عبدالرضا کاهانی بعد از مدتها با فیلم خانم یایا توانسته بار دیگر اثری سینمایی از خودش را اکران کند و حواشی اکرانی که برای خانم یایا پیش آمد را تمام کند. خبر ساخته شدن این فیلم از همان آغاز مرموز بود و رسانههای افراطی اصولگرایی چون روزنامه کیهان نیز به تولید آن انتقاد کرده بودند چرا که اعتقاد داشتند فیلم مجوز تولیدی ندارد. تنها اخباری که از روند ساخت فیلم به رسانهها درز میکرد، صرفا عکسهای سلفی بازیگران ستاره این فیلم در اینستاگرام بود و خانم یایا در سکوت خبری کامل ساخته شد و حالا که به پرده نقرهای راه یافته، طرفداران پروپاقرص کاهانی و یا هواداران بازیگرانش (عطاران،فرخ نژاد و حیایی) به دیدن آن میروند، اما فیلم آنطور که آنها فکر میکنند… پیش نمیرود.
بگذارید همین اول کار یک مساله بسیار مهم را با شما در میان بگذارم تا به زور به برخی صحنههای فیلم نخندید، خانم یایا همانطور که در پوسترهای تبلیغاتیاش هم نوشته شده واقعا یک فیلم کمدی نیست و تیزرهای عوام فریبانه آن نیز چیزی جز گول زدن مخاطبان نیست. خود عبدالرضا کاهانی کارگردان هم نسبت به ساخت تیزرها و مارکتینگ فیلم انتقاداتی داشت و این موضوع را در اینستاگرام و توییتر خود نیز عنوان کرده بود. پس به شما اطمینان کامل میدهم که به هیچ وجه فیلم خانم یایا کمدی نیست و نباید با فرض اینکه یک فیلم بامزه و سراسر شادی و خنده را نظاره گر خواهید بود پا به داخل سالن سینماها بگذارید.
اما اگر فیلمی با حضور رضا عطاران و حمید فرخ نژاد (دو بازیگری که آثار کمدی قوی و خوبی را در کارنامه خودشان ثبت کردهاند) که از قضا درباره سفر این دو به شهر پاتایا و آشنایی با یک دختر تایلندی هست کمدی نیست، پس چیست؟ راستش احتمالا خود کاهانی هم دقیقا نمیتواند به این سوال پاسخ دهد. به زعم من فیلم خانم یایا (که پیشتر با نام ما شما را دوست داریم خانم یایا شناخته میشد) میخواهد سیاسی باشد و شعارهای سیاسی بدهد، ولی متاسفانه آنقدر این موضوعات را در بطن و لایههای داستان خود گم میکند که حتی آن دسته از بینندگانی که متوجه برخی سیگنالهای فیلم میشوند نیز از آن دل خوشی نخواهند داشت.
فیلم خانم یایا داستان دو باجناق ایرانی را روایت میکند که در حین سفرهای کاری خود به پاتایا میروند و به همسرانشان (که از قضا دو خواهر دوقلو هستند) به دروغ میگویند که به شانگهای چین رفتهاند. آنها در پاتایا اما به جای خوشگذرانی بیشتر در هتل خود نشستهاند و کم پیش میآید که به بیرون از هتل پا بگذارند. آنها همه جا زنی تایلندی به نام خانم یایا را میبینند و از آن حرف حساب میبرند.
