
دمی مور، بازیگر سرشناس هالیوود که امسال نیز نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن بود و در اتفاقی غیرمنتظره نتوانست این جایزه را کسب کند، اتفاقات زندگی خود در دوران جوانی، از جمله اعتیاد شدید به کوکائین و الکل و همچنین روابط جنسی پرماجرایش را در یک دفترچه خاطرات ثبت کرده است.

نوشتههای مور چنان پرجزئیات و خصوصی است که دفترچه خاطرات او در کمدی نگهداری میشد که شوهر دومش، بروس ویلیس، در بخش نگهداری امانات فرودگاه سانتا مونیکا استفاده میکرد. اما سالها بعد از طلاقشان در سال ۲۰۰۰، ویلیس – که اکنون دچار بیماری فراموشی شده – دستور داد که این محفظه پاکسازی شود. دفترچه خاطرات دمی بدون کمترین توجهی در یک پاکت نامه که روی آن نوشته شده بود «خاطرات خصوصی دمی» به داخل سطل زباله انداخته شد، جایی که صفحات پراکنده آن را یک کارمند فرودگاه پیدا کرد.
روایت دردناک همسر بروس ویلیس از آخرین وضعیت بیماری ستاره هالیوودی


به این ترتیب، روایت های شخصی و خصوصی این بازیگر بلندپرواز ۶۲ ساله، در مورد اوایل دهه بیستسالگی زندگیاش و پس از دریافت جوایز گلدن گلوب و انجمن بازیگران فاش شد.
دمی مور در بیوگرافی پرفروشی که در سال ۲۰۱۹ با عنوان درون و بیرون (Inside Out) منتشر شد، به طور صریح و بیپرده در مورد دوران جوانی پرهیجان خود نوشته است؛ اما جزئیاتی که در دفترچه خاطراتش آمده، حتی از آنچه در کتابش به اشتراک گذاشته نیز شفافتر و بیپرواتر بیان میشود. این دفترچه که گاهی با دستخطی مرتب و منظم نوشته شده و در مواقعی هم به سختی قابل خواندن است و برخی صفحات تاریخدار و برخی هیچ تاریخی ندارد، شاید بازتابی از مصرف مواد روانگردانی باشد که دمی در آن زمان استفاده میکرده است.


این دفترچه خاطرات در اواسط دهه ۸۰ میلادی نوشته شده، زمانی که دمی مور بعد از پایان اولین ازدواجش با موسیقیدان فِرِدی مور، با بازیگر امیلیو استیوز رابطه داشت. دمی مور اعتراف میکند که به هر دوی آنها خیانت کرده، از جمله شب پیش از ازدواجش با فردی مور در سال ۱۹۸۱.

او درباره فردی، که ۱۲ سال از او بزرگتر بود، مینویسد: «ما دو سال با هم زندگی کرده بودیم، طلاق او قطعی شده بود و او میخواست فوراً ازدواج کنیم – من تازه هجده ساله شده بودم… شب قبل از عروسیام یک بطری شامپاین برداشتم، رفتم خانهی مردی که در آن زمان با او در حال بازی در فیلم بودم – خب او ساعت ۱۰:۳۰ صبح من را بیدار کرد و من قرار بود تا ساعت یک آماده باشم… مست و با احساس گناه، این طور بود که من روز عروسیام را شروع کردم. سه سال بعدی هم بهتر نشد. بیشتر نوشیدم و شروع به مصرف کوکائین کردم. چندین رابطه عاشقانه داشتم که همهشان بخشی از فرار من از چیزهای مختلف و گرفتار نشدن بود… احساس انزجار زیادی از خودم دارم. نه تنها از مواد مخدر استفاده کردم، بلکه از مردم هم سوءاستفاده کردم. هیچ وقت متوجه نشدم چقدر خودخواه و بیرحم بودم».

دمی مور با فیلم ماده (The Substance) نامزد دریافت جایزه اسکار شد؛ او در این فیلم، نقش یک بازیگر مسن را دارد که برای بازگرداندن خود به جوانی از یک دارو اسرارآمیز (با عواقب وحشتناک) استفاده میکند.
دمی مور، در دفتر خاطراتش با شور و هیجان در مورد عمق علاقه خود به امیلیو استیوز نوشته است. امیلیو استیوز، پسر بازیگر معروف، مارتین شین و یکی از اعضای گروه مشهور Brat Pack در دهه هشتاد بود که از سال ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۶ با دمی مور رابطه داشت.

