مهران مدیری که این روزها با هجمه های بسیاری روبهروست، روز گذشته با انتشار پستی در صفحه اینستاگرامش به این حواشی پاسخ داد.
ماجرا از جایی شروع شد که مهران مدیری، بازیگر و کارگردان شناخته شده سینما و تلویزیون با شروع حوادث ناشی از مرگ مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد و اعتراضات مردم در کشور ابتدا ویدیویی از خود در اینستاگرام منتشر و اعلام کرد صدا و سیما دیگر حق ندارد از تصویر او استفاده کند که البته بعد از آن مشخص شد مالکیت اینگونه برنامهها متعلق به سازمان صدا و سیما است.
سپس شایعاتی در مورد سفر چند روزه مهران مدیری به دبی و توقیف پاسپورتش به دنبال بازگشت به ایران منتشر شد. او پس از این یک پیام ویدیویی جدید و با لحنی کاملا متفاوت منتشر کرد که باعث تعجب مخاطبان شد. اما شاید تیر آخر به مدیری را بتوان شایعه همکاری او برای ربودن علی کریمی و بازگرداندن او به ایران دانست که منجر شد آقای مدیری بالاخره به این موضوعات پاسخ دهد.
متنی که مهران مدیری در واکنش به حواشی هفته های اخیر در اینستاگرام منتشر کرده به این شرح است:
ساعت ۳ نیمه شب جمعه ۶ آبان است که می نویسم.
این نوشته دفاعیه نیست، دلنوشته است. دلنوشتهای غمگین و سرشار از حیرت.
مینویسم برای مردمی که بیش از سی سال برایشان شاید مهمترین و قطعا پربینندهترین سریالهای طنز تلخ این کشور را ساختهام. لذت را بردهام، رنجش را هم کشیدهام.
اما در حیرتم از این میزان کینه و دشمنی… از این همه سناریوهای حیرتانگیز، که نه از مردم، که از آدمهایی که نمیشناسم، تا به حال ندیدمشان و حتی صدایشان را هم نشنیدهام، بیرون میزند.
چه اتفاقی دارد میافتد؟ نمیدانم….
این موجودات شریف کجا هستند؟ کجا زندگی میکنند؟ نمیدانم…
شغلشان چیست؟ نویسندهاند؟ منتقدند؟ سیاسیاند؟ نمیدانم…
فقط میپرسم شما شبها راحت میخوابید؟ شما بعد از ۱۲۰ سال راحت میمیرید؟ فرزندانتان که بزرگ شدند، برایشان از حقیقت میگویید؟
از شایعه کثیف چک ۳۰ میلیاردی شروع شد که طبیعی است، هر فیلمنامهای نیاز به آغاز دارد.
با شایعه کثیف سفر ۶ روزه من به دبی ادامه پیدا کرد که من این ۶ روز در وین بودم، و فیلمنامه با یک پایان شگفتانگیز تعقیب و گریز و عملیات بر روی قایقهای تندرو خاتمه یافت.
چه اتفاقی دارد میافتد؟ آن پشت چه خبر است؟
اگر از من متنفرید، به هر دلیلی که باشد، قابل احترام است، چرا که از اندیشهتان سرچشمه میگیرد، اما این میزان از ناجوانمردی در هیچ لغتنامهای معنا نشده…
اما چیزی که غمگین ترم میکند، سکوت است. سکوت کسانیکه این همه سال مرا میشناسند و هیچکس حرفی نزد.
در این چند روزی که مانند ده سال گذشت فقط خانواده و عزیزان، انبوهی از فن پیج های دوست داشتنی، چند نفر ار دوستان با معرفت و مردمی که در کوچه و خیابان هنوز اظهار لطف میکنند و دست تکان میدهند و با همه اندوه این روزها نگاهشان مهربان است، مرا به زندگی امیدوار نگه داشتند.
شاید بگویید در این روزهای کشور از خود حرف زدن خودخواهی است. بله این درست است اما همه این حرفها از سر خستگی و دلشکستگی بود.
بعد از این باز هم بنویسید، باز هم بنویسید، باز هم بنویسید، قلمتان روی چشم.
دیروز دوستی از من پرسید خسته ای؟ گفتم بله. گفت از مردم؟ گفتم هرگز. گفت از کی؟ گفتم از خودم… من از مهران مدیری بودن خستهام.
خدانگهدار
بیشتر بخوانید:
واکنش جدید، متفاوت و غافلگیر کننده مهران مدیری به اتفاقات این روزهای ایران + ویدیو
بله اقای مدیری از مغز این وحوش هیچ چیزی به غیر از کینه،عقده وحشی گری(داعش) بیرون نمیاد!اگه باهاشون باشی که همه چی اوکیه اما اگه حتی یه کلمه مخالفشون بگی با تریلی ازت رد میشن چه تو مجازی چه تو واقعیت!
اما اقای مدیری شما با این همه تجربه و سن سال حتما باید تجربش میکردی ؟حتما باید هیزوم در اتش این داعشی ها میریختی؟ اون موقع که در مورد عدم پخش حتی یک فریم صحبت میکردی باید میدونستی این وحوش روزی به خودت هم حمله میکنن،چون کسی که به وطن وفا نکرده شما هیچ اهمیتی براش ندارید…
باز تو صبحونه نخوردی و بجاش … خوردی؟
کم بخور همیشه بخور
نهایت هنرت همین بود ؟ ?
اوج هنرت همین بود ؟
باز تو جنس اشتباهی گرفتی توهم زدی؟
حتی صبحونه خودت رو نتونستی تشخیص بدی اومدی کامنت میذاری؟
جنس بگیر ولی درست بگیر ?