سرگئی اسکریپال، یک جاسوس سابق روسی است که اکنون در بیمارستانی در بریتانیا با مرگ دست و پنجه نرم می کند. او بعد از سال ها جاسوسی برای روسیه فکر می کرد که می تواند دوران بازنشستگی خود را بدون دردسر در قلب بریتانیا بگذراند اما چنین نشد. برخلاف بسیاری از همقطارانش، که به کمک افراد خارجی توانسته بودند به کشورهای غربی بگریزند، اسکریپال به دستور کرملین به خارج از کشور فرستاده شد. وی به مدت ۴ سال به جرم جاسوس دو جانبه بودن در روسیه زندانی شده بود. سپس بر اساس قوانین روسیه وی آزاد شد و بین او و مقامات روسی معامله ای صورت گرفت که این مقامات هیچ شکایتی در مورد آن نداشتند. با این وجود هفته گذشته، پلیس بریتانیا وی و دخترش را بیهوش در پارکی در شهر سالیزبری پیدا کرد، در حالی که ظاهراً با یک عامل اعصاب نادر و کشنده مسموم شده بودند.
علاوه بر این دو یک مامور پلیس نیز مسموم شده بود که همگی به سرعت به بیمارستان منتقل شدند. هنوز هیچ ردپا و مدرکی که نشان دهد عاملان این حمله چه کسانی بوده و با چه انگیزه ای دست به این کار زده اند پیدا نشده است اما اگر پای آژانس های اطلاعاتی روسیه در میان باشد بار دیگر روسیه در مظان اتهام قرار خواهد گرفت که مانند گذشته سعی در قتل مخالفان و جاسوسان سابق خود دارد. در اواخر ماه ژوئن ۲۰۱۰، وقتی که اسکریپال در حال گذراندن دوران محکومیت خود به جرم خیانت به کشور در روسیه بود، ماموران اف بی آی توانستند ۱۰ جاسوس روسی که با هویت جعلی در این کشور و برای روسیه جاسوسی می کردند را دستگیر نماید.
در مقابل آزادی این افراد، مقامات کرملین پذیرفتند که اسکریپال و دو مرد دیگر که به جرم جاسوسی برای دشمن در روسیه دستگیر شده بودند را آزاد نمایند. اسکریپال به عنوان یک سرهنگ سابق ارتش روسیه که مقدمات فرار ده ها جاسوس روسی از کشور را فراهم کرده بود، یکی از باارزش ترین مهره هایی بود که در این معامله دست به دست می شد هرچند در آن دوران در رسانه ها کسی اسمی از او نشنیده بود. در آن زمان همه در مورد یک بازیگر کم اهمیت تر به نام آنا چاپمن صحبت می کردند؛ زنی جاسوس و اهل روسیه که بعدها رسانه ها به او لقب «ماتا هاری» امروزی دادند. ماتا هاری یک زن آلمانی بود که در دوران جنگ جهانی اول در فرانسه سکونت داشته و برای آلمان جاسوسی می کرد.
وی که مشهورترین زن جاسوس تاریخ و یکی از مهم ترین جاسوسان جنگ جهانی اول بود بعدها توانست فرانسوی ها اعدام گردید. برای ایالات متحده و روسیه، چاپمن گزینه خوبی برای دور کردن توجه رسانه ها از اسکریپال و کلیت ماجرای مبادله جاسوسان بود. از یک جنبه این مبادله برای دولت ایالات متحده یک معامله بد بود که در دوره دوم ریاست جمهوری باراک اوباما رخ داد. علاوه بر این که از لحاظ ارزش عددی آزاد کردن سه زندانی در مقابل ۱۰ زندانی، شکستی برای ایالات متحده محسوب می شد، ارزش این زندانیان نیز به هیچ عنوان با هم برابر نبود. جدای از آن چاپمن که فعالیت های جاسوسی اش بیشتر به آستین پاورز نزدیک بود تا مامور ۰۰۷، جاسوسان روسی که در ایالات متحده دستگیر شده بودند بخش زیادی از برنامه جاسوسی روس ها در ایالات متحده را تشکیل می دادند.