این دو نفر با نام ناصر (با بازی رضا عطاران) و مرتضی (با بازی حمید فرخ نژاد)، در نهایت با یکی از همکاران قدیم خود روبرو میشوند که در صنف آنها (چسب و یراق) فعالیت میکرده ولی به خاطر عیاشی و لو دادنش توسط همین دو نفر، از صنف اخراج شده و کارش به کارت پخش کنی در پاتایا رسیده است. او (با بازی امین حیایی) با دیدن این دو با جناق در پاتایا، میخواهد کمی تا قسمتی از آنها انتقام بگیرد…
از ابتدای فیلم تا انتهای فیلم، همه چیز گنگ است و تماشاگر نمیداند که خانم یایا دقیقا کیست و چرا دو نفر اصلی همه جا او را میبینند و از آن مهمتر چرا از این زن ترکهای تایلندی که دائما به آنها پیشنهاد میکند که به هتل بروند و با هم خلوت کنند، میترسند. یایا حتی پیشنهاد میدهد که میتوانند سه نفره به هتل بروند و درباره موضوع ساخت یک سالن ماساژ با یکدیگر همفکری کنند ولی بازهم این اتفاق از ترس دو باجناق رخ نمیدهد. این صحبتها با توجه به لوکیشن پاتایای فیلم، تا حد زیادی جنسی بر میآید اما آیا کاهانی میخواسته فیلمی با مضامین جنسی بسازد؟ مسلما خیر. کاهانی از این بستر استفاده کرده تا حرفهایش را سربسته بزند چرا که بستری جذابتر و کنجکاوبرانگیزتر از پاتایا پیدا نکرده است، درست مانند برخی بیلبوردهای تبلیغاتی غربی که با استفاده از المانهای جنسی، مخاطب را به دیدن خود ترغیب میکنند.
خانم یایا میتواند خیلی چیزها باشد و نباشد، در حقیقت ما با کاراکتری روبرو هستیم که همه جا در کار شخصیتهای فیلم دخالت میکند و همیشه و همه جا خودش را نشان میدهد. هر دو کاراکتر از حضور یایا در کنارشان هراس دارند و حتی فکر میکنند که ممکن است یایا زیر تختشان قایم شده باشد و از این موضوع واهمه دارند. خانم یایا با زبان تایلندی با آنها سخن میگوید، یک زبان اجنبی و بیگانه ولیکن ناصر و مرتضی به راحتی حرفهای او را میفهمند و با او به فارسی صحبت میکنند و او هم حرفهایشان را میفهمد،انگاری که یک زبان مشترک دارند.
دو کاراکتر فیلم از دست خانم یایا ذله شدهاند و از اینکه او در همه جا حضور دارد و اجازه نفس کشیدن به آنها نمیدهد به ستوه آمدهاند. یکی از آنها هم که به او اعتراض میکند منجر به زندانی شدنشان میشود. خانم یایا پیش آنها گریه میکند و مظلوم نمایی میکند در صورتی که به نظر میرسد آنچنان هم خیر و صلاح آنها را نمیخواهد و البته اینکه خانم یایا ترجیح میدهد که این دو ایرانی به جای گردش در شهر، بیشتر به هتل بروند و عشق و حال کنند. خانم یایا نمیگذارد که این دو از تایلند خارج شوند و با حضورش در شرکتهای هواپیمایی، مانع از رفتن این دو میشود.
در جایی از فیلم یکی از دو باجناق به خانم یایا میگوید: «چطور بگیم اشتباه کردیم، ما عکستونو دیدیم، گول خوردیم. رک بگم بهتون ما شما رو دوست داریم خانم یایا ولی اذیتمون کردین. پس کی زندگی کنیم؟» و یا در جایی دیگر یکی از آنها میگوید: «یایای ما رو دزدیدند،دارن باهاش پز میدن.»
تمام موارد بالا میتواند اشارهای به این نکته باشد که کاهانی خانم یایا را دولتی میداند که با تبلیغاتی خاص، مخاطبینش را فریب داده و حالا هم که در جایگاه خود نشسته، در همه کارها دخالت میکند و واهمهای بین مردم راه انداخته است. دولتی که حرفهایش انگاری از زبان دیگری ادا میشود و نه فارسی و مانند بیگانه با مردمش رفتار میکند و همچنین آنها را ممنوع الخروج میکند و در صورت اعتراض، کارشان را به زندان هم میکشد. خانم یایایی که نفس کشیدن را از مردم گرفته و آنها را حتی مجبور میکند که ماهانه پولی دهند تا او بتواند با یک شخص دیگر، یک خانه ماساژ در جای دیگری به جز ایران راه اندازی کند (که میتواند تعبیری از انتقاد به ساخت و ساز در کشورهای دوست و همسایه باشد)
حتی در سکانسی از فیلم که ناصر و مرتضی در شهر در حال گشت و گذار هستند، با جشن آب بازی مردم روبرو میشوند و این سکانس آب پاشی با افکتهای صوتی و صداهای تیراندازی همراه میشود، موضوعی که سالهاست در ایران قدغن شده و آب بازی دختران و پسران را به مثابه عملی قبیح میدانند و دو ایرانی داخل فیلم نیز نمیتوانند در این جشن و شادی شرکت کنند، چرا که عادت کردهاند آب بازی را چیز خوبی ندانند. اصولا دو ایرانی داخل فیلم، با اینکه در شهر توریستی پاتایا هستند، یادشان رفته چگونه تفریح کنند و با خوردن ماعالشعیر و یا سر تکان دادن در دانسینگها، فکر میکنند که در حال تفریح کردن هستند.
