چند اشتباه در فیلم های «گرگ و میش» که از چشم طرفدارانش هم پنهان مانده است

چند اشتباه در فیلم های «گرگ و میش» که از چشم طرفدارانش هم پنهان مانده است

مجموعه فیلم «گرگ و میش» (Twilight) در زمان خود با استقبال زیادی رو به رو شد و بعضی از طرفداران این سریال شاید بارها آن را تماشا کرده بودند. این مجموعه فیلم هنوز هم از محبوبیت زیادی در میان تماشاگران نوجوان و بزرگ تر برخوردار است. با این حال، مانند هر فیلم و سریال دیگری اشتباهاتی دارد که در نگاه اول به چشم نمی آیند.

۱- پوست ادوارد همیشه زیر نور خورشید نمی درخشد

در ابتدای فیلم، ادوارد پوست خود را به بلا نشان می دهد و ما می بینیم که زیر نور خورشید می درخشد. با این حال، در بسیاری از صحنه های دیگر، پوست او کاملاً طبیعی است. برای مثال، در سکانس های شنا کردن و حمام آفتاب گرفتن ادوارد و بلا می بینیم که پوست آقای خون آشام اصلاً تغییر نمی کند.

۲- خون آشام ها از ابرقدرت هایی برخوردارند اما بعضی از کالن ها هیچ ابرقدرتی ندارند

استعدادی که یک شخص با آن به دنیا می آید، با تبدیل شدنش به یک خون آشام، صدها برابر قدرتمندتر می شود. مثلاً ادوارد ذهن مردم را می خواند و آلیس با غزایزش می تواند آینده را ببیند. اما به نظر می رسد بعضی از شخصیت های «گرگ و میش» هیچ استعدادی از نوع خون آشامی ندارند، مانند کارلایل، امت یا رزالی.

در حقیقت آن ها قدرت های بخصوصی دارند. کارلایل اولین خون آشام «گیاهخوار» شد. او اولین خون آشامی است که به بوی خون انسان واکنش نشان نمی دهد. امت هم قدرت های فیزیکی حیرت انگیزی دارد. و رزالی زیبا است و چشمانی به رنگ بنفش دارد.

این موارد در کتاب مطرح شده اما در فیلم اشاره ای به آن ها نشده است.

۳- بلا قرار است رابطه ی نزدیکی با مادرش داشته باشد، اما با او تقریباً صحبت نمی کند

داستان «گرگ و میش» از جایی شروع می شود که بلا به همراه پدرش نقل مکان می کند. آن ها رابطه ی نزدیکی با یکدیگر ندارند و شناخت چندانی از همدیگر ندارند. والدین بلا سال ها قبل از هم جدا شده اند و بلا در تمام این مدت با مادرش زندگی می کرد. مادر بلا دیگر هرگز ازدواج نکرد و او و بلا قرار است رابطه ی نزدیکی با یکدیگر داشته باشند.

اما در تمام این مجموغه فیلم، تنها چند تماس تلفنی از این مادر و دختر می بینیم. آن ها تنها در موقعیت های خاص با یکدیگر ملاقات می کنند: زمانی که بلا در بیمارستان است یا وقتی که ازدواج می کند. حتی زمانی که بلا باردار می شود هم این وضع تغییری نمی کند. در عین حال، پدر بلا را می بینیم که به شدت نگران او است. و بعد از خون آشام شدن بلا، او دیگر هرگز مادرش را نمی بیند.

۴- کتاب بلا ناپدید و دوباره ظاهر می شود

در ابتدای فیلم «گرگ و میش: ماه نو» (The Twilight Saga: New Moon)، در سکانسی که بلا از خواب بیدار می شود، یک جلد کتاب «رومئو و ژولیت» در کنار او دیده می شود. در همان لحظه، پدر بلا با یک هدیه وارد اتاق می شود. بلا فرصتی برای جا به جا کردن کتاب نداشت، ولی کتاب دیگر دیده نمی شود. با این حال، در صحنه ی بعدی دوباره می توان آن را روی تخت بلا دید.

۵- بلا بدون گرفتن شماره ی رزالی با او تماس می گیرد

وقتی بلا به بارداری خود پی می برد، او و ادوارد به خانه بازمی گردند. در راه فرودگاه، بلا با رزالی تماس می گیرد. اما وقتی تلفنش را روشن می کند، نه شماره ای می گیرد، نه در فهرست مخاطبان تلفن همراهش دنبال شماره ی رزالی می گردد. او صرفاً گوشی را روی گوشش می گذارد. حتی می توان اسکرین لاک گوشی را حین صحبت کردن بلا دید.

