میلیون نفر را گرفت. این جنگ اکثر نقاط جهان را درگیر خود ساخت و نیروهای متحد تشکیل شده از آلمان، ایتالیا و ژاپن از یک طرف و متفقین متشکل از بریتانیا، فرانسه، ایالات متحده، شوروی و به مقداری کمتر چین در از طرف دیگر در آن مشارکت داشتند. جنگ جهانی دوم فراز و نشیب های بسیاری داشت اما همه کم و بیش با بزرگ ترین اتفاقات آن آشنایی دارند.

واقعیات گفته نشده جنگ جهانی دوم

اما هزاران داستان کوچکتر در مورد این جنگ بزرگ نیز وجود دارند که هیچگاه به آن ها پرداخته نشده و اکثر مردم از آن ها بی اطلاعند. اکنون که بخش اعظم نسل هایی که در این نبرد جنگیده و در دوران وقوع آن زنده بوده اند دیگر در میان ما نیستند، بسیاری از این لحظات مهم اما نادیده گرفته شده ممکن است از یاد بروند. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با تعدادی دیگر از اتفاقات و واقعیات کمتر مورد توجه قرار گرفته درباره جنگ جهانی دوم آشنا کنیم که به معلومات شما در مورد این برهه تاریخی تاثیرگذار خواهد افزود.

واقعیات گفته نشده جنگ جهانی دوم

۶- شرایط دائماً در حال تغییر فنلاند

در طول جنگ جهانی دوم، فنلاند جنگ کوچکی را در سال های ۱۹۳۹ و ۱۹۴۰ با اتحاد جماهیر شوروی داشت که با وسعت جنگ جهانی دوم قابل مقایسه نبود. در واقع پس از آنکه فنلاند درخواست شوروی برای دادن بخشی از قلمروش به این کشور با نپذیرفت، به فنلاند حمله کرد. علیرغم برتری عددی و تکنولوژیکی بسیار زیادی که شوروی بر فنلاند داشت و در شرایطی که فنلاند هیچ ارتش رسمی نداشت و از جانب همسایگان نیز حمایت چندانی دریافت نمی کرد، آن ها توانستند به مدت ۱۰۵ روز در برابر قوای روس مقاومت کنند اما در نهایت ناچار به پذیرفتن شکست شدند. وقتی آلمان ها به شوروی حمله کردند، فنلاندی ها موقعیت را برای ضربه زدن به روس ها مناسب دیده و بدین ترتیب به نیروهای آلمانی اجازه دادند که از قلمرو این کشور برای حمله به نیروهای شوروی و ورود به این کشور استفاده کنند.

بدین ترتیب فنلاندی توانستند به سرعت سرزمین هایی که به زور از آن ها گرفته شده بود را بازپس گرفته و مرز و جبهه جدیدی برای مقابله با نیروهای روسی در کارلیا ایجاد کنند. مشارکت آن ها در عملیات های نظامی جنگ جهانی دوم محدود ماند تا اینکه در سال ۱۹۴۴، وقتی روس ها در حال عقب راندن نیروهای آلمانی از کشورشان بودند، بار دیگر با دشمن قدیمی شان روبرو شدند که همان فنلاند بود و دو همسایه بار دیگر با هم درگیر شدند. حمله گسترده نیروهای شوروی، فنلاندی ها را به سرعت به مواضع قبلی بازگرداند و کناره گیری نخست وزیر وقت فنلاند، ریستو ریگی، را در پی داشت. جانشین او درخواست صلح با شوروی را داد و سپس علیه آلمان اعلان جنگ کرد.

بدین ترتیب سومین جنگ فنلاند در دوران جنگ جهانی دوم آغاز شد و در شرایطی که نیروهای آلمانی در حال فرار به سمت نروژ بودند بیش از ۱۰۰۰ فنلاندی را کشته و شهر لاپلند را ویران کردند. فنلاند تنها کشوری بود که در طول جنگ جهانی دوم سه بار موضع و اتحاد خود را تغییر داد. آن ها پس از امضای قرارداد صلح مولوتوف-ریبنتروپ بین آلمان و شوروی عملاً به دشمن دو طرف تبدیل شدند و سپس با آلمان و بر علیه شوروی متحد شدند و در آخر نیز بار دیگر علیه آلمان ها اعلان جنگ دادند. رومانی، بلغارستان و ایتالیا نیز در دوران جنگ تغییر موضع دادند اما تنها یک بار.