خانم یایا از منظر روانشناختی هم میتواند همان اعتماد و باور مردم باشد که از دست رفته و وجدانیست که دیگر خوابیده و قصد بیدار شدن هم ندارد.
این صحبتها در فیلم زده میشود ولی محتوایی که کاهانی میخواهد از آن دم بزند، فدا میشود و آنقدر موضوع اصلی به حاشیه میرود و گنگ ادا میشود که عملا آن تاثیرگذاری خود را از دست میدهد. فیلمساز حتی با اینکه به کشور دیگری سفر کرده، از ویژگیهای جغرافیایی زیبای تایلند غافل مانده و از آنها کمترین استفاده را میکند و این موضوع شاید تعمدی باشد، مثلا برای اینکه بیشتر به مخاطب بفهماند که دو کاراکتر فیلم هیچ درکی از کشور دیگر و زیباییهایش را هم ندارند، ولی باز هم باید گفت کاهانی در اینجا هم مسیر را گم کرده است.
پایان بندی فیلم هم دیالوگهای مرموزی دارد که کنکاش درباره آنها تا الان مرا به نتیجهای نرسانده و اینکه آیا کل روایت فیلم یک توهم بوده و یا منظور فیلمساز، باز فلسفه دیگریست همچنان برایم مسکوت باقی مانده است. علی ایهالحال کمتر کسی است که خانم یایا را به مسائل اجتماعی و سیاسی ربط دهد و در صورت ربط دادن هم فیضی از این کار نمیبرد چرا که همین پیامها و صحبتها میتوانست خیلی شفافتر و جسورانهتر بیان شود، مثل کاری که دیگر کارگردان خوب کشورمان، کمال تبریزی که در مارموز کرده (این فیلم هم به زودی اکران میشود) و اتفاقا بستر درست کمدی را نیز برای کارش انتخاب کرده است.
فیلم خانم یایا از نظر تکنیکال ایرادی ندارد و کاهانی درس سینمای فنی خود را به خوبی پس داده، او با استفاده از تیم زبده ایرانی-تایلندی تولید فیلم توانسته هم فیلمبرداری قابل قبولی ارائه کند و هم تدوین خوبی را در فیلم به کار گیرد؛ هرچند بازیگران فیلم نمیتوانند خودشان را نشان دهند چرا که کاراکترهایشان بعد و خاصیتی ندارد. اما فارغ از موضوع ضعف بازیگری، مشکل اصلی خانم یایا دقیقا سلایق و امضاهای خود کارگردان است که در جای جای فیلم حضور دارد و این یک بار، برخلاف آثار گذشته او، بی سر و ته حاضر میشود. اینکه دو بازیگر اصلی فیلم در بیش از نصف سکانسهای آن با نیم تنه بالای لخت میچرخند و دوربین روی اندام آنها زوم میکند، ضرورتی دارد و کاری از پیش میبرد؟ اگر حرفی در پس پرده این لخت کردن است، نباید سیگنالی درباره آن به مخاطب داده شود؟
تبلیغات و مارکتینگ فیلم خانم یایا آن را یک اثر کمدی به مردم معرفی میکند و همین موضوع باعث شده که بسیاری از مردم بعد از دیدن فیلم، انتقادات تند خود را روانه آن کنند، انتقاداتی که باعث شده حمید فرخنژاد بار دیگر در اینستاگرام خود تاکید کند که فیلم، یک اثر کمدی نیست و تبلیغات اشتباه آن باعث شده که مخاطبین انتظار یک اثر کمدی را داشته باشند. همین تبلیغات و مانور دادنش روی کمدی بودن فیلم نیز تراژدی دیگری برای ایران است: اینکه اگر میخواهی فیلمت دیده شود و فروش پیدا کند، آن را به جای یک کار کمدی به مخاطبینت تحویل بده وگرنه پیامهای اجتماعی-سیاسی تو تماشاگری نخواهد داشت. هرچند کاهانی در ادای همان پیامها هم اشتباه کرده و رسما فیلمی ساخته که نه کمدی است و نه میتوان آن را در بین آثار اجتماعی-سیاسی قلمداد کرد.
