چرا بعضی‌ها، کارمند، راننده و نگهبان «مادام العمر» هستند؟

چرا بعضی‌ها، کارمند، راننده و نگهبان «مادام العمر» هستند؟

وقتی از مادر بزرگ یا مادر مادر بزرگ یا پدر بزرگ و پدر پدر بزرگ خود سوال می کردید که چرا سواد ندارید و به مدرسه نرفتید، مشکلات و چالش های اقتصادی و شرایط سیاسی و اجتماعی دوران رضا خان و امکانات کم تحصیل و مسائلی از این دست را برای شما لیست می کردند. اگر از آن ها سوال کنید که خوب! با رشد آموزش و تحصیلات اکادمیک و توسعه نشر در ایران، ظرف ۵۰ سال اخیر، چرا هم چنان سواد خواندن و نوشتن ندارید، تقریبا هیچ پاسخی به این سوال شما ندارند.

در واقع مادر بزرگ یا پدر بزرگ بی سواد یا کم سواد من و شما، ۴۰ تا ۵۰ سال است که هنوز بهانه کشف حجاب دوران رضا خانی یا مشکلات رفاهی و اقتصادی و اجتماعی را به عنوان علت اصلی بیسواد ماندن و عدم اهتمام به یادگیری و سواد آموری، ذکر می کنند. دوران رضا قلدر، ۶۰ سال است که تمام شده و عصر محمد رضا پهلوی  نیز ۴۱ سال پیش تمام شد. اکنون که ۱۹ سال از قرن بیست و یکم می گذرد، بیش از ۱۰ میلیون نفر از جامعه ایران،‌سواد خواندن و نوشتن ندارد و درصدی از این جمعیت را افراد بالای ۶۰ سال تشکیل می دهند.

پدر بزرگ و مادر بزرگ خیلی از ما، عمری را در بیسوادی طی کردند به این دلیل که فلان مشکل در فلان تاریخ توسط فلان افراد برایشان ایجاد شد! آن ها،‌ عمری را در بیسوادی،‌‌ بی اطلاعی و بی دانشی سپری کردند و برایشان، زندگی در عصر مریخ واینترنت با زندگی در عصر کشاورزی، تفاوتی ندارد. همین که بچه ها و آشناهایشان کنارشان هستند، برایشان کافی است و البته حق دارند . . . .

اما زمانه، عوض شده است . . .

در قرن بیست  و یکم،‌ دیگر از شما و فرزندان شما و نسل آینده انتظار نیست که بیسواد بماند. حتی سواد، دیگر دیپلم و لیسانس نیست. خیلی ها، دیپلم و لیسانس دارند، اما هم  چنان بیسواد هستند. چرا؟ چون به زبانی غیر از زبان خود تسلط ندارند و توانایی کار با رایانه و فناوری اطلاعات و ارتباطات را ندارند. هویت دیجیتالی ندارند و نمی توانند خود را همراه و همگام با عصر دیجیتال کنند. عصری که آلوین تافلر فقید، از آن به موج سوم یاد کرده بود و مارشال مک لوهان، آن را دهکده جهانی نامید.

بیسوادهای مدرک دار عصر امروز، هم چون بیسواد های مطلق قرن نوزدهم و قرن بیستم هستند. آنها در یک چیز، ‌مشترک هستند: بی همتی و بینش ضعیف.

عصر مادر بزرگ ها و پدر بزرگ های کم سواد یا بی سواد من و شما، عصر بی همتی برای کسب علم و دانش بود. این بی همتی، نشات گرفته از ذهن فریبکار بود که عملا، کسب علم  را برای زندگی بهتر و موثر تر آن ها،  بی فایده قلمداد می کرد. مدرک دار عصر جدید که  همت ندارد و نگرش و بینش ضعیفی نسبت به  حال و آینده دارد، فرقی با گذشتگان بیسواد ما در قرون پیشین ندارد.

همین بی همتی و بینش ضعیف هست که سبب می شود تا عده ای، ۵۰ سال کارمند، ۶۰ سال شوفر و یک  عمر، راننده یا نگهبان ساده فلان مرکز یا موسسه یا شرکت بشوند و به  حداقلی راضی شوند و هزاران فرصت مختلف را در کسب و کار و زندگی و سیاحت و . . .  از خود و خانواده و نسل بعدی خود، سلب کنند.

