یک پسر ۱۴ ساله، به دلیل تولید صابون مقرون به صرفهای که سرطان پوست را درمان میکند، به عنوان برترین دانشمند جوان آمریکا انتخاب شده است.
هیمن بکله، دانشآموز کلاس نهم در ایالت ویرجینیا در آمریکا با ۹ فینالیست دیگر در چالش دانشمندان جوان ۳M در سال ۲۰۲۳ رقابت کرده و برنده جایزه ۲۵ هزار دلاری شد.
بکله، صابون مبارزه با سرطان پوست را با استفاده از ۳ ماده ساخته که سلولهای دندریتیک را دوباره فعال کرده و پاسخ ایمنی بدن را برای مبارزه با سرطان تحریک میکند.
هر قطعه از این صابون، تنها ۰.۵ دلار قیمت دارد؛ در حالی که هزینه درمانهای پزشکی فعلی سرطان پوست در آمریکا بیش از ۴۰ هزار دلار است.
بکله امیدوار است در طی ۵ سال آینده، این نوآوری جدید را اصلاح کرده و یک سازمان غیرانتفاعی ایجاد کند تا این راه حل کم هزینه بین مردم نیازمند توزیع شود. او گفته است: «سرطان پوست، بیشتر در افرادی که در کشورهای در حال توسعه زندگی میکنند، دیده میشود. من از هزینههای سنگین درمان این بیماری متأثر شدم. نرخ مرگ و میر ناشی از ابتلا به سرطان پوست بسیار بالا بوده که میتوان آن را کاهش داد.»
این نوجوان، شروع به تحقیق در مورد سرطان پوست و یادگیری درباره سلولهای دندریتیک کرده که به گفته او، با تقویت پاسخ ایمنی بدن به محافظت از پوست کمک میکنند.
بکله در ویدئوی ارسالیاش برای مسابقه توضیح داده که از ۳ ماده، یعنی سالیسیلیک اسید، گلیکولیک اسید و ترتینوئین استفاده کرده که لایههای بیرونی پوست را تجزیه میکنند. در نتیجه، پروتئینهایی که نقشی کلیدی در سیستم ایمنی دارند، دوباره فعال میشوند.
بکله، این محصول را «صابون درمان سرطان پوست» یا به اختصار SCTS نامیده که به گفته او میتوان آن را هر چند روز یک بار استفاده کرد.
واقعا آفرین به این نوجوان،دردی از دردهای بشر را تسکین داده.
دنیا به همچنین آدم هایی بیشتر نیاز داره.
تبلیغات امریکایی ها که بگویند کشور پیشرفته ای هستند و همگی نابغه ان، در حالی که در حال افول هستند
من اینو میدونم که دنیا به امثال تو نیازی نداره ساندیسی
ببین من امریکا نرفتم. المان نرفتم. اروپا نرفتم. تنها کشور خارجی که رفتم ارمنستان بوده. اونم با اتوبوس. اونم سال پیش بعد کرونا. چون پرستارم شیفت های چند روزه کارکردم. یه چندرغاز انداختن جلو پامون که بیا اینم نتیجه زحماتت. با همین چندرغاز که به خدا کمتر از ۱۰ میلیون تومن بود رفتم ارمنستان تا یکم خستگیهامو در کنم. من بودم با چندتا از بچه های همکار و دوتا از دوستان. تا الان هم پزشو میدم که سفر خارجی رفتم اونم ارمنستان. یروان بودیم جلو هتل یه مرسدس بود ، بچه ها و منجمله خودم تک تک جلوش واستادیم عکس گرفتیم که بله قسمتی شد و بنز هم دیدیم و دست زدیم. بعد ۱۰ سال کار اینه وضع من. اجاره نشین. یه پراید که از ارث پدری خریده شد. خونه که نه. یه اپارتمان تو اطراف گرگان که ماهی ۲ تومن دادم اجاره.
یکی رو میشناسم رفت کانادا. از همون دانشگاه باهم بودیم. چندسالی هم همکار شدیم اتفاقی. پولی هم نداشت. اجاره نشین اونم زیرزمین تو شهر ری و یه موتورسیکلت قدیمی داشت.