موقع دیدن این فیلم در یک سالن پر ۳۰۰ نفره بودیم و تا اواسط فیلم یک سوم جمعیت سالن را ترک کرده بودند و الباقی تماشاگران نیز پس از پایان بندی فیلم، حسابی از خجالت عوامل فیلم در آمدند. اگر این موضوعات نشان دهنده شکست فیلمساز نیست، پس چیست؟ فیلمساز خواسته که اثری سیاسی را روانه اکران کند، ولی آن را در بستری ساخته که بدون مانور تبلیغاتی عوامفریبانه فیلم هم به نظر یک اثر کمدی میآید. آیا نمیشد حرفهای فیلم را در بستر شهر تهران و یا جای دیگری زد؟ البته که هیچکس از فروش گیشه بدش نمیآید و کاهانی هم تمامی کارهایی که کرده، از انتخاب گزینشی بازیگران بگیر که نامشان با آثار کمدی گره خورده تا انتخاب لوکیشن پاتایا، در راستای این بوده که فیلمش دیده شود و فروش کند. اگر این دیده شدن در نهایت به این مساله منجر میشد که عده کثیری از تماشاگران هم پیامهای سیاسی فیلم را هضم میکردند، خوب بود ولی او آنقدر خودش را غرق خودسانسوری میکند که عملا فیلمش به بیراهه میرود.
کارگردان ادعا داشته که به او قول دادهاند فیلم بدون ثانیهای سانسور اکران شود و تاکنون صحبتی نکرده که آیا فیلم روی پرده فعلی سانسوری دارد یا خیر. در هر حال تصور نمیکنم که سانسور شدن یا نشدن فیلم در کل صورت مساله تاثیر مشهودی داشته باشد چرا که اثر فعلی هم رنگ و بوی کارهای کاهانی و در لفافه صحبت کردنهای او را میدهد. لفافهای که این بار بیشتر شبیه یک توپ کاموا پیچیده در هم شده که به سختی میتوان آن را از هم باز کرد و در صورت باز شدن هم با کاموایی بیکیفیت روبرو هستیم.
کاهانی با خانم یایا و لقمه را دور خود پیچاندن و بعد آن را بلعیدن، رسما همان کاری را میکند که در فیلم از آن انتقاد کرده و مانند یک دولت مردمفریب رفتار میکند. او پاتایا و عطاران و فرخ نژاد و مارکتینگ خاص متمرکز روی این موضوعات را ترتیب میدهد و به ریش مخاطب میخندد. شاید این کار هم از قصد باشد و او از روی عمد چنین رفتاری از فیلم خود نشان میدهد تا بیشتر مخاطب را درون انتقادات خود فرو ببرد، اما متاسفانه این بار شما اشتباه زدهاید آقای کاهانی، و اینکه ما هم دوستتان داریم آقای کاهانی.
مزخرف ترین فیلمی که در طول تاریخ سینمای ایران ساخته شد ?
خجالت بکشین با این فیلم درست کردنتون ?
حیف وقتی که صرف دیدن این فیلم کردیم
حیف از واژه مضخرف که به این فیلم بگیم. پایینتر از مضخرف بود. آقای کاهانی: نیاز به تلاش بیشتر
واقعا متاسفم برای کارگردان این فیلم فوق العاده بد و آبکی ، و برای حمید فرخ نژاد و امین حیایی و عطاران !!!!!