در میان آن ها جاسوسانی ماهر وجود داشت که خود را مانند شهروندان معمولی آمریکایی جا زده و با هویت های جعلی کامل، زبان انگلیسی بی نقص و شغل های معمولی توانسته بودند اطلاعات زیادی را بدست اربابان روسی خود برسانند. در برخی از موارد آن ها مانند سریال «آمریکایی ها»، والدینی بودند که حتی فرزندانشان نیز از هویت جاسوس بودن آن ها اطلاعی نداشتند. آموزش و به کار گیری چنین جاسوسانی از سخت ترین کارهایی است که یک سرویس جاسوسی می تواند انجام دهد و از دست دادن تعداد زیادی از آن ها به یکباره، یکی از بزرگ ترین شکست های روسیه در تاریخ جاسوسی می توانست باشد. وقتی این جاسوسان را با سه جاسوس دیگر مقایسه می کنید متوجه ضرر بزرگ ایالات متحده در این معامله خواهید شد.
از سه جاسوسی که روسیه آزاد کرد، اسکریپال تنها جاسوسی بود که برای غرب و به طور ویژه برای سرویس اطلاعاتی بریتانیا جاسوسی کرده بود. او عضو یکی از بخش های سرویس جاسوسی روسیه به نام GRU بود که به نظم و سری بودن در نهایت خود مشهور بود. اما حتی با قرار داشتن اسکریپال در میانه این معامله نیز ایالات متحده چیز زیادی در برابر آزادی ۱۰ جاسوس زبده و بسیار باارزش روسی دریافت نکرد. البته مقامات ایالات متحده خود نیز از این ضرر بزرگ اطلاع داشتند و تنها علت این که به این معامله بد تن دادند، بده بستان های سیاسی بود. چندین روز قبل از اینکه جاسوس های روسی در ایالات متحده دستگیر شوند، دیمیتری مدودف که در آن زمان ریاست جمهوری روسیه را بر عهده داشت به ایالات متحده سفر کرده بود که با همتا و البته دوست جدید خود، باراک اوباما دیدار کند.
به نظر می رسید که این دو رابطه خوبی داشته و از بودن در کنار هم لذت می برند. این دو قصد داشتند فصل جدیدی را در روابط دو کشور آغاز کنند. حتی وقتی که این دو در حال گذشتن از آرلینگتون ویرجینیا بودند، توقف کرده و با هم در یک ساندویچ فروشی کوچک نهار خوردند و مقداری سیب زمینی سرخ کرده به هم تعارف کردند. یک هفته بعد، مدودف هنوز خستگی سفر طولانی به ایالات متحده را از تن به در نکرده بود که باراک اوباما با او تماس گرفته و در مورد جاسوس هایی که در روزهای اخیر دستگیر شده بودند از وی گله کرد. هیچ کدام از دو طرف نمی خواستند که این موضوع را بزرگنمایی کرده و زیاد سخت بگیرند. این دو نمی خواستند روابط خوب اخیر خود را به دلیل این موضوع خراب کنند و دو رییس جمهور خیلی سریع و در خفا تصمیم به مبادله جاسوسان گرفتند.
اولگ نچیپورنکو، که یک سرهنگ بازنشسته کا گ ب بوده و در اوج دوران جنگ سرد در مکزیک جاسوسی کرده و بعدها به روسیه بازگردانده شد نیز عدم توازن در این معامله را خاطرنشان شده است. او باور نمی کرد که مقامات آمریکایی این چنین معامله ای را قبول کنند اما به نظر وی شاید این کار نوعی معذرت خواهی از جانب باراک اوباما برای رسانه ای کردن دستگیری جاسوسان روسی بوده است. شاید هم با این کار اوباما می خواست حسن نیت خود را نشان داده و بهبود روابط دو کشور را تسریع بخشد. مقامات آمریکایی حتی در این گیر و دار، یک استاد دانشگاه روسی به نام ایگور سوتیاگین که با مدارک و اتهاماتی اندک به جرم جاسوسی در روسیه دستگیر شده بود را نیز به فهرست درخواست آزادی های خود اضافه کردند که در واقع هیچ ارزشی برای مقامات روسی نداشت.
