درس مهمی که ایالات متحده و دیگر کشورهای «پیرسالار» باید از فروپاشی شوروی بگیرند

درس مهمی که ایالات متحده و دیگر کشورهای «پیرسالار» باید از فروپاشی شوروی بگیرند

رونالد ریگان، رییس جمهور سابق ایالات متحده، روزگاری به شوخی گفته بود که رهبران اتحاد جماهیر شوروی در دوران اول حضور او در کاخ سفید «دائم می مردند». اگر چه ریگان در آن زمان مسن ترین رییس جمهور ایالات متحده بود که وارد کاخ سفید می شد- او در سال ۱۹۸۱ که مراسم تحلیف برگزار می شد ۶۹ سال داشت- اما در مقایسه با سن و سال رهبران شوروی در آن زمان، این عدد اصلاً بزرگ نبود. در سال ۱۹۸۱، سن متوسط ۱۴ مرد قدرتمند پولیتبورو یا شورای مرکزی حزب کمونیست شوروی که بر این امپراطوری حکمرانی می کرد ۶۹ سال بود که ۱۳ سال بیش تر از سن متوسط کابینه ریگان در همان سال بود.

درسی که کشورهای پیرسالار باید از فروپاشی شوروی بگیرند

و البته حق با ریگان بود: رهبران اتحاد جماهیر شوروی در دوران حضور او در کاخ سفید دائماً می مردند. لئونید برژنف که به مدت ۱۸ سال رهبری شوروی را بر عهده داشت در سال ۱۹۸۲ در سن ۷۵ سالگی درگذشت. بعد از او نوبت به یوری آندروپوف رسید که در سال ۱۹۸۴ در سن ۶۹ سالگی درگذشت. جانشین آندروپوف، کنستانتین چرنکو نیز تنها یک سال بعد در ۱۹۸۵ در سن ۷۳ درگذشت. اکنون در سال ۲۰۲۲، رهبری ایالات متحده شباهت های بیشتری با آخرین روزهای رهبران اتحاد جماهیر شوروی دارد.

درسی که کشورهای پیرسالار باید از فروپاشی شوروی بگیرند

جو بایدن اکنون ۸۰ ساله است و قبل از او نیز، دونالد ترامپ که در سن ۷۰ سالگی وارد کاخ سفید شد، اکنون در سن ۷۶ سالگی همچنان گزینه و شانس اصلی جمهوری خواهان برای رسیدن دوباره به کاخ سفید است. نانسی پلوسی، سخنگوی مجلس نمایندگان که به تازگی از مقام خود کناره گیری کرده است نیز ۸۲ سال دارد. سن متوسط سنا ۶۳ سال و سن متوسط مجلس نمایندگان ۵۸ سال است. در این میان، سن متوسط در ایالات متحده ۳۸ سال اعلام شده است. وقتی پای سن به میان می آید، کنگره (ترکیب سنا و مجلس نمایندگان) نمی تواند با این اعداد و ارقام نماینده کلیت جامعه ایالات متحده باشد.

درسی که کشورهای پیرسالار باید از فروپاشی شوروی بگیرند

یلنا بایبرمن، کارشناس سیاسی و استاد مرکز آسیای جنوبی در Atlantic Council می گوید که سن یک سیاستمدار خاص باید بی اهمیت باشد زیرا «قدرت ذهنی و فیزیکی بین افراد مسن به شدت متفاوت است». اما وی تصریح می کند که وقتی گروهی از سیاستمداران مسن در سطوح بالای یک دولت فدرال قرار می گیرند، اوضاع بسیار نگران کننده می شود. در جریان دهه های پایانی اتحاد جماهیر شوروی، رهبران فاسد و سالخورده آن سیاست هایی را در پیش گرفتند که اقتصاد کشور را به بیراهه برد، در شرایطی که خودشان به زندگی در رفاه و فراوانی ادامه می دادند. آن ها درخواست ها و نیازهای فاحش برای ایجاد تغییرات بزرگ را نادیده گرفته و نقش مهمی در شکست نسل های بعدی داشتند.