مردم تو روخدا نرید!!!! وقت و پولتون و حیفه این فیلم نکنین!!! لعنتیا…
واقعا باید تاسف خورد که با تیزر و پوستر های که هیچ ربطی به فیلم ندارها مخاطب رو جذب می کنن گول زدن و غریب روهم وارد هنر و سینما کردن شما چرا قبول کردی اقای عطاران!!!!
به شعورمون توحین شد و اصلا از اقای فرخ نژاد بعید بود فقط پول و وقتمون رو حدر دادیم
بعد دیدن این فیلم خیلی دوست داشتم با دست اندرکاران فیلم رو برو میشدم. این فیلم جز توهین به شعور مردم چیز دیگه ای نداشت من دیگه هیچوقت فیلمای این احمقارو نگاه نمیکنم حیف امیر حیایی
واقعا این چه فیلمی بود؟
حیف از وقت که پای تماشای این فیلم افتضاح تلف بشه. آقای کاهانی به معنای واقعی کلمه فیلمتان حال به همزن بود.
افتضاح
تا دو روز حالم بد بود ، چون حس میکردم از اعتمادم سواستفاده کردن با این فیلم.
تو رو خدا نرین واسه این فیلم که کلاهبرداریه
رفتم فیلمو دیدم بخندم گریم گرفت بیشتر تراژدی بود این دوتا چرا اینجوری بودن خدایی من این ۳ تا بازیگر بزرگ رو خیلی دوست دارم هم اقای عطاران هم اقای فرخ نژاد هم اقای حیایی ولی چرا این فیلمه اینجوری بود
فیلم نه محتوای مفیدی داره نه کمدیه اصلا معلوم نیست چی به چیه.کارگردانی که نتونه با اسطوره های سینما ی ایران فیلم خوبی نسازه به درد لای جرز دیوار میخوره.فقط من تعجب می کنم رضاعطاران که خودش کارگردان زبده ایه چطور این فیلم نا مه رو قبول کرده؟
فیلم نه محتوای مفیدی داره نه کمدیه اصلا معلوم نیست چی به چیه.کارگردانی که نتونه با اسطوره های سینما ی ایران فیلم خوبی نسازه به درد لای جرز دیوار میخوره.فقط من تعجب می کنم رضاعطاران که خودش کارگردان زبده ایه چطور این فیلم نا مه رو قبول کرده؟واقعا عجسب نیست؟
معرفی مکنم به درد نخور ترین فیلم تاریخ باحضور اسطوره های سینما ایران به نام خانم یایا
اقای کارگردان…….
مزخرفترین فیلم
برای آقای فرخنژاد متاسفم برای بازیکردنش تواینفیلممزخرف اینقد بازیگرا بی پول شدنکه تن به این بازیا میدن
منکهوسط فیلم اومدم بیرون از سینما
بهشما همتوصیه میکنمنرید ببینیت
بازیگرا بی پول شدن!!!؟؟
اینا برای هر فیلمی ۷۰۰ -۸۰۰ میلیون دستمزد معاف از مالیات میگیرن. برای یکی دو ماه کار فشرده چنین دستمزدی می گیرن حالا اینا بی پول شدن!!؟
خیلی فیلم چرت و بی مزه و زشتی بود ، به نظرم اصلا کاهانی باید ممنوع الکار بشه به خاطر مثلا انتقاد سیاسی که میخواست نشون بده😒😒
از عطاران بعید بود. ترجیح میدم به جای سینما رفتن چیتوز موتوری بخرم و تو خیابون راه برم و بخورم.
یکی از افتضاح ترین های سینما ی ایران توی فیلم یه ذره حتی انرژی نذاشت واقعا متاسفم برای رضا عطاران که این فیلمو قبول کرده ؟؟؟واقعا یه کار پیش پا افتاده !!!!
با این فیلمهای مسخره و بی ادبانه که نمیدونم چطور مجوز اکران گرفته به شعور آدم توهین میکنن و بازیگرهای معروفمون رو هم از چشم میندازن
رفتیم سینما و پولمونو هدر دادیم .اگه این فیلمو مفت هم نمایش می دادن ارزش نداشت.آقای فرخ نژاد میگه فیلم کمدی نبود خوب پس چی بود؟چرت ترین .مزخرف ترین .مسخره ترین فیلمی بود که دیدم.دیگه پامو سینما نمی ذارم.بازیگرا رفتند تایلند خوش گذرونی گفتن بذار یه فیلمنامه چرتی هم بنویسیم و بازی کنیم.از عطاران بعید بود.!!!!!!!!!!