۶- کالن ها آنچنان واکنش شدیدی به خون دارند که قاعدتاً باید مدت ها قبل لو می رفتند

گرچه کالن ها در دنیای خون آشام ها «گیاهخوار» محسوب می شوند، اما گاهی سخت می توانند در برابر وسوسه هایشان مقاومت کنند. مثلاً آن سکانسی را به خاطر آورید که بعد از آنکه بلا انگشتش را با کاغذ برید، جاسپر نتوانست جلوی خودش را بگیرد.

با این «اراده» ی ضعیف، راز آن ها باید مدت ها قبل فاش می شد. آن ها در میان مردم عادی زندگی می کنند، بنابراین احتمال وسوسه شدن شان زیاد است.

۷- ادوارد در حالی از عینک آفتابی استفاده می کند که نیازی به آن ندارد

همانطور که می دانید، خون آشام های «گرگ و میش» در آفتاب می درخشند. به همین دلیل، برای آنکه مردم عادی به هویت واقعی شان پی نبرند، سعی می کنند وقت هایی که هوا آفتابی است، در ملأعام حاضر نشوند. بنابراین هیچ دلیلی ندارد که ادوارد عینک آفتابی بزند. شاید صرفاً می خواهد خوش تیپ به نظر برسد.

در هر حال، خون آشام های «گرگ و میش» مرتباً در روشنایی روز بیرون می روند، اما همیشه نمی درخشند. از قرار معلوم صرفاً زمانی درخشندگی دارند که داستان ایجاب کند.

۸- ادوارد زمانی تصمیم به ترک بلا گرفت که هیچ اتفاق بخصوصی نیفتاده بود

ادوارد بارها بلا را به شدت به خطر می اندارد. اما ناتوانی جاسپر در کنترل خود و حمله بردنش به بلا، ادوارد را به این نتیجه می رساند که باید بلا را ترک کند. جاسپر از سوی دیگر اعضای خانواده اش هم سرزنش می شود، در حالی که قصد صدمه زدن به بلا را نداست.

اما ادوارد زمانی تصمیم به ترک بلا می گیرد که بلا وابستگی شدیدی به او کرده است. ادوارد اگر قصد داشت شخص خوبی باشد، می توانست مدت ها قبل بلا را ترک کند. مثل زمانی که بعد از حمله ی جیمز، بلا تا پای مرگ رفت.

۹- در همان حین که ادوارد جلوی ماشین را می گیرد و جان بلا را نجات می دهد، بلا فرصت می کند موهایش را درست کند

احتمالاً سکانس رمانتیکی که ادوارد به کمک بلا می شتابد و او را در آخرین لحظه از تصادف با یک ماشین نجات می دهد، به خاطر دارید. بلا در حالی که شوکه شده بود روی زمین دراز کشیده بود. در چنین شرایطی او امکان تغییر دادن موهایش را نداشت. با این حال، در این سکانس در ابتدا موهای بلا را روی لباسش می بینیم و سپس آن را داخل لباسش.

۱۰- متوجه نمی شویم بلا چگونه توسط یک خون آشام باردار شده بود

در فیلم سوم «گرگ و میش»، در جایی رزالی اشاره می کند که دوست دارد بچه دار شود و ناراحت است که او و امت نمی توانند بچه دار شوند. اگر به خاطر ویژگی های بیولوژیکی خون آشام ها است، پس ادوارد چطور از قدرت باروری برخوردار بود؟

نویسنده ی کتاب های «گرگ و میش»، استفانی میر، در اینباره اینگونه توضیح داده که خون آشام ها درون رگ هایشان ماده ای شبیه به خون انسان دارند. بدن آن ها هم توانایی هایی دارد، مثلاً اینکه مردان خون آشام قدرت باروری دارند.

در عین حال، بدن زنان خون آشام قادر به باردار شدن نیست چون امکان تغییر و سازگاری با رشد جنین را ندارد. اما در فیلم های «گرگ و میش» به این نکات اشاره ای نمی شود.

بیشتر بخوانید:

۱۰ حقیقت خواندنی درباره مجموعه فیلم محبوب «گرگ و میش» که نمی دانستید

بدون نظر

ورود