دمی درباره احساسش هنگامی که امیلیو تماس میگرفت مینویسد: «قلبم از خوشحالی و شوق میتپید»؛ وی همچنین در مورد زمانهایی که انتظار دیدن امیلیو را داشت مینویسد: «آنقدر خوشحال میشدم که نمیتوانستم تحمل کنم».
اما اعتیاد به مواد مخدر و الکل مانع از پیشرفت او میشود. این زوج در حال سفر به سراسر آمریکا بودند که طی یادداشتی در مورخه ۲۳ ژانویه ۱۹۸۶، دمی مور پس از سفارش یک بطری کامیکازه (کوکتلی شامل وودکا، تریپل سِک و آبلیمو) به اتاقشان، از حال میرود. وی در این باره مینویسد: «کلی قول به خودم داده بودم تا دیگه الکل سنگین ننوشم!… خودم را در حال بیهوش شدن میدیدم و سپس مست و گیج، در آرزوی تجربه بعدی (مصرف) بودم تا از این عذاب و ناراحتی رها شوم».

دمی میگوید که امیلیو استیوز به من نگفت «چه کاری انجام دادم و من هم چیزی به یاد نداشتم»، اما چند روز بعد دوباره همان کار را تکرار میکند «اینبار با حضور افراد بیشتر». دمی مور در این باره مینویسد: «متعجبم که اون منو همون لحظه نکشت».
دمی در نهایت، نامزدی خود با امیلیو استیوز را به هم میزند؛ این اتفاق پس از اینکه زنی در سال ۱۹۸۶، شکایتی علیه امیلیو استیوز به مبلغ ۲ میلیون دلار مطرح کرده و مدعی میشود که او پدر فرزندانش است، رخ میدهد (امیلیو یک سال بعد پذیرفت که پدر دو فرزند آن زن است).

دمی خاطرات خود را با این جملات آغاز میکند: «من قبل از اینکه متولد بشم، شکست خورده بودم. مادر من دو هفته قبل از تولد من از پدر بیولوژیکیم [چارلز هارمون] جدا شد… قرار بود اسم من الیزابت فِیت هارمون باشه. خب، اون داستان درام تلویزیونی پیچیده کاملاً از باقی زندگی من مخفی شد تا زمانی که در سن چهاردهسالگی از مادرم خواستم در این مورد توضیح بدهد». دمی مور یک گواهی ازدواج مربوط به فوریه ۱۹۶۳ پیدا میکند و از آنجا که خودش در سال ۱۹۶۲ به دنیا آمده بود، سوالاتی در این خصوص از مادرش میپرسد.

دمی مور ادامه میدهد که مادرش، ویرجینیا گاینس، که وقتی ازدواج کرد تنها ۱۸ سال داشت، تگزاس را ترک کرده و به رازول، نیومکزیکو برمیگردد، جایی که «عشق دوران دبیرستانش انتظار او را میکشید».
دمی مور در ادامه میگوید: «نام من تغییر کرد – فکر میکنم برای محافظت از بیگناهها، یعنی خودم، و گناهکارها، یعنی پدر و مادرم. علاوه بر این، او [دنی گاینس] میخواست که من حرف اول نامش (DGG) را داشته باشم».

دمی دوران کودکی پرآشوب و مشکلاتی را که به دلیل مصرف زیاد الکل توسط والدینش، دعواها و جابهجاییهای مکرر در سراسر کشور (معمولاً پس از اینکه از خانه بیرون انداخته میشدند) بوجود آمده بود را نوشته است. او اعتراف میکند که یک شب صدای مادرش را شنیده که به شدت در حال گریه کردن بوده. دمی در این باره مینویسد: «بلند شدم و رفتم ببینم چه خبره. دیدم مادرم تلاش میکند یک قوطی کامل قرص را ببلعد… پدرم داشت سعی میکرد جلوی او را بگیرد اما دو دست کافی نبود. وقتی مرا دید گفت: من او را نگه میدارم و تو باید قرصها را از دهانش بیرون بیاوری… اولین بار بود که جان کسی را از خودکشی نجات میدادم».