درسی که کشورهای پیرسالار باید از فروپاشی شوروی بگیرند

تاریخ نگاران و کارشناسان سیاسی می گویند که ورود اتحاد جماهیر شوروی به دوره پیرسالاری یا حکومت سالخوردگان در دهه های پایانی آن نقش مهمی در سقوط آن داشت و تاکید دارند که این موضوع هشداری به دیگر کشورهاست، به ویژه ایالات متحده، در شرایطی که اکثر رهبران ارشد این کشور در سنی بالاتر از سن بازنشستگی دیگر حوزه های شغلی قرار دارند. در عصر پیشرفت، در دورانی که موضوعات پراهمیت برای جمعیت کشور و آینده مردمان یک سرزمین موضوعاتی مانند تکنولوژی، حقوق مدنی، انرژی و محیط زیست هستند، حکومت نمی تواند عمدتاً در دست کسانی باشد که دوران جوانی و قدرت ذهنی و فیزیکی شان گذشته است، معضلی که اکنون در دولت ایالات متحده دیده می شود.

درسی که کشورهای پیرسالار باید از فروپاشی شوروی بگیرند

رهبران شوروی از مردم و دغدغه هایشان فرسنگ ها فاصله گرفته بودند

وقتی میخاییل گورباچف در سال ۱۹۸۵ به قدرت رسید، چهارمین رهبر شوروی بود که در سه سال گذشته به قدرت می رسید. در سن ۵۴ سالگی، او جوان ترین رهبر شوروی در دهه های اخیر نیز به شمار می رفت. در طی ۶ سال، او شاهد سقوط یک ابرقدرت بود. در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، اتحاد جماهیر شوروی عمدتاً توسط پیرمردانی رهبری می شد که به طور فزآینده ای از عموم مردم فاصله گرفته بودند و دوران حکمرانی متحجرانه و ایستای آن ها کوهی از مشکلات را برای گورباچف به جای گذاشته بود که وی در نهایت در حل آن ها ناکام ماند.

گورباچف با ناامیدی و درماندگی تلاش کرد تا سیستم اتحاد جماهیر شوروی را از طریق دو سیاست موسوم به پرسترویکا و گلاسنوست دگرگون سازد، تلاش داشت تا با معرفی عناصر تازه ای از کاپیتالیسم بازار آزاد و باز کردن در به روی آزادی بیان و رسانه ها، روح تازه ای در اقتصاد راکد و سیاست سختگیرانه دوران پیشین کشورش بدمد. اما این اصلاحات نتوانست صدماتی که رهبران سالخورده پیشین وارد کرده بودند را ترمیم کند. همانطور که گورباچف در سخنرانی استعفای خود در دسامبر ۱۹۹۱ نوشته است: «سیستم قدیمی قبل از اینکه سیستم جدید فرصتی برای کار کردن پیدا کند سقوط کرد و بحران اجتماعی بیش از پیش تشدید شد».

درسی که کشورهای پیرسالار باید از فروپاشی شوروی بگیرند

بایبرمن می گوید که حکومت سالخوردگان در شوروی دلیل اصلی انحلال اتحاد جماهیر شوروی نبود اما ذاتاً عامل اصلی مشکلاتی بود که سقوط را در پی داشت. رکود اقتصادی و سطوح غیر قابل ادامه در زمینه هزینه های نظامی نقش مهمی تری در سقوط اتحاد جماهیر شوروی داشتند اما این باور عمومی نیز وجود داشت که اصول اولیه شوروی مبنی بر اینکه این کشور یک ماموریت جهانی و تاریخی دارد دیگر چیزی نبود که عموم مردم این ابرقدرت به آن ایمان داشته باشند. اما این باور همچنان در میان سیاستمداران ارشد کشور وجود داشت و باعث شده بود که سیاست این کشور بسیار ایستا باشد که الهام بخش نسل های جوان تر نبوده و بیش از پیش طبقه حاکم را در قدرت تثبیت می کرد.

