
به تازگی مجموعهای از تصاویر کمتر دیده شده از کره شمالی که توسط کاربری با نام Medhi در ایکس (توییتر سابق) منتشر شده، توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. این کاربر تصریح می کند که کادوی تولدش از طرف همسرش سفر به کره شمالی و شرکت در ماراتون پیونگیانگ بوده و به همین خاطر به این کشور مرموز سفر کرده است. وی جزو اولین گروه خارجی بوده است که بعد از ۵ سال بسته بودن مرز های کره شمالی، پا در خاک سرزمین خاندان کیم گذاشته و به گفته وی مرزهای آن دوباره تا مدتی نامعلوم بسته خواهد شد. این کاربر ایکس می گوید: «جزو معدود ایرانی هایی که مستقل سفر کرده به کره شمالی! چیزایی دیدم که باورم نمیشد ببینم و تجربه کنم!».
این مرد ایرانی تجربیات خود از سفر به کره شمالی را در قالب تصاویر و نوشته هایی در حساب کاربری خود با دیگر کاربران ایکس به اشتراک گذاشته است. از آنجایی که این یکی از اولین و دست اول ترین موارد سفر یک ایرانی با هدف گردشگری به کره شمالی است، تصمیم گرفتیم روایت های این فرد را پوشش دهیم، تا تصویری واقعی تر از کره شمالی و زندگی مردمانش را به مخاطبان روزیاتو ارائه دهیم.

تصاویر گرفته شده توسط این کاربر فضای مجازی، نگاهی متفاوت به زندگی روزمره در کشوری ارائه میدهد که همواره با هالهای از رمز و راز و تصویری یکپارچه از انزوا و محدودیت در افکار عمومی جهان شناخته میشود. آنچه در این مجموعه تصویری میبینیم، برای نخستین بار پرده از برخی واقعیتهای پنهان زندگی شهروندان کره شمالی برمیدارد و روایتی تصویری را ارائه میکند که شاید با ذهنیت پیشین مخاطبان درباره این کشور منزوی تفاوتهای چشمگیری داشته باشد.
او ویدیوهایی از ورزشگاه پیونگیانگ و معابر این شهر نیز منتشر کرده و در توضیح آن نوشته است: «وسط شهر پیونگیانگ. اینجا جزو لوکس ترین و قشنگ ترین بخش های شهر بود. تقریبا با همه جای شهر فرق داشت. راهنمایی تور محلی توضیح می داد که اینجا خونه افراد خاصه. مثلا اون خانم معروف اخبارگو که اخبار پرتاب موشک اینارو پوشش می ده. ماشین ها خیلی بی توجهن به عابر پیاده انگار جونشون زیاد ارزشی نداره!! بدون کم کردن سرعت اکثرا می رن تو دل عابر پیاده! ماشین شخصی وجود نداره! یا شرکتی هست یا نظامی. تک و توک هم تاکسی و انگشت شمار سازمان های خارجی.»


این کاربر در ادامه می نویسد: «بسیار تجربه ناب و خاصی بود. هنوز ذهنم نیاز به پردازش اون همه اطلاعات و چیزایی که دیدم داره. استادیوم و مخصوصا جو تماشا چی هاش عالی بود! خیلی منظم و مرتب و تمیز. ۵ سالی تعطیل بوده همه چی و احتمالا مشتاق تر بودن مردم. عکس هایی که خودم خیلی دوسشون دارم و خاصن. بعضیهاش خیلی دردناک، بعضیها جنبه رنگیتر مردم و جامعه. بعضیهاش هم احتمالا فقط خاص توریستها یا انگشتشمار کرهای با قدرت! اینا چیزایی هست که من دیدم و به تصویر کشیدم.»

«صبح خیلی زود یه روز سرد بهاری وسط شهر پیونگیانگ. هوا مه عجیبی داشت. سطح شهر پر هست با نیروهای یونیفرم پوش. رنگ و علائم مختلف. انگار همه کار می کنن و هیچ کاری نمی کنن! بعضی هاشون یونیفرم آبی تنشونه. راهنمایی و رانندگی هستن. مراقب ترافیک اما بیشتر دکوری هستن و تماشاگر اندک ماشینی که بی توجه به عابر پیاده با سرعت رد می شن و تلاش می کنن بین چاله چوله ها لایی بکشن! عموما چهرههایی خسته و عبوس و کنجکاو دارن. لباس هایی مرتب اما بسیار قدیمی و دمده.»