چطور رفت کانادا؟ با همین چندرغاز حقوق پرستاری رفت. کل پروسش ۳ سال طول کشید یعنی تو ۳ سال همه چی رو تعطیل کرد. فقط کار. زبون و جمع جور کردن مدارک و اطلاعات کانادا. بعد کار دیگه استراحت نمیکرد. کلاسای انگلیسی میرفت. یه کتاب انگلیسی برا پرستاری رو خرید. دیگه کارش شد همین. ازش پرسیدم چرا میخوایی بری؟ گفت دوتا بچه دارم که همین الان شکمشونو سیر نمیتونم. ماهی یکبار به زور پیتزا میخرم. بعد چندین سال کار هنوز نتونستم یه پراید قراضه بخرم. چون موتور داشت. یه دوره پرستاری تکمیلی تو یه استان کم جمعیت پذیرش گرفت . این دوره ۱ ساله هست. بعدم با بورس فکر کنم استانی این دوره رو گذروند. برا خرجش زندگیش نصف روز کار تو کانادا کار میکرد. الان تو یه استان کم جمعیت تو شمال کانادا فکر کنم مشغوله پرستاریه. فقط یه دوست داشت کانادا زندگی میکرد حاظر شد هزینه های رفتنشو بده. خودش میگفت زبان و کتابا و دوره تکمیلی و رفتن به ترکیه برا ویزا ۱۰ هزار دلار بیشتر نشد. ۵ هزار دلار هم بلیطشون برا رفتن به کانادا. الان وضعش خوبه. همیشه میگفت تو هم اقدام کن بیا. با بچه ها حرفشو میزنیم. هممون پشیمونیم. که چرا ما سختی شو همون موقع نخریدیم. الانم که بالای ۳۰ شدیم و حتی بولتن و جوزه های اموزشی وزارت و بیمارستان رو به زور میخونیم. خیلیامون اصلا نمیخونن. طرف اما همون ۵ سال پیشا سختی شو کشید و رفت. طرف نداشت و رفت. دید میخوره زمین بچه هاش گرسنه میمونه برا همین تلاش کرد رفت. ماها که یکم وضعمون خوبه گفتیم همه چی خوب میشه ولش. نرفتیم. الان پشیمونیم. یکی از همکارا ۱ ساله انگلیسی میخونه از بچه های زرنگ دانشگاهه. ولی اصلا یاد نمیگیره. حیف که حقوقشو نپرسیدم. اما اون موقع اجاره نشین بود تو کانادا ولی شاسی بلند خرید. الانم گمش کردم. لامصب گوشی افتاد تو سد امیرکبیر. اینجا یه گوشی گم کردم یک ماه دستمزد رو دادم گوشی بخرم.
یکی دیگه میشناسم از بچه های فامیلمونه. رفت امریکا. مهندسی پذیرش گرفت. این حتی موتور نداشت. دانشجوی مهندسی مکانیک دانشگاه تهران. برا فوق پذیرش گرفت با فاند کامل. رفت. لیسانسشو گرفت دیگه ادامه نداد. رفت سربازی بعدم عروسی و تو یه بوتیک مشغول شد. بعدم با یه بچه تو بغل رفت امریکا. ماشین داره. هنوز اجاره نشینه ولی کم کم خونه هم میخره اونجا.
دوست شما باید در مملکت خود می ماند و به کشور خودش خدمت می کرد نه اجنبی ها
خوش بحالت عقل نداری راحتی
وگرنه اگر همون چنتا دونه سلول خاکستری مغزت کوچکترین فعالیتی داشتن همچین کامنت مضخرفی رو نشر نمیدادی محمود کله گچی
واقعا نوش جونش ای کاش برای تمام بیماری ها از جمله دیابت هم کسی درمانی اختراع میکرد
عمر دست خداست
نیازی به این درمانهای شیمیایی نیست
برو بابام ساندیسی من الکی یه چیزی گفتم جوگیر نشو امثال شما که یه سرما خوردگی کوچیک میخورن کل دارو خونه رو خالی میکنن حالا که اونا زحمت کشیدم شما مفت خورا حسودیشون میشه واقعا برات متاسفم ساندیسی، اگه بچههای جیره خورت الان برا مملکت زحمت کشیده بودن و امثال شما وجود نداشتن زندگیمون صد برابر بهتر بود
کاش حرفتو عملی کنی که میدونم امثال تو دروغگو این کارو نمیکنن که زودتر میمردین که ما از دست شما راحت بشیم ای کاش