کیا از مشاوره و روانشناس نتیجه گرفتن؟!!

کیا از مشاوره و روانشناس نتیجه گرفتن؟!!

سلب مسئولیت: روزیاتو صرفا نمایش‌دهنده این متن تبلیغاتی است و تحریریه مسئولیتی درباره محتوای آن ندارد.

با توجه به وبگردی زیادی که من در طول این چند سال داشتم یک سوال بسیار در ذهن مخاطبان اینترنتی تکرار و سول میشد و امروز میخوام یک جواب کامل به سوال ” کیا از مشاوره نتیجه گرفتند؟” بدهم.

باید بگم که من از مشاوره نتیجه مثبت گرفتم و زندگیم کاملا زیر و رو شد.

متاسفانه زندگیم نابود شده بود و هیچ کسی امید به ادامه نداشت، به طوری که هر کسی وضعیت زندگی ما رو می‌دید یا ازش می‌شنید بی برو و برگشت می‌گفت طلاق بگیرید. ولی باید بگم که روراست بودن با مشاور و عمل به حرف‌هاش باعث شد که…

من ده سال پیش بود که ازدواج کردم، سال‌های اول ازدواج زندگیم معمولی بود مثل بقیه زوج‌ها خوب و بد زیاد داشتیم.

خصوصیات شوهر جذابم در اوایل زندگی

شوهرم آدم کم حرف و سر سنگینی بود تا حدودی ام میشه گفت غیرتی و شکاک ولی خب در کنارش دست و دلباز بود، به خواسته‌هام بها می‌داد، ظاهرش برام جذاب بود، به خانوادم احترام می‌ذاشت و حسابی هوامو داشت با این حساب منم از همه اخلاقای بدی که داشت مثل نداشتن کنترل خشم و عصبانیت مدوام چشم پوشی میکردم.

تقریبا از پنج سال پیش بود که اخلاقای بدش بیشتر و بدتر شد، اون مرد جدی و جذابی که با عشق باهاش ازدواج کردم حالا تبدیل به شوهری بداخلاق، بد دهن، لجباز و پرخاشگر شده بود.

از همه بدتر اینکه دست به کتک زدن پیدا کرده بود، سر کوچک‌ترین چیزی مثل چند دقیقه دیر رسیدن به خونه شروع می‌کرد به پرخاشگری و داد و بیداد و ته این دعوا‌ها همیشه یه دست کتک مفصل بود.

تقریبا چند بار تو هفته من بساط کتک و دعوا‌های وحشتناک داشتم، دیگه خانواده‌هامون و همسایه‌‌هامونم خبردار شده بودن.

ادامه پاسخ به سوال: کیا از مشاوره نتیجه گرفتند؟

کیا از مشاوره و روانشناس نتیجه گرفتن؟!!

شروع اوضاع بد روان من

فشار روانی و جسمی زیادی رو تحمل میکردم، همه میگفتن دیگه طلاق بگیر و تمومش کن. منم میخواستم این همه حقارت و عذاب تموم بشه اما راهش طلاق نبود.

ما یک بچه هشت ساله داشتیم و من نمی‌خواستم اون هم احساسات، سرخوردگی‌ها و فشار‌های بچگی منو تحمل کنه، چون من خودم بچه طلاق بودم.

از طرفی مطمئن بودم ازدواج دومم قطعا مشکلات و سختی‌های زندگی الانمو خواهد داشت چه بسا بیشتر، پس تصمیم گرفتم که زندگیمونو به هر شکلی که هست حفظ کنم.

دوست داشتم در اولین گام بهبود زندگی زناشوییم با یک انسان بالغ، با تجربه و از همه مهم‌تر غریبه بدون رودرواسی صحبت کنم و از تمام لحظه‌های سخت و مشکلات زندگیم بگم، پس یک مشاور خانواده خوب پیدا کردم. در جلسات اول مشاور از من خواست که به غیر از ناله و شکایت از رفتار‌های بد شوهرم از رفتار‌های خوب و بد خودمم صحبت کنم.

کیا از مشاوره و روانشناس نتیجه گرفتن؟!!