به گفته خود وی، در حالی که سوتیاگین سوار بر هواپیما بود و قصد خروج از مسکو را داشت، یک دیپلمات آمریکایی به او نزدیک شده و به او اعلام کرد بهتر است به دنبال پناهندگی در ایالات متحده نباشد. او چند سال بعد در بریتانیا پناهنده شده و برای خود شغل و خانه ای تهیه کرد و اعلام کرد که تنها به دلایل انسان دوستانه آزاد شده و مقامات آمریکایی در قبال او احساس مسئولیت نداشته اند زیرا وی هیچگاه جاسوس واقعی نبوده است. این گفته ها البته در مورد اسکریپال صدق نمی کرد. در چشم مقامات روسی، اعمال وی به عنوان جاسوس دوجانبه نهایت خیانت به کشور بوده و در سال ۲۰۰۶ به ۱۳ سال زندان محکوم شده بود.
این مبادله جاسوسان باعث شد که وی تنها ۴ سال بعد از زندان آزاد شود و بر اساس قوانین غیررسمی و نانوشته ای که در این موارد بین طرفین رعایت می شد می توانست زندگی خود را در آرامش به پایان برساند. البته آزادی اسکریپال مورد موافقت مقامات روسی قرار گرفت هر چند می توانستند با خط زدن نام او از فهرست اسامی درخواستی ایالات متحده، همچنان او را در بند نگه دارند. بدون شک آمریکایی ها نیز پافشاری نکرده و فرد دیگری را جایگزین او می کردند. اما مدت کوتاهی پس از این مبادله، مدودف به طور رسمی اسکریپال را مورد عفو قرار داد که نشان می داد دولت این کشور دیگر هیچ دشمنی با اسکریپال ندارد. او آزاد بود که برود و همین موضوع مسموم کردن او توسط دولت روسیه را پس از سال ها، کمی عجیب می سازد.
هر کسی که در مسموم کردن اسکریپال دست داشته، بدون شک عفو وی از جانب کرملین را بی معنی انگاشته است زیرا این تصمیم حکومت بود که وی آزاد شود. بدین ترتیب می توان گفت که سرویس امنیتی روسیه که شاید با این آزادی مخالف بوده در این حمله دست داشته است. البته در این صورت باید گفت آن ها تصمیم گرفته اند از قوانینی که در طی سالیان دراز ملزم به رعایت آن ها بوده اند و باید دستورات مقامات ارشد حکومتی را گردن می نهادند تخطی کنند. البته بعید نیست که اسکریپال کاری کرده باشد که موجب تحریک سرویس امنیتی روسیه برای انجام این عملیات شده است.
در یکسال گذشته سرویس امنیتی روسیه دائماً به دخالت در انتخابات ایالات متحده متهم شده بود. از این رو شاید اسکریپال سعی کرده باشد با دوستان و همکاران قدیمی خود تماس برقرار کرده و از روابطی که قبلاً به عنوان یک سرهنگ کا گ ب داشته به عنوان وسیله ای برای بدست آوردن اطلاعات تازه در مورد دخالت سرویس امنیتی روسیه در انتخابات آمریکا کسب کند که واکنش این سرویس را بدنبال داشته است. البته هیچ مدرکی دال بر این مدعا وجود ندارد و بدون این مدارک، انتظار می رود که دوستان قدیمی اسکریپال او را تنها گذاشته باشند. حتی ارگ برخی هنوز در خاک روسیه باشند که اسکریپال را یک خائن بدانند اما عفو حکومتی می تواند آن قدر قدرت داشته باشد که آن ها را از فکر انتقام گرفتن از او بازدارد.
البته پوتین نیز نشان داده که سبک متفاوتی از مدودف دارد و شاید قوانین و قواعدی که در زمان اوباما و مدودف و در روابط این دو برقرار بود برای وی اهمیت و اعتباری نداشته باشند. این اولین بار نیست که جاسوسان دو جانبه و مخالفان روسی در سایر کشورها با شیوه هایی مشابه ترور می شوند و عقل سلیم می گوید که این عملیات احتمالاً با چراغ سبز پوتین یا دستکم سرویس امنیتی این کشور انجام شده است.
کمپ ایکس: مکانی سری در کانادا برای آموزش جاسوسی و خرابکاری آمریکایی ها
۱۴ ابزار جاسوسی باورنکردنی سرویس های اطلاعاتی قبل از دوران مدرن
با ۶ مورد از جاسوسی های بزرگ و شگفت انگیز دوران جنگ سرد آشنا شوید
اوباما یک احمق بی عرضه بود