واقعیات گفته نشده جنگ جهانی دوم

۵- مشارکت کلیسای کاتولیک در فراری دادن نازی های تحت تعقیب

وقتی پای جنایتکاران جنگی فراری در میان باشد، جدا کردن واقعیت از افسانه دشوار است، به ویژه در شرایطی که سایمون وایزنتال که شخصیت مشهوری در جریان شکار نازی ها پس از پایان جنگ جهانی دوم بود به عنوان یک منبع اطلاعاتی غیرقابل اعتماد شناخته شده و داستان پردازی های بسیاری در مورد فعالیت های خود می کرد. سازمان مرموز اودسا (ODESSA) که ظاهراً به نازی های فراری کمک می کرد و وی ادعای وجودش را داشت اکنون از نظر بسیاری یک داستان دروغین به حساب می آید، اگر چه موضوع رمان پرفروش فردریک فورسیث با نام The Odessa File است. چیزی که برای تاریخ نگاران آشنا اما برای عموم مردم ناشناخته است، روش ها و شخصیت های طرفدار نازی هاست که برای انتقال نازی های تحت تعقیب به آمریکای جنوبی پس از پایان جنگ به کار گرفته شده بودند، از جمله خطوط انتقال مخفیانه ای از راه سفرهای دریایی که توسط افرادی مانند اسقف آلوی هودال و پدر کرونوسلاو دراگانوویچ ایجاد شده بودند.

هودال و دراگانوویچ از اعضال طرفدار متحدین در کلیسای کاتولیک بودند که چشم بر جنایات این گروه بستند و به افرادی مانند آنته پاوولوویچ دیکتاتور کرواسی در دوران جنگ (که از گروهی فاشیست به نام اوستاشا به قدرت رسیده بود) و نازی هایی مانند آدولف آیشمن، فرانز استانگل و آلوی برانر که نقش مهمی در کشتار یهودیان داشتند پناه داده و آن ها را از اروپا خارج کرده بودند. جدای از فعالیت های جداگانه ای که توسط سازمان های اطلاعاتی برای دستگیری نازی های فراری صورت گرفت و فعالیت های مخفیانه اسراییل برای دستگیری برخی از این نازی های دخیل در کشتار یهودیان، تعداد اندکی از سازمان دهندگان فرار نازی ها به پای میز عدالت کشیده شدند و در شرایطی که دوران جنگ سرد آغاز شد، آمریکا و شوروی اهمیت چندانی به دستگیری و محاکمه این افراد ندادند.

واقعیات گفته نشده جنگ جهانی دوم

۴-  تجاوز گسترده در نانجینگ

به طور رسمی، جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۳۹ آغاز شده و در سال ۱۹۴۵ به پایان رسید. برای چینی ها که مشارکتشان در جبهه متفقین اغلب نادیده گرفته شده و کمتر از دیگر کشورها دانسته می شود، ماجرا دو سال قبل تر و در سال ۱۹۳۷ آغاز شد، زمانی که نیروهای ژاپنی حمله ای همه جانبه را به این کشور آغاز کردند، در حالی که از زمان الحاق منچوری در سال ۱۹۳۱ به قلمرو خود، با سرعتی آرام در حال تصرف چین بودند. جنگ داخلی چین که در سال ۱۹۲۷ بین کمونیست ها و مخالفانشان آغاز شده بود باعث شد که نیروهای چینی نظم و انسجام کافی را برای مقابله با ارتش ژاپن نداشته باشند. یک طرف جنگ داخلی چین کومینتانگ بود که ایالات متحده از آن ها حمایت می کرد و رهبری آن را چیانگ کای-شک بر عهده داشت، کسی که همکاری اش با افراد فاسد و چاپلوس و بی میلی اش به همراهی با مدافعان برمه در سال های بعد باعث ناراحتی کشورهای متفق حامی اش شد.

در طرف دیگر نیز حزب کمونیست چین قرار داشت که مائو زدونگ آن را رهبری می کرد. این دو گروه در نهایت صلحی شکننده را ترتیب دادند تا در کنار هم با نیروهای مهاجم ژاپنی مقابله کنند، اتفاقی که در سال ۱۹۴۰ رخ داد و باعث شد هر کدام از این دو گروه به صورت مستقل با نیروهای ژاپنی درگیر شوند. بعد از به پایان رسیدن جنگ جهانی دوم، دشمنی بین دو گروه مخالف چینی از سر گرفته شد و به تاسیس جمهوری خلق چین که دولتی کمونیستی بود و عقب نشینی چیانگ به تایوان منجر گردید. یکی از بزرگ ترین جنایات جنگ جهانی دوم در شهر نانجینگ رخ داد که در واقع کشتار گسترده در این شهر توسط ژاپنی ها را شامل می شد و مقامات دولتی چین تعداد آن ها را ۳۰۰,۰۰۰ نفر اعلام کردند در حالی که کلیت این ماجرا بسیار مورد شبهه و اختلاف نظر است. کشتار در این شهر با تجاوز گسترده به زنان، غارت و نابودی بیش از یک سوم شهر از طریق آتش زدن عمدی آن همراه بود. این اتفاق پیش درآمد جنایات بعدی ژاپن در بخش های اشغال شده دیگر و هولوکاست در اروپا بود.