درآمد ثابت مداوم با ضریب افزایش معمولی به صورت سالانه با ریسک نزدیک به صفر، گزینه بهتری به نسبت راه اندازی کسب و کار با ریسک های سیستماتیک بالا و عدم تضمین ماندگاری است.  شاید به همین دلیل است که خیلی ها برای ورود به آموزش و پرورش و دولت و قبولی در فلان آزمون ادواری و غیر ادواری، دست و پا می زنند تا از قافله حداقل بگیرهای رسمی یا پیمانی یا قراردادی فلان مرکز دولتی یا خصوصی یا نیمه خصوصی، عقب نیفتند.

وضعیت برای راننده ها و نگهبانان نیز مثل کارمندها، یکسان است. آن ها نیز مادام العمر به وضع موجود عادت می کنند. درامد ثابت، کار به نسبت آسان و کم  ریسک به  نسبت کارهای پر ریسک اشتغال زایی و کارآفرینی، سبب می شود تا خیلی  ها از نوجوانی، به دنبال شوفری و نگهبانی بروند.

اگر زد و بندهای اداری و سیستماتیک و تراژدی ژن خوب ها را فاکتور  بگیریم، کارمندی و شوفری و رانندگی مادام العمر، به خصوص در ایران، دهه به دهه شما را از فرصت های مختلف دور می کند. پول کمی دارد، هیجان انگیز نیست و معمولا بعد از گذشت ۲۰ سال، کارمند و شوفر و نگهبان، لحظه شماری می کند برای فرا رسیدن زمان بازنشستگی و الفرار!

موج بازنشستگی پیش از موعد و کاهش بیمه پرداز و افزایش بیمه بیکاری و کاهش منابع سازمان تامین اجتماعی سبب شده تا غول سرمایه گذاری و تامین اجتماعی کشور، با بحران روبرو شود و آینده ان در هاله ای از ابهام باشد.

خیلی از کارمندان،  زیر خط فقر هستند و شاید تا زمان بازنشستگی، در همین وضعیت بمانند. ان  ها، همیشه دولت ها و قانون و حکومت را عامل درامد پایین و زندگی پر نوسان و پر  چالش خود می دانند. حق هم دارند. اما ۱۰۰ درصد حق ندارند!

شما ۸ صبح تا ۴  عصر، یا ۵  عصر یا ۶ عصر، کارمند و شوفر و راننده و . .  هستید. این که در عرض ۱۰ سال، شما ۶ ماه پیدا نکردید که فلان مهارت را یاد بگیرید تا به عنوان شغل دوم، ساعات بیکاری را بر روی آن کار کنید و به درآمد خود بیافزایید، واقعا مشکل دولت و حکومت و سیستم و این چیزها نیست و به ۲ مقوله:  بی همتی و بینش ضعیف شما مرتبط است.

خیلی  ها در عصر  اینترنت، می توانند از طریق  این ابزار، درامد زایی کنند. فقط ظرف ۲ سال اخیر، میلیون ها نفر با سواد نزدیک به صفر در بازار بورس ایران، توانستند میلیون ها تومان سود شیرین به  جیب بزنند! چطوری؟ پاسخ کوتاه است: «شرکت در عرضه اولیه سهام». کسب ۲۰ درصد سود ظرف ۴ روز و تمام. این که شما هنوز کد بورس ندارید و سر رشته ای از این بازار ندارید، حتما مشکل دولت و حکومت و . . . نیست. سجام را جدی بگیرید.

پیدا کردن کار، کاریابی، کارجو، فعال بازار ، مشاور، بازاریاب، تبلیغات چی، راهنما و فرصت کسب و کار در هر زمینه ای و هر زمانی، اکنون خیلی راحت است. دورکارها، فریلنسرها، بورس بازها، مشاوران، طراحان و کلا افرادی که می توانند در اوقات فراغت، خدمتی ارائه کرده و درامدی کسب کنند، کسب و کار جذاب و خوبی دارند که باید سرمشق کارمندها و شوفرها و نگهبانان باشد.

این حق شما نیست که یک عمر، کارمند یا شوفر یا نگهبان باشید و به حداقلی بسازید و یک عمر شاکی باشید از وضع موجود! این روایت برای نسل آینده، از شما که در این عصر زندگی می کنید، پذیرفتنی  نیست.