بایبرمن می گوید که اکنون نیز چنین شرایطی در دنیای سیاست ایالات متحده حاکم است و طبقه ایستای سیاستمداران این کشور تقریباً از دوران پایان جنگ سرد، هیچ درکی از نگرانی های مادی مردم عادی این کشور ندارند. آن ها هیچ ایده یا انگیزه سیاسی جدیدی به مردم خود ارائه نمی دهند. سوزان گرونوالد، تاریخ نگار شوروی در دانشگاه ایالتی لوییزیانا نیز می گوید که اگر چه نمی توان ایالات متحده و شوروی را به طور مستقیم با هم مقایسه کرد اما «قطعاً می توانید شباهت ها را ببینید. مهم نیست ایالات متحده باشد یا شوروی، همیشه یک درگیری وجود دارد»، بین نسل های پیرتر و جوان تر.

درسی که کشورهای پیرسالار باید از فروپاشی شوروی بگیرند

نسل قدیمی سال ها تجربه دارد و سال ها نیز در قدرت بوده است و این یعنی اینکه این افراد ضرورتاً خواهان تغییر یا تغییر شدید در شرایط کنونی نیستند اما جوانان تجربه زندگی متفاوتی دارند. آن ها رویکردهای متفاوتی دارند و از نگاهی متفاوت به همه چیز نگاه می کنند. بدین ترتیب طبیعی است که یک عدم توافقی شکل خواهد گرفت.

درسی که کشورهای پیرسالار باید از فروپاشی شوروی بگیرند

رهبران شوروی به قدرت چنگ زده بودند

ولادیسلاو زوبوک، تاریخ نگار برجسته شوروی در کالج اقتصاد لندن که در دوران اتحاد جماهیر شوروی در این کشور بزرگ شده گفته است که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یک دلیل واحد نداشت. اما بر این نکته تاکید دارد که در آن دوران پیرسالاری، «همه ما می دانستیم که چیزی عمیقاً اشتباه در حال رخ دادن است. مانند این بود که نسل برژنف، آندروپوف، چرننکو و تمام آن ها، همگی به قدرت چسبیده اند. از اینکه قدرت از دستشان خارج شود می ترسیدند». به گفته زوبوک در کتاب خود به نام «سقوط: فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی»، در آن دوران همه دولت شوروی را تمسخر می کردند: «برای مثال، وقتی مردم فهمیدند که برژنف حتی نمی تواند درست حرف بزند، به سرعت به یک شخصیت کمیک تبدیل شد».

بعد از یک سکته در سال ۱۹۷۶، اوضاع سلامتی برژنف بدتر نیز شد اما برای سال ها همچنان در قدرت باقی ماند. روی مدودف، تاریخ نگار، در سال ۱۹۸۸ مدعی شد که برژنف در سال ۱۹۷۶ دچار مرگ بالینی شده بود اما برای ادامه دوره رهبری اش همچنان در قدرت باقی ماند: «افراد بسیاری از ملازمان او که بسیار قدرتمند بوده اما در فساد غرق شده بودند، نیاز داشتند که برژنف هرازچندگاهی به عنوان رهبر رسمی کشور در انظار عمومی ظاهر شود. آن ها او را با دست از این طرف به آن طرف راهنمایی می کردند».

زوبوک می گوید که پیرسالاری اتحاد جماهیر شوروی، بیش از همه از نسلی نشأت می گرفت که در جنگ جهانی دوم جنگیده بوده و حس می کردند که «اعتبار ویژه ای» برای حکمرانی دارند اما با ایجاد موانع متعدد بر سر راه سیستم حکمرانی به مدتی طولانی، کار را برای آماده کردن رهبران آینده دشوار کردند. آن ها همچنین در برابر اصلاحاتی که می توانست کیفیت زندگی شهروندان را بهبود بخشد مقاومت می کردند، دوره ای که گورباچف از آن با نام دوره رکود یاد می کند». زمانی که گورباچف به قدرت رسید، به گفته زوبوک، او «مشکلات سیستماتیک بسیاری را به ارث برد که همزمان به هم متصل بودند».