واقعیات گفته نشده جنگ جهانی دوم

۳- اولین عملیات هلی برن در تاریخ

نیروهای چترباز بخشی کلیدی از پیاده کردن نیروهای متفقین در فرانسه در روز مشهور به دی دَی (D-Day) و عملیات های متعاقب آن از جمله عملیات Market Garden در هلند و فعالیت های ناوگان هلی بورن ۱۰۱ ارتش ایالات متحده بودند که سریال تلویزیونی تحسین شده Band of Brothers به آن پرداخته است. عملیات هلی برن تا پیش از جنگ جهانی دوم هرگز به کار گرفته نشده بود و این بخش خاص ارتش اولین بار توسط آلمانی ها انجام شده بود، زمانی که آلمانی ها مجبور شدند ادامه عملیات نیروهای موسولینی در حمله فاجعه بار به یونان را از طریق عملیات هلی برن پیگیری کنند. دیکتاتور ایتالیا در تلاش برای تحت تاثیر قرار دادن هیتلر و نشان دادن قدرت نظامی ایتالیا، به یونان حمله کرد اما به مدت ۶ ماه با مقاومت نیروهای یونانی و متفقین مواجه شده و در نهایت شکستی فاجعه بار خورد. سرزمین اصلی یونان در آوریل ۱۹۴۱ به سرعت تصرف شد اما جزیره کرت به شدت توسط نیروهای متفقین تقویت شده بود.

آلمان ها که استقرار نیروهای متفقین در این جزیره را تهدیدی برای خطوط انتقال نفت خود و مکان مناسبی برای پرواز هواپیماها برای حمله به رومانی می دیدند، در ماه می همان سال عملیات هلی برن بزرگی را برای تصرف این جزیره آغاز کردند که به نبردی کوتاه اما خونین در این جزیره منجر شد، در حالی که بریتانیایی ها، یونانی ها، استرالیایی ها و نیوزیلندهای مستقر در جزیره به کمک مردم محلی سعی کردند برای هر چقدر که ممکن است در مقابل حمله آلمانی ها مقاومت کنند تا دستکم نیمی از پرسنل مستقر در جزیره به مصر منتقل شوند. تلفات آلمانی ها و ایتالیایی ها بسیار سنگین بود و عملیات هلی برن از نظر هیتلر کارآیی چندانی نداشت و پس از آن بود که از نیروهای چترباز آلمانی اغلب در واحدهای زمینی استفاده می شد. متفقین متوجه قابلیت پیاده کردن نیروها از راه هوا و پشت خطوط دفاعی دشمن شده و در سال های بعدی عملیات های هلی برن متعددی را انجام دادند که برخی با پیروزی و برخی با شکست مواجه شدند.

واقعیات گفته نشده جنگ جهانی دوم

۲- شورش ورشو

لهستان هم در اوایل و هم در اواخر جنگ جهانی دوم بسیار بدشانس بود. این کشور که در سال ۱۹۱۸ توانسته بود بار دیگر جایگاه یک کشور مستقل و آزاد را بدست آورد، در مدت ۱۴۶ سال قبل از آن تحت حاکمیت امپراطوری های روسیه، پروس و اتریش قرار داشت. در سال ۱۹۳۹، شوروی و آلمان بار دیگر به این کشور طمع کرده و با توافق صلحی که بینشان امضا شد، لهستان را به طور مساوی بین خود تقسیم کردند. در نهایت وقتی آلمان نازی توجهش را به سمت شرق تغییر داد، نیمه تصرف شده توسط شوروی را نیز به تسخیر خود در آورد اما در نهایت رفته رفته تمام سرزمین های تصرف شده را از دست داده و مقابل نیروهای شوروی در جبهه شرقی شکست خوردند. در شرایطی که روس ها یک بار دیگر وارد لهستان شدند، گروه های مقاومت لهستان تصیمیم گرفتند شورش علیه غاصبان آلمانی را شدت ببخشند. ارتش سرخ به سرعت لهستان را در نوردید اما وقتی به شهر ورشو رسیدند تصمیم گرفتند برای مدتی اتراق کنند و بدین ترتیب مردم شهر ورشو که علیه آلمانی ها شورش کرده بودند را به حال خود رها کردند تا توسط آلمانی ها قتل عام شوند.