رابطه میان والدین دمی همانطور پرتنش باقی ماند– آنها دو بار ازدواج کردند و دو بار نیز از هم جدا شدند تا اینکه دنی در سال ۱۹۸۰ خودکشی کرد. دمی در دفترچه خاطراتش مینویسد، او و مادرش به طور منظم به بار میرفتند؛ همچنین توضیح میدهد، از اینکه به ویرجینیا میگفتند آنقدر سنوسال دار به نظر نمیرسد که مادر دمی باشد، خوشحال میشد.
دمی مینویسد: «نمیدونم چرا… من چهارده سال و نیم داشتم اما مثل یک فرد بیستوپنج ساله به نظر میرسیدم. تقریباً همیشه به من نوشیدنی میدادند». اما ویرجینیا اغلب افراط میکرد:«همهچیز خیلی سرگرمکننده به نظر میرسید تا اینکه من را مجبور کردند که او را بیرون بکشم چون بیش از حد مست و پر سر و صدا شده بود».

دمی مینویسد که الکل بخشی از زندگی او در سنین پایین بوده است: «دیدن بزرگترها در حال مستی برای من چیز عجیبی نبود. مطمئن نیستم چند ساله بودم که فهمیدم آن چیزی که در لیوانهایشان بود قطعاً توی لیوان من نبود، اما من میخواستم بفهمم». دمی ادعا کرده که اولین بار در سن سه سالگی یک جرعه آبجو نوشیده و در یک سفر خانوادگی، یکی از عمههایش به او و یکی از پسرعمویهایش یک سیگار ماریجوانا و یک قوطی ششتایی آبجو داده؛ زمانی که یکی از آنها تنها نه سال و دیگری ده سال سن داشته است.
دمی در این باره مینویسد: «فکر میکردم چقدر خفن و بزرگ هستم… بعدها در سفر، ما با گروهی از پسران پیشاهنگ، هیپیها و خانوادهام دور هم جمع شدیم و فقط سیگار ماریجوانا دست به دست میچرخاندیم – من هم به عنوان یک بزرگتر، قطعاً به جمع ملحق شدم».

چند سال بعد، دمی و خانوادهاش به ردوندو بیچ، کالیفرنیا نقل مکان کردند: «شخصیت جدید من حالا یک سیگاری، الکلی و مصرفکننده ماریجوانا بود».
او با اشاره به بالا آوردن در سرویس بهداشتی چنین نوشته است: «من و دوست دخترم اهمیتی نمیدادیم که چه بنوشیم، فقط مینوشیدیم که مست کنیم.. بگذارید به شما بگویم که با همان بطری سفید دوست شده بودم». به گفته خودش، دمی مور در ۱۴ سالگی، اولین داروی آرام بخش خود را مصرف کرد و در همان سن بکارتش را در سفری به مکزیک از دست داد. وی در این باره می نویسد: «پسری را پیدا کردم که واقعا دوستش داشتم. او مهربان و قهرمان موتورسواری بود. من از او برتر نبودم». او می گوید که رابطه جنسیاش با این پسر معنای زیادی برایش نداشت؛ «اما اگر این همه کاری بود که باید برای پس زده نشدن میکردم، چه کار آسانی بود».

در زندگینامهاش، مور رابطه پیچیده و متناقض خود با مادرش را شرح داده – آنها قبل از مرگ ویرجینیا در سن ۵۴ سالگی در سال ۱۹۹۸ با یکدیگر آشتی کردند – یک آشتی با صداقت کامل، از جمله حادثهای تکاندهنده که در سن ۱۵ سالگی برایش رخ داد.