بی تجربگی گورباچف این حس را در او ایجاد کرد که او برای تغییر تاریخ به رهبری رسیده و همین موضوع باعث شد بیشتر متمایل به ریسک کردن باشد: «او با ایده آل گرایی فزاینده ای شروع به انجام آزمایش بدون دانش کافی در مورد عواقب این آزمایش ها کرد. و این موضوع به فاکتوری اصلی در سقوط اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شد».

درسی که کشورهای پیرسالار باید از فروپاشی شوروی بگیرند

نقش ویرانگر پول

در حالی که سیستم های سیاسی ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی تفاوت های اساسی و زیادی دارند، زوبوک تاکید دارد که اتفاقی که در اتحاد جماهیر شوروی رخ داد هنوز هم یک اخطار بزرگ است. به باور زوبوک، این واقعیت که ایالات متحده یک دموکراسی است باعث می شود «بسیار دردناک تر» باشد که شاهد حرکت آن به سمت یک حکومت پیرسالار باشیم و گناه اصلی را بر عهده «نقش ویرانگر پول» در یک سیکل بی پایان از انتخابات می اندازد. بدون محدودیت در دوره های حضور در کنگره، نمایندگان کنگره فرصت بزرگی برای تثبیت قدرت و تاثیرگذاری دارند. این موضوع اغلب باعث می شود که نمایندگان مستقر و فعلی بتوانند کمک های مالی بیشتری نسبت به رقبایشان جمع آوری کرده و همین موضوع باعث می شود که در هر انتخاباتی باز هم برنده شوند.

برای ۴۰ سال گذشته، انتخاب مجدد نمایندگان مستقر در مجلس نمایندگان بین ۸۵ درصد تا ۹۸ درصد در نوسان باشد. در سنا نیز نرخ انتخاب مجدد برای سناتورها بین ۷۵ تا ۹۶ درصد بوده است. و در حالی که برخی سیاستمداران تصمیم می گیرند که در اوج قدرت و اعتبار از منصب سیاسی خود کناره گیری کنند، دیگران تا سنین پیری در مقام خود می مانند در حالی که ابهاماتی در مورد توانایی شان در انجام وظایفشان وجود دارد. خلاصه اینکه شکست دادن نامزد کنگره ای که از قبل عضو کنگره است دشوارتر خوهد بود. و دلیل عمده اینکه قانونگذاران کنگره برای مدت های طولانی در این مقام می مانند نیز همین است.

درسی که کشورهای پیرسالار باید از فروپاشی شوروی بگیرند

حتی با انتخابات دوره ای در ایالات متحده نیز، به گفته زوبوک، هنوز هم نوع مشابهی از افراد که پیر می شوند در قدرت می مانند. بایدن تنها یک نمونه از رهبران مستقر در واشنگتن است که دهه هاست جایگاه ویژه و قدرتمندی در سیاست های ایالات متحده داشته است. او در سال ۱۹۷۳ در سن ۳۰ سالگی سناتور شد و نیم قرن بعد به کاخ سفید راه یافت، همزمان، نانسی پلوسی از سن ۳۵ سالگی در کنگره بوده است.

درسی که کشورهای پیرسالار باید از فروپاشی شوروی بگیرند

افرادی که نمی دانند کی باید بروند

فیونا هیل که در شورای امنیت ملی دولت ترامپ نقش مشاور ارشد در مسائل روسیه را ایفا می کرد می گوید که پیرسالاری در دولت اتحاد جماهیر شوروی در فروپاشی این ابرقدرت نقش داشته است. اما او همزمان در مورد پیرهراسی در حوزه سیاست نیز هشدار می دهد و می گوید که برخی از بهترین متفکران سیاسی ایالات متحده در سنین بالا ظهور کردند. هیل می گوید که مشکل برخی سیاستمداران مانند بایدن به سن بالایشان باز نمی گردد بلکه مدت ماندنشان در قدرت است، و این دلیل روی گرداندن جامعه رأی دهندگان از سلسله های سیاسی مانند خاندان بوش یا کلینتون ها در انتخابات دهه های اخیر است. او می گوید که موسسات سیاسی در ایالات متحده، ظاهراً در کنترل افرادی است که نمی دانند چه زمانی بروند و جایگاهشان را «انتصاب هایی ابدی» می بینند.