پس چه کنیم؟

  • در اوقات فراغت خود، یک مهارت کاربردی یاد بگیرید.
  • بیمه عمر را جدی بگیرید.
  • ۱ ساعت در ماه را برای یادگیری اصول سرمایه گذاری در بازار سرمایه اختصاص دهید.
  • با کسب و کارهای خانگی آشنا شوید. قرن ۲۱، قرن کسب و کارهای خانگی است.
  • چند ساعت در ماه را به مطالعه و رایزنی با افراد موفق در حوزه های مورد علاقه خود اختصاص دهید.
  • خلاقانه فکر کنید. شفاف بیاندیشید و زیاد مطالعه کنید. برای رهایی از وضع موجود، راهی جز مطالعه و تجربه اندوزی متناوب ندارید.
  • در اوقات فراغت خود، یک زبان خارجه پر مخاطب یاد بگیرید. حتی اگر ۵ یا ۱۰ سال طول بکشد. بالاخره یاد بگیرید!
  • در اوقات فراغت، برای کسب درامد جدید،‌ برنامه ریزی کنید. پتانسیل های خود و ظرفیت های بازار مورد علاقه خود را مکتوب کنید.
  • با خواندن چند کتاب بورس، می توان با ۱۰۰ هزار تومان وارد بورس شد و آرام آرام،‌‌این بازار را یادگرفت و از فرصت های بی نظیرش، استفاده کرد و با فرهنگ سرمایه گذاری و صبر منطقی، آشنا شد.
  • اصلا از شما پذیرفته نیست که یک عمر، خود را بخاطر گرفتن فلان مدرک دانشگاهی که علاقه ای به آن نداشتید، سرزنش کنید و به همین خاطر، به شغل کارمندی و شوفری و نگهبانی موجود خود، راضی شوید! به  دنبال راهکارهای خلاق باشید.
  • در عصری  که کیک های لواشکی و عروسک ها و اکسسوری های دست  ساز و  کارآفرینی دیجیتالی ارزان و تولید  فینگر فودها، گردش مالی قابل توجه دارند، رضایت مادام العمر به درامد شوفری و کارمندی و نگهبانی و .. . ، پذیرفتنی نیست.

همت بلند دار که مردان روزگار 

از همت بلند بجائی رسیده اند

«سعدی»

مطالب مرتبط
مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
۴ نظر

ورود

  • امیر تیر ۲۹, ۱۳۹۸

    نویسنده این مطلب مستقیما در حال جسارت به چند شغل هستند. خود این نکته، دلیل کافی برای این است که نویسنده مذکور، علیرغم داشتن دانش احتمالی در بورس یا هر چیز دیگری، از حداقل بینش مورد انتظار در قرن حاضر محروم‌اند و تاسف بیشتر اینکه ایشون نویسنده یک نشریه پرمخاطب هستند.
    نکته بعدی اینکه پیشه و حرفه یا شغل، در اکثر موارد غیر انتخابی است وگرنه همه میدونن که باید مدیر و معاون و بازیگر و فوتبالیست و بیزنس‌من بشن و کمبود استعداد و اراده هم نیست که فردی را وادار به انتخاب شغل کم درامد میکند. مثل اینه که بگیم چرا یکی تا آخر عمرش باید نانوایی کند یا بگوییم چرا یکی تا آخر عمرش باید خلبان باشد.
    بهتر است پیش از نشر یک مطلب، آن را داوری کنید.

    • علی زمانی تیر ۲۹, ۱۳۹۸

      سلام جناب امیر
      اهانتی در مطلب نبود. منظور ما از این شغل ها، نوع شغل نیست. منظور مدت زمانی است که افراد در این کسب و کارها مانده و به حداقل راضی میشن. نگفتیم این شغل ها خوب نیست .. منظور این است که کارمندان، رانندگان، نگهبانان و همه افرادی که به نوعی شغل ثابت دارند، در کنار این شغل ، مهارتی فرا گرفته و وارد کسب و کار دیگر شوند تا درامد حداقل با توجه به تورم و رکود نداشته باشند. منظور این است. وگر نه هر شغلی که برای خدمت به مردم باشد، شریف و ارزشمند است. منظور این مطلب، تنوع بخشی به کسب و کار و پرهیز از اتکا به یک خط درآمدی است. یک نفر می تواند تا آخر عمر نانوا نباشد و کارمند نباشد. بنده منظورم از کارمندی، قشر حداقل حقوق بود. خلبان که حداقل حقوق نیست.
      از توضیحات شما سپاسگزارم.

  • محمد جواد تیر ۳۰, ۱۳۹۸

    باریکلا به شما…!

    تلنگر خوبی حداقل برای من بود!؟