چرا بعضی ها یا خشمگین هستند یا افسرده؟ جامعه شناسی خودمانی نسل جدید

چگونه مهارت درست زندگی کردن را بیاموزیم؟

چرا بعضی ها یا خشمگین هستند یا افسرده؟ جامعه شناسی خودمانی نسل جدید

مهارت زندگی مثل مهارت رانندگی، آموختنی است. جای خالی مهارت های زندگی که باید در مدرسه ودانشگاه به دانش آموزان ودانشجویان تدریس شود، خالی است.  چرا یا خشمگین هستیم یا افسرده؟ چرا چنین رفتارهایی را در نسل جدید زیاد مشاهده می کنیم؟ مابین خشم و افسردگی نیز دهها مهارت دیگر را باید آموخت که در مجموع می توان نام این مهارت ها را سواد زندگی گذاشت؛ مانند مهارت های عاطفی، حل اختلاف، سخن گفتن و گوش دادن، متقاعدسازی، انتقاد، کنترل هیجان و … .

نوزاد انسان، ناراحتی های معدودی دارد ؛ او یا گرسنه است ، یا نیاز به تعویض دارد ، یا دردی را احساس می کند و … . او برای ابراز ناراحتی خود ، یک راه را به طور غریزی بلد است: گریه می کند و فریاد می کشدبه قول دکتر ویلیام گلاسر، بنیانگذار تئوری انتخاب در روان شناسی، نوزاد می داند که با گریه و فریاد دیگران را تحت کنترل خود در می آورد.

بدین گونه که مثلاً مادرش را از آن سوی اتاق به سمت خود می کشد. بدین ترتیب، ما مهارت ابراز ناراحتی و خشم را از کودکی به طور غریزی یاد می گیریم؛ هیچ کس خشمگین شدن را به ما یاد نداده است. رفته رفته بزرگ می شویم و ناراحتی ها و مشکلات جدیدی بر ما عارض می شوند و این در حالی است که بیشتر ما، همان یک مهارت مادرزادی (خشم) را بلد هستیم. بنابراین در مواجهه با مشکلات، دچار خشم می شویم و خشم، در اکثر مواقع نه تنها سازنده نیست که ویرانگر هم هست.

در این میان ، مسأله دیگری رخ می دهد. ما نمی توانیم در برابر همه مشکلات خشم خود را ابراز کنیم. مثلاً امکان دارد نتوانیم در برابر رئیس مان خشم خود را فریاد بزنیم ، شاید به دلیل مصالحی مانند حفظ آبروی خانوادگی نتوانیم خشم خود را علنی کنیم ، شاید از اساس دستمان به کسی که ظلمی به ما کرده نمی رسد تا عصبانیت مان را نثارش کنیم و … اینجاست که یک مکانیزم دفاعی به نام افسردگی فعال می شود.

بدین ترتیب، در مواجهه با مشکلات و رویدادهای ناگوار ،«یا قدرت ابراز خشم را داریم که عصبانی می شویم ، یا نداریم که افسرده می شویم» و زندگی ما ، در ملغمه ای از خشم و افسردگی می گذرد. در چنین وضعیتی آیا باید دست روی دست گذاشت و به خشم غریزی و افسردگی دفاعی بسنده کرد تا زندگی تمام شود؟ قطعاً پاسخ منفی است ولی چاره چیست؟

حتما ببینید: چرا ایرانی ها، کم تحمل شدند؟

مهارت زندگی
مهارت زندگی

پاسخ را باید در آموزش مهارت های زندگی جست. خشم جزو آموزه های نخستین ماست ، پس باید مهارت مهار خشم را آموخت. وقتی خشم را مهار کردیم، بایدحواس مان باشد که از چاله خشم در چاه افسردگی نیفتیم. این نیز مهارتی جدا می طلبد.

مابین خشم و افسردگی نیز دهها مهارت دیگر را باید آموخت که در مجموع می توان نام این مهارت ها را سواد زندگی گذاشت؛ مانند مهارت های عاطفی، حل اختلاف، سخن گفتن و گوش دادن، متقاعدسازی، انتقاد، کنترل هیجان و … .

متأسفانه باید گفت که اکثر ما یا این مهارت ها را یاد نگرفته ایم یا به طور تجربی و عمدتاً ناقص چیزهایی درباره آنها می دانیم. مثلاً اگر پدر یا مادر هستیم نمی دانیم با کودکی که سوالات جنسی می پرسد چه بگوییم یا اگر در یک اختلاف خانوادگی یک نفر دروغ گفت دقیقاً نمی دانیم چه برخوردی مناسب تر است یا وقتی یک ناشناس رفتار نابهنجاری در مقابل ما انجام داد به جز عصبانی شدن و احیاناً دعوا ، چه کار دیگری می توان در برابرش انجام داد؟!

سیستم آموزشی ما نیز آنقدر ناکارآمد است که به جز خواندن و نوشتن ، چهار عمل اصلی ریاضی و مشتی محفوظات غیرکاربردی، چیزی یادمان نمی دهد و ما می مانیم و ضرب المثل معروف کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من و این که باید هر کدام از ما ، خودمان برای افزایش مهارت های زندگی به فکر یادگیری باشیم.

ما باید یاد بگیریم که بیش تر، پر تحمل باشیم و تاب آوری خود را با مطالعه و بیشتر شنیدن و خواندن، افزایش دهیم. کتاب مهارت های زندگی برای جوانان اثر جی مگو یا کتاب مهارت های زندگی اثر کارنیل لایف را توصیه می کنیم. قرن ۲۱، قرن افراد صبور و امیدوار است. این را بازار بورس، به خیلی ها به آرامی آموخت . . . .

حتما ببینید: روایتی جالب از ایرانگردی با جهانگردان اروپایی

مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
بدون نظر

ورود