درسی که کشورهای پیرسالار باید از فروپاشی شوروی بگیرند

سیستمی با شاهرگ های مسدود شده

دولت پیرسالار ضرورتاً نشانه ذاتی سقوط دموکراسی نیست اما در کشوری مانند ایالات متحده، می تواند به نقص های عمیق در این سیستم اشاره داشته باشد.بایبرمن در این باره می گوید: «پیرسالاری آمریکایی از گروهی تشکیل شده که برای دهه ها از دست کشیدن از قدرت خودداری کرده اند. ترکیبی سالم از نسل ها در اداره سیاسی مزایای خاص خودش را دارد». کشورهای دارای رهبران جوان تر به خاطر رویکردشان نسبت به معضلات بزرگ و اصلی مورد تحسین قرار گرفته اند. فنلاند به رهبری نخست وزیر ۳۶ ساله اش، سانا مارین، در سال ۲۰۲۲ برای پنجمین سال متوالی در صدر شادترین کشورهای جهان قرار گرفت.

درسی که کشورهای پیرسالار باید از فروپاشی شوروی بگیرند

در شرایطی که قدرت های اقتصادی بزرگتری با رهبران مسن مانند ایالات متحده در واکنش به شیوع کرونا با مشکلات ویرانگری مواجه شدند، نخست وزیر نیوزیلند، جاسیندا آردن، ۴۲ ساله، به خاطر رویکرد هوشمندانه اش که از شیوع کرونا در این کشور جلوگیری کرد مورد تحسین قرار گرفته است. این بدان معنا نیست که کشورهای دارای رهبران کهنسال نمی توانند خلاق باشند یا کشورهای با رهبران جوان همیشه کامیاب و آباد هستند. اما نمونه های معدودی در قرون اخیر وجود دارد که رهبران مسن اصلاحاتی را در پیش گرفته اند که رقابت پذیری اقتصادی در کشور را افزایش داده یا کیفیت زندگی شهروندانشان را بهبود بخشیده اند. اکنون کشورهایی که رهبرانی مسن آن ها به قدرت چسبیده اند، بیشتر به سمت قدرت مطلقه پیش می روند.

درسی که کشورهای پیرسالار باید از فروپاشی شوروی بگیرند

شی جین پینگ، رهبر چین که ۶۹ ساله است، محدودیت سنی معمول ۶۸ سالگی برای رهبران ارشد حزب کمونیست را نادیده گرفته است. در دوره ریاست جمهوری او محدودیت دو دوره رهبری بر کشور و حزب کمونیست کنار گذاشته شد و او برای سومین دوره نیز رهبر چین خواهد بود. اینکه شی از تلاش های قبلی چین برای جلوگیری از پیرسالاری دوری می کند یکی از نشانه های بسیاری است که این کشور تحت رهبری او بیش از هر زمان دیگری به سمت دیکتاتوری پیش می رود. واضح است که او می خواهد تا پایان عمر در قدرت بلامنازع کشورش باقی بماند.

درسی که کشورهای پیرسالار باید از فروپاشی شوروی بگیرند

کشوری که توسط کسانی رهبری می شود که دهه ها در قدرت بوده اند- فارغ از اینکه آن کشور دموکراسی یا دیکتاتوری باشد- به مشکلات بنیادینی اشاره دارد که باعث ایجاد رکود و بی ثباتی خواهد شد. زوبوک می گوید: «این موضوع نشان می دهد که که سیستم خوب عمل نمی کند، که شاهرگ های آن دیر یا زود مسدود خواهند شد. به جای اینکه خونی جدید را به سمت بالا هدایت کنند، دچار گرفتگی خواهند شد».

مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
۲ نظر

ورود