خانم یایا.
خدا بیامرزد عباس کیارستمی را.
ما فرزندان این تمدن آنقدر سرشت خود را در طی اعصار تاریخ با محتوا تنیده و آن ساختار هستی که از ایران وجود دارد آنقدر حقیقی و با وجود است که هرگاه یکی از مهرهای های خود را از دست میدهد زود آن جای خالی را با ریشه تر با همان دید و نظر و اندیشه پر مینماید.
اینگونه بگویم، ایران یک کشور نیست، ایران یک تمدن است، و تمدنی است بسیار کهن و قوی که در طی هزاران سال با تمامی فجایع و نامروتی ها که در طی قرون مختلف برایش بوجود آمده هنوز ساختار وجودی خود را حفظ و فعال و بارور نگاه داشته،
میشود گفت تمدن ایران تنها تمدنی است که از برای خود صاحب یک اکو سیستم فعال است، و همیشه هرگاه اگر ظربه و آسیبی بر پیکره آن وارد شده، همین اکو سیستم فعال خودکار بوده که خود را ترمیم و بروز رسانیده و هیچ جایگاهی از ادبا و هنرمندان و شاعران و عالمین و دانشمندان و غیره…. نه تنها کاستی نیافته بلکه در طی سالهای متمادی به آن نیز اضافه گشته،
من در آغاز از عباس کیارستمی یاد کردم و با نوشتن این مقدمه فقط خواستم دیدگاه خود را از ایران و ایرانی و آنچه بوده و میشود را مطرح کرده باشم تا اینکه آنچه در مورد این فیلم میخواهم بنویسم قابل فهم و درک باشد، اگر عباس کیارستمی رفت ولی جای او را در خیلی فیلم ها و پروژههای حاضر میبینم یعنی این آدم آنچه که در شناسنامه فیلم ایرانی از او باید باشد هست و برجای مانده، این فیلم (خانم یایا) خیلی بالاتر از آن است که مضحکهانه بخواهیم زن چینی فیلم را به دولت حاضر تشبیح و موارد دیگر را به آنچه که خود فقط میدانیم و درک کرده ابلهانه وصل نماییم، اصولاً سینمای انسانی قابل نقد نیست، انگار که شما بخواهی یک روز از هستی یک انسان را به نقد و چالش بکشی، هروقت هنرمند به حقیقت نزدیک میشود حسی از آن نزدیکی به او دست میدهد و او با اثرش اگر توانست آن حس را منتقل کند آنوقت هرگونه کلامی در مقابل آن حس و اثر بی اثر و مزخرف است،
هنر از دیدگاه من یعنی حقیقت را گرفتن و با حس خود منتقل کردن،
حقیقت همچون نور خورشید در همه جا هست، هرجا هستی وجود دارد یعنی حقیقت است،
اصلا اینگونه خطاب کنم هستی را اگر بدن و یا تن فرض کنیم حقیقت روح و روان آن است،
حقیقت چیزی است که نه در سخن میگنجد و نه کلام و واژه ای دارد، حقیقت حس میشود و با هنر تعریف، برای همین انسان هنر و هنرمند را دوست میدارد،
آنچه که ما بعنوان حقیقت روزمره با آن سرکار داریم حقیقت نیست بلکه واقعیت است، واقعیت اصولاً تمامی جملات و حرفهای روزمره ما را پر میکند، واقعیت یک ابزار است که با برای دروغگویی هم بکار میرود، اما حقیقت چیست؟ حقیقت یعنی حسی که از دیدن این فیلم حس میشود، مخصوصاً در اختتامیه که آنجاست که تو با اندازه فهم و خرد و دانش خود از آن حقیقت برداشت مبکنی، یعنی بعد از اینهمه زحمت تو تازه حقیقی را برداشت میکنی که به اندازه دریچه و ظرفیت خود توست،
یکی از مواقعی که ما حقیقت را حس و درک بیشتری ازش میابیم عشق است، وقتی در خط عشق و عاشقی قرار میگیرید و آنگاه این حس است که محرک آن عشق است نه کلام، کلامی هم آن اگر باشد بخاطر حس الودگی عشق است که به ارزش و پادشاهی میرسد..