دمی این موضوع را در دفتر خاطراتش نیز ثبت کرده بود: «مردی مسن و بسیار ثروتمند بود که میخواست با من قرار بگذارد… ویرجینیا با تمام وجود به این موضوع چسبید و بلافاصله پیگیری آن را پیگیری کرد– به طوری که هر روز بعد از مدرسه من را سوار میکرد و مجبور بودم تا شروع کلاس بازیگری جدیدم با او بمانم… دیوانه میشدم… من تا حد ممکن سعی کرده بودم از رابطه با او اجتناب کنم، اما بالاخره یک روز مرا به دام انداخت».
دمی در خصوص این موضوع میگوید: «من از مادرم خواهش میکردم که آنجا نروم، اما او فقط میگفت که برای یه مدت بیشتر این کار را انجام دهم. نمیدانم آیا متوجه تحقیرهای من شد یا نه… این مرد آنجا مینشست و حرفهای مسخره میزد؛ مثلا میگفت برای ملاقات با دخترانم خوب نیستی، کلاس کافی نداری… خب، در نهایت به اینجا رسید که بهطور کامل توسط مادرم برای پانصد دلار فروخته شدم… احساس میکردم خیلی حقیر و بیارزش شدهام – به محض اینکه مادرم پولش را گرفت، من رفتم».

دمی شش ماه با مادربزرگش در رازول زندگی کرد، پیش از اینکه دوباره به مادرش در سیاتل بپیوندد و به کالیفرنیا منتقل شود، جایی که در کلاسهای بازیگری ثبتنام کرد و با آژانس مدل الیت (Elite) قرارداد بست.
پس از آن، دمی در نقشهای کوچک بازی کرد و سپس در سریال تلویزیونی بیمارستان عمومی (General Hospital) به ایفای نقش پرداخت. در این دوران، مصرف مواد مخدر و نوشیدن مشروبات الکلی همچنان ادامه داشت. در نهایت، همه این مشکلات زمانی به سراغش آمدند که در حال بازی در نقش موفقیتآمیز فیلم آتش سنت المو (St. Elmo’s Fire) بود.
دمی در کنار امیلیو استیوز و راب لو، نقش جولز را بازی کرد؛ یک مدیر جوان بانک که سرزنده و پرهیجان بود اما مشکلاتی داشت و بیش از حد به نوشیدنیها علاقهمند بود. دمی مینویسد: «بالاخره یک نقش به خاطر کیفیت کارم و نه به خاطر ظاهرم به دست آوردم. داشتم وارد یک سطح جدید میشدم».

اما به او گفتند که اگر مصرف مواد مخدر را ادامه دهد، از کار اخراج میشود: «شاید واقعاً میخواستم شکست بخورم، چون بلافاصله رفتم و مواد زدم».
سرانجام کارگردان فیلم، جوئل شوماخر، اصرار کرد که به مرکز ترک اعتیاد برود. فیلم موفق شد و دمی نیز وارد مسیر ستارهشدن قرار گرفته بود. در بیشتر دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، او یکی از موفقترین و پردرآمدترین بازیگران هالیوود محسوب میشد– که لقب گیمی مور را برایش به ارمغان آورد – با مجموعهای از آثار پرفروشی مثل درباره دیشب، روح، چند مرد خوب، پیشنهاد بیشرمانه و افشاگری.

فعالیت حرفهای دمی در حالی که سه دخترش را با بروس ویلیس بزرگ میکرد، تحتالشعاع قرار گرفت، اما نام او هرگز از تیتر اخبار فاصله نگرفت: طلاقش از ستاره فیلم جان سخت؛ ازدواج ششسالهاش با اشتون کوچر که ۱۵ سال از او جوانتر بود و برگشت به مصرف مواد در دهه چهارم زندگیاش بعد از سالها ترک، همگی مورد توجه رسانهها قرار گرفت.

دمی حالا نیز یک بازگشت نهچندان زودهنگام به دوران اوج حرفهای خود داشته که تحسین منتقدان را به ارمغان آورده است؛ تقدیر و تمجیدهایی که تا به حال از او دور مانده بود.

دمی در دفتر خاطراتش در مورخه ۲۰ ژانویه ۱۹۸۶، اهداف خود برای آینده را بیان کرده است. این اهداف شامل ازدواج، داشتن «شاید دو» فرزند و وفادار و صادق بودن، میشد. وی همچنین از آرزویش برای تبدیل شدن به یک «بازیگر بسیار محترم» و دریافت «جایزه اسکار» نیز نوشته است.
بدون نظر