قسمت جذاب داستان! صحبت های مشاور

من با جمله به نظرم من هیچ ایرادی ندارم شروع به صحبت کردم، خب من آدم تجملاتی نیستم، هیچ وقت ازش خواسته‌‌ای نداشتم هر موقع هر کاری برام کرده خواسته خودش بوده که انجام داده، سرکار میرم و دستم تو جیب خودمه، با خانوادش خیلی صمیمی و با احترام برخورد می‌کنم، ۸۰ درصد بار تربیتی و پرورشی پسرمونو بدون این که صدام در بیاد و اعتراضی کنم خودم به دوش می‌کشم، ازش توقع ندارم مثل شوهر خواهرم فوق‌العاده و همه چی تموم باشه، به خاطر حساسیتی که داره لباس‌های معمولی و ساده می‌پوشم و…

قسمت اصلی پاسخ به سوال ” کیا از مشاوره نتیجه گرفتند؟ ”

بعد از گفتن این حرف‌ها منتظر تعریف و تشویق خانم مشاور بودم ولی با خنده صدا دار اون روبه‌رو شدم. راستش رو بخواید حسابی بهم برخورد، اینکه داره به همه رفتار‌های خوبی که تا الان همه تایید و تشویق کرده بودن با تمسخر میخنده برام عجیب بود. مشاور بهم گفت که هیچ میدونستی کنترل کننده ۸۰ درصد رفتار‌های همسرت خودت هستی؟ میدونستی تو هم برای نابودی این زندگی به اندازه اون گناهکار به حساب میای؟ من در جواب فقط تونستم نگاه کنم، واقعا متوجه حرفاش نمی‌شدم.

اون بهم گفت که بخشی از لجبازی‌ها و پرخاشگری‌های همسرم بابت رفتار‌های اشتباه من بوده، رفتار‌های اشتباهی مثل کم ارزش کردن کار‌های خوبش، توجه بیشتر من به پسرمون، اعتماد به نفس کاذب من، تشکر نکردن از تلاش‌ها و زحماتش، مقایسه مداوم اون با مرد‌های اطراف، اهمیت ندادن و چشم پوشی کردن من نسبت به خودم، مهیا کردن شرایط برای دخالت والدین، انجام مسئولیت‌هاش، تیکه و کنایه انداختن‌های مداوم و…

مشاور گفت که مردا مثل بچه‌ها می‌مونن حسودن و می‌خوان اولویت شریک زندگیشون باشن، نیاز دارن با پول خرج کردن برای خانواده قدرتشون رو نشان بدن، دوست ندارن با مقایسه کردن کم دیده بشن، نیاز دارن مثل بچه‌ها از کوچک‌ترین کار‌های خوب‌شان کلی تقدیر و تشکر به جا بیاریم، مرد‌ها دوست دارن که رهبر خانواده باشند‌.

مشاور می‌گفت من میتونم عشق، دوست داشتن و وفاداری به زندگی که داریم رو با یک لبخند گرم، لباسی آراسته و یک بوسه و آغوش باز موقع ورودش به خونه بهش نشون بدم.

کیا از مشاوره و روانشناس نتیجه گرفتن؟!!

همیشه آخر داستان قشنگه

شاید براتون غیرقابل باور باشه ولی جواب داد! بالاخره روی خوب زندگی خودشو به ما نشون داد و منم شدم یکی از افرادی که جواب میدم به این سوال” کیا از مشاوره نتیجه گرفتند” ، شوهرم زیر و رو شد، البته اخلاقای بدش مثل غیرت و حساسیت بیش از حد، کم حرفی و کم طاقت بودنش همچنان به خودی خود باقی موند‌. ولی خب همین که با جلسات مشاوره و گوش کردن به حرف‌های روانشناس بددهنی، پرخاشگری، لجبازی و دست به زن داشتنش رو کنار گذاشت برام کافی بود‌‌‌. خلاصه که آرامش به زندگیمون برگشت‌. امیدوارم داستان زندگی من براتون تجربه بشه و برای مراجعه به مشاوره تردید رو کنار بذارید. من نمیخوام مانند بقیه تبلیغ کنم، میخوام به تمامی افرادی که چنین وضعیتی دارند و دیگر نمیدونند چکار کنند یه راه نشون بدم و اونم معرفی مشاور زندگیم به شماست.

اسم این روانشناس فوق العاده شکوه یوسفی بود؛ و به راحتی با چند سرچ ساده میتونید سایت و پیجشو پیدا کنید و زندگیتونو نجات بدید.

ممنون که تا اینجا داستان همراه بودید امیدوارم توانسته باشم گوشه امیدی برای زندگی شاد دوباره شما باشم.

پیشنهاد میکنم که این مقاله مرتبط و مهم را حتما بررسی کنید: آموزش صحبت کردن با خانواده و دیگران

دیجیاتو
بدون نظر

ورود