این فیلم وقتی تمام شد حسی را در من بوجود آورد که اگر بخواهم تعریف نمایم همان چیزی خواهد بود که در بالا نوشتم.
با سلام س.ف. تفرشی
انصافن درکتون از سینما اینقدر پایینه یا واقعن ادا در میارین؟ شمایی که ادعا میکنی نقد فیلم فلان، شما دیگه چرا؟
آقا ماجرا اینه. دوتا مرد پایبند به اصول اخلاقی و پاستوریزه به قولی، اومدن پاتایا خوش بگذرونن. خانم یایا نماد گناه یا شهوته که می خواد اینارو به قولی از راه به در کنه. ولی شخصیت ه ای ما با اینکه دلشونم می خواد یه تجربه ای داشته باشن، ولی بازم یه ترسی دارن نسبت به این قضه. تا جایی که مرتضا(حمید فرخ نژاد) می خواد با یایا (نماد شهوت و گناه) توی به قولی رستورانی نشستن و درباره رفتن به هتل صحبت می کنن که سر و کله عظیم (امین حیایی) پیدا می شه. حالا عظیم میاد میگه که آمارتونو دارم، به زناتون میگم. عظیم اینجا می شه نماد خوب یا فرشته سفید قضیه که نمی خواد اینا به راه بد کشیده بشن. خلاصه عظیم با خانم یایا صحبت می کنه و میگه بابا اینا پاستوریزن بیخیال اینا شو. اینجا غلبه عظیم بر یایا رو می بینیم یعنی درواقع غلبه خوبی بر بدی که یایا خودش می گه باید به عظیم کمک کنین. که منظور اینه که آقا بچسبین به همون زندگی قبلیتون تا بذارم برین. بعد که قبول می کنن و درواقع قرارداد می نویسن که به عظیم کمک کنن، که همون خوب قضیه س. میان که برن که پیشخدمت هتل می گه همش توی اتاق بودین که این همه جای دیدنی و خوب هست، حتی از استخرهم استفاده نکردین که؟ اینجا به ما میفهمونه که همه قضیه جنگ درونی این دوتا آدم با خودشون بود که برن خوش بگذرونن یا نه. که آخرشم بدون هیچ گونه خوش گذرونی و به قولی گناه و شهوت برمیگردن تهران. تمام شد و رفت.
درمورد کمدی بودن فیلم. فیلم در بستر کمدی اتفاق می فته. اگه فیلمهای قبلی کاهانی رو دیده باشین، میفهمین که کمدی کاهانی فرق داره. فیلم کمدی هستش ولی نه مثل مزرخفات دیگه سینمای ما که نصفه طنز هم نیستن چه برسه به کمدی. چون آشغال زیاد هست تو سینمای ما و متاسفانه عوام زیاد میرن میبینن فکر کردن اینم مثل تگزاس و نمی دونم من ماردونا نیستم هستش که فیلم و نفهمیدن و دارن بد و بیراه می گن. توی تیزر خود فیلم هم نمیشه که کمدی نیست.
انصافن چهارتا فیلم درست ببینین و کمی مطالعه کنین. خیلی بده فیلم و نفهمی بعد به دلیل اینکه نفهمیدی بیای بدو بیراه بگی به فیلم.
الان داری شوخی میکنی دیگه نه؟
من خانوادم رو بعد کلی وقت کنارهم جمع کردم که یه فیلم کمدی با هم ببینیم، حدس بزنین چی شد، جدای از اینکه فیلم برخلاف ژانرش اصلا کمدی نیست، بسیار هم بی مزه بود. گاهی یک سری دیالوگ ها گفته میشد که جالب بود ولی انقدر حجم این سکانس های خوب کم بود و انقدر گنگ همه چیز به پایان رسید که ما اصلا متوجه داستان فیلم نشدیم…کاش اقلا اگر حرف مگویی بود یا پیام مخفی ای طوری بود که مخاطب در انتها متوجه بشه