«تمیز کاری عادی که انجام می دادن. حتی وقتی ما بودیم. آدم فقیر زیاد میدیدی. زیادی فقیر و بیچاره! اما اینکه بخشی از شهرو صحنه درست کنن برای توریستها نه. یه بخشی از اینو به نظرم میدونم از کجا میاد. فرض کنید یه فیلم می بینید از یه توریست خارجی. اومده شهر شما. رفته جاهایی که آبروریزی هست! کثیفه، ناامنه، … شاکی میشید و میگید چرا نبردن فلان جای خوب.»

«یا مهمون بیاد خونه یهویی. احتمالا سریع لحاف وسایل رو پرت کنید یه اتاقی درشو ببندید و دوس نداشته باشید حتی فامیل و رفیق زیاد ببینه اون بخش خراب و نامرتب رو. “یه بخشی” از این ادعا از اینجا میاد. کره شمالی خیلی کشور فقیریه اما دوس نداره اینو نشون بده. حتی مردمش. بهترین و تنها ترین لباس هاشونو می پوشن. خودشون شاید لباسی کهنه و قدیمی تنشونه اما لباس بچهشون رنگی و جدیده.»

«یه بخشی زیادی از قایم کردن فقر و تلاش برای نشون دادن پیشرفت و جاهای شیک از اینجا میاد. بخشی هم خوب پروپاگاندای نظام و تلاش برای اینکه بگن ما بهترین و قویترینیم و در حال پیشرفت. اما اینکه مثل فیلمها بیان دکور الکی درست کنن به نظرم دقیق و درست نیست. (نظر شخصی)»

«مترو پیونگیانگ. نسبتا تمیز اما فرسوده. قطار سریع میاد. شلوغه. داخل تونل تاریکه. کوپه لامپ کافی نداره. قطار و لوکوموتیو شبیه قطار های قدیمی برلین هست. به احتمال زیاد ساخت آلمان شرقی اینا باید باشه. ظاهرا عمیق ترین خط مترو هست با ۱۱۰ متر عمق! ظاهرا هدف استفاده دوکاربره بوده برای موشک و جنگ اتمی. اما تور لیدر می گه به خاطر رودخونه عمیق ساخته شده. از سمت راست گروه ما داره میره بالا و سمت چپ محلی ها دارن میان پایین.»

«پیرمردی خسته با دوچرخه ای از دل تاریخ! نزدیک خیابون سفارت خانه ها. لباسی قدیمی و خاکی. انگار ماه ها همین رو پوشیده. منتظر دوستش بود. نزدیک شدیم. کمی باهاش تلاش کردیم صحبت کنیم و عکس بگریم. مودب بود. خیلی دوست داشتم می شد بدون قید و بند ها حرف هاشو بشنوم.»

«این کاربر تصاویری از مراکز خرید را نیز به اشتراک گذاشت و با تاکید بر اینکه اجناس چینی زیاد دیده می شود نوشت: چند تا فروشگاه سوغاتی و یه مرکز خرید داشتن. از پول خودشونم استفاده کردم و مقداری آوردم با خودم.»



کاربران چه گفتند؟
ترانه نوشت: من فکر میکردم لباس رنگی پوشیدن اونجا ممنوعه! چه باحاله عکسا!
وحید اما معتقد است: همیشه تجربه یک مسافر با تجربه زیسته یه شهروند فرق داره. خیلیا رفتن کوبا و لذت بردن. و به به و چهچه کردن اما برای مردم همیشه زندگی سخت و با حداقل امکانات بوده.
آلیسون: من هرچی سفرنامه گوش دادم گفتن فیلمبرداری و عکسبرداری ممنوع بود یا سختگیری زیاد. عجب عکسایی گرفتی!
و سبزینه: وقتی حرف از سفر به کره شمالی و دیدن اونجا میشه، برام مثل این میمونه که برم زندان و زندانی ها روتماشا کنم و از دیدن نااگاهی شون از دنیای بیرون و زندگی و شرایط عجیبشون متعجب شم ، با احترام به شما البته ، و قطعا این نگاه من از بیرونه، شاید تجربه ش فرق داره
جالبه, اون عکسی که پله برقی مترو رو نشون میده, اگه به جمله های زیر عکس نگاه کنی, انگار اون پله برقی داره به سمت بالا حرکت میکنه, خطای دید جالب
داداش گلم همسر نازنینت قصد رد گم کردنت رو داشته، حالا شماهم با پای خودت پاشدی رفتی، هی هااات (: