مرز بین گدایی و حقه بازی را نمیتوان شناخت. گداهای حقهباز تلاش میکنند تا در جاهای پر تردد، با لطایف الحیل، پول مردم را به جیب بزنند و با دعا و ثناهای الکی، روزی چند صد هزار تومان به جیب بزنند. این روزها کسب و کار گداها در پایتخت خیلی خوب است به خصوص در مترو. اگر باور نمیکنید، حق اجاره یک روز بچه نوزاد که همیشه هم بغل گداهای متاهل خواب است را بپرسید! شگفت زده خواهید شد! چقدر درامد روزانه این افراد است که حق اجارههای این چنین برای کرایه یک روز بچه خردسال پرداخت میکنند؟
ما امروزه در مترو، شاهد دستفروش و گدا از همه نوع و قسم هستیم. مردم هم خیلی کمک میکنند. اما غافل از اینکه این بنده خدایی که با لطایف الحیل، داستان سرهم میکند، کاسبی توانمند و متمول در قیافه و ظاهری مظلومانه باشد که به قصد سرکیسه کردن مردم، صبح تا شام در مترو و ایستگاه های اتوبوس و اماکن متبرکه و قبرستان ها، به دنبال صد تومان پانصد تومن و چند هزار تومان می رود. کسی که ماهانه چند میلیون از راه تکدی گری درامد کسب کند، آیا دنبال درس و مشق و کار و خلاقیت و سازندگی میرود؟ حتما خیر. این فرهنگ گدایی است که گدایی پروری میکند و گداهای متمول، معمولا حتی با ده ها میلیون تومان دارایی، باز قادر نیستند از این کار کثیف و ناپسند خود دست بکشند.
گدایی امروزه شیوه های جالبی پیدا کرده است. گدایان کراواتی که در سطح شهر پراکنده اند و از شما برای رفتن به فلان مقصد، چند صد تومان تا چند هزار تومان طلب میکنند و حتی شماره عابر بانک شما را میگیرند تا در رسیدن به مقصد،پول شما را پرداخت کنند! اعتماد به گدایان کراواتی گویا روز به روز بیشتر میشود و کاسبی آنها داغ تر! روی دیگر گدایی که این روزها خیلی مد شده است، برچسب هایی است که روز دستگاه های خودپرداز نصب میشود و از شما میخواهند تا برای علاج فلان بچه معلول و حمایت از فلان بچه یتیم، مقداری پول کارت به کارت کنید! این برچسب هم کنار کیبورد عابر بانک میچسبانند و گاهی در یک خیابان، ده ها برچسب نصب شده است!
نوع دیگر حقه بازی،حقه بازی سایبری است که بر خلاف آنچه شما تصور می کنید، روز به روز کلاهبرداری از ایرانی ها از روش گدایی اینترنتی مجرمان سایبر،روند صعودی پیدا کرده است. توضیحات را احتمالا میدانید که چگونه از کاربران اینترنتی کلاهبرداری می شود.
بازی با احساس مردم یکی از شیوههایی است که از گذشته تاکنون متکدیان بر موج آن سوار بوده اند و هر روز شیوه جدیدی را برای تحریک احساسات مردم انتخاب میکنند تا به وسیله آن پولهای کلانی به جیب بزنند و در این راه نیز تاکنون موفق بوده اند، شیوههای نوین در این راه و همچنین افزایش روزانه تعداد متکدیان گواه بر همین موضوع است اما این روزها متکدیان از شیوههای جدید و نادری استفاده میکنند که هیچ شباهتی به شیوههای قبل ندارد و بسیار دور از ذهن بهنظر میرسد!
چند وقتی است که وقتی به عابر بانکهای سطح شهر مراجعه میکنیم با یادداشتهایی مواجه میشویم که نشان از این دارد که نگارنده دارای فرزند مریض است یا خودش در بستر بیماری است و از آن جایی که پولی برای امرار معاش ندارد از مراجعهکنندگان طلب کمک میکند! شاید در نگاه اول به نظر برسد که شخص از روی ناتوانی مالی و ناچاری این گونه دست نیاز به سمت دیگران بلند کرده اما تعدد این نامه در سطح شهر نشان از موضوعی دیگر دارد!
نمیتوان اینطور به موضوع نگاه کرد که همه قشر کم درآمد در سطح شهر به یکباره تصمیم گرفته اند که با نوشتن یادداشت و قرار دادن آن در عابر بانکهای سطح شهر کمک طلب کنند! یا اینکه همه آنها یا دارای فرزند معلول هستند یا خودشان دارای معلولیت هستند! این طور که به نظر میرسد این یادداشتها شیوه نوینی در امر تکدی گری هستند و متکدیان این روزها سعی دارند با تحریک احساسات مردم پولی به جیب بزنند!
درآمدی بدون زحمت و خرج که شاید خیلی بیشتر از سایر روشهای تکدی گری هم درآمد داشته باشد. بارها دیده شده که حتی در شرایط نابسامان اقتصادی که این روزها با آن دست و پنجه نرم میکنیم، افرادی بعد از خواندن این نامهها مبالغ مختلفی از پول را به حساب مندرج در نامه واریز کرده اند و شاید هم همین موضوع سبب میشود که متکدیان هر روز روش جدیدی را برای بازی با احساس مردم انتخاب کنند.
در همه بیمارستانهای سطح شهر به ویژه بیمارستانهای بالای شهر هستند مردانی که نسخهای در دست گرفته اند و با عجز و ناله میگویند که کودک مریضی دارند که از پس خرج درمان آن بر نمیآیند از مردم حاضر در بیمارستان میخواهند که کمک کنند تا بتواند نسخه کودک مریضش را بگیرد. کودکی که در اکثر موارد دارای تب شدید است یا سرطان دارد و قرار است شیمی درمانی شود و یا نیاز به عمل جراحی دارد! در بیشتر موارد هم با اینکه نگهبانان بیمارستان آنها را بیرون میکنند دوباره راهی برای ورود به بیمارستان پیدا میکنند.
خیلیها در بیمارستانها مبالغ کم یا زیادی پول به این افراد میدهند اما واقعیت این است که شما اگر در یک سال هر روز به آن بیمارستان سر بزنید حتما در گوشهای از بیمارستان آن فرد یا همکارانش را خواهید دید! اگر از بروز احساسات جلوگیری کنید و نسخه دست آن مرد را بررسی کنید متوجه خواهید شد که واقعیت داستان تا چه اندازه با گفتههای مرد متفاوت است، نسخهای که یا مربوط به خیلی سال پیش است یا اینکه داروهای نوشته شده در نسخه با بیماری که فرد برای فرزندش در نظر گرفته زمین تا آسمان متفاوت است!
به نظر شما راهکار مقابله با فرهنگ حقه بازی و تکدی گری چیست؟
بله متاسفانه درسته ولی این وسط مردم نیازمند واقعی رو تشخیص نمیدن
بهترین راه آگاه شدن مردمه. همین الان هنوز عده ای میرن پیش دعانویس و رمال.
نمیشه همه چیز و کاملا سیاه یا کاملا سفید دید.
نیازمندان واقعی که بیشمار در جامعه ی امروز هستن رو چه کنیم؟
کاش همه چیز به همین سادگی بود…