دلیل این جنایت چه بود؟ شوروی ها می خواستند پس از پایان جنگ، یک کشور دست نشانده کمونیست در لهستان مستقر کنند در حالی که شورشی های لهستانی عمدتاً ضد کمونیستی و طرفدار دکترین سرمایه داری بودند و به همین خاطر استالین تصمیم گرفت پشت دروازه های ورشو بماند تا آلمانی ها تمام شورشیان ضد کمونیستی را قتل عام کنند. استالین درخواست شخصی وینستون چرچیل و روزولت برای کمک به شورشیان ورشو را نادیده گرفت در حالی که نیروی هوایی او تنها در عرض ۵ دقیقه می توانست به آسمان شهر ورشو برسد. در نتیجه بیش از ۲۰۰,۰۰۰ غیرنظامی و ۱۶,۰۰۰ نفر از اعضای مقاومت لهستان کشته شده و ۸۵ درصد از شهر نیز به تاوان شورش شان ویران شد. روس ها به مدت ۴ ماه دیگر همانجا در دروازه های ورشو ماندند و در نهایت در اوایل سال ۱۹۴۵ شهر ویران شده را آزاد کردند و تا ۴۵ سال آینده، لهستان و زمامدارانش را تحت نفوذ خود درآوردند.

واقعیات گفته نشده جنگ جهانی دوم

۱- محاصره مالت

مالت جزیره ای کوچک است که تنها ۱۱۲ مایل مربع مساحت دارد و در وسط دریای مدیترانه واقع شده است. در دوران اوج جنگ جهانی دوم، مالت مستعمره ای متعلق به بریتانیا بود که از همه جهت با قلمروهای دشمن محاصره شده بود: ایتالیا، یونان، مصر و تونس. از لحاظ منطقی این جزیره کوچک به سرعت به تصرف متحدین درآمده و بدین ترتیب آلمان می توانست کنترلی آزاد بر دریایی بسیار استراتژیک داشته باشد اما این اتفاق هرگز رخ نداد. از آنجایی که ورودی غربی به این دریا از جبل الطارق (مستعمره کوچکی متعلق به بریتانیا در همسایگی با اسپانیایی که اعلام بی طرفی کرده بود) می گذشت، مدیترانه همواره برای آلمان و متحدان ایتالیایی اش یک دردسر بزرگ بود و دسترسی به دروازه های شرقی اش نیز مستلزم عبور از کانال سوئز بود.

اروین رومل، فرمانده نیروهای آلمانی فعال در آفریقا، خیلی زود اهمیت این جزیره به عنوان پایگاهی برای هواپیماها و زیردریایی های بریتانیا برای حمله کردن به کمپین او در صحرای آفریقا را درک کرد و خیلی زود در سال ۱۹۴۱ هشدار داد که اگر مالت تسخیر نشود، کمپین متحدین در آفریقا با شکست مواجه خواهد شد. بدین ترتیب نیروهای هوایی آلمان و ایتالیا در طی دو سال سعی کردند این جزیره را بمباران کرده و ساکنان آن را با گرسنگی دادن وادار به تسلیم کند. آن ها اکثر زیرساخت های این جزیره را نابود کرده و هر محموله دریایی که به سمت این جزیره فرستاده می شد را ضبط کرده یا از بین می بردند.

در سال ۱۹۴۲ که دیگر هیچ غذا، سوخت و مهماتی برای مدافعان مالتی باقی نماند، جزیره استراتژیک دریای مدیترانه در آستانه سقوط قرار گرفت اما آخرین تلاش برای رساندن آذوقه به مالت، علیرغم ناموفق بودن تلاش های متعدد قبلی، با هزینه سنگینی به ثمر نشست و به مدافعان مالت امکان داد به عملیات های خرابکارانه خود ادامه دهند، عملیات هایی که در مرحله ای از جنگ بیش از ۶۰ درصد تجهیزات و آذوقه ارسالی برای رومل را در دریا غرق کرده بودند. بدین ترتیب هشدار رومل در مورد بی نتیجه بودن کمپین آفریقا بدون تسخیر مالت، درست از آب درآمد.

۱۲ واقعیت و اتفاق مهم جنگ جهانی دوم که چیزی در موردشان گفته نمی شود [قسمت اول]

منبع:
مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
بدون نظر

ورود