دیما گیلیتوکا یک عکاس استوک (آرشیوی) موفق است که از سابقه ی فعالیت علمی اش در سفرهای طولانی خود به کشورهای شگفت انگیز دنیا بهره می گیرد. مجموعه عکس های گیلیتوکا که بخشی از تحقیقات وی بر روی آتش سوزی جنگل ها بودند، او را به عکاسی شناخته شده بدل ساختند.
دیما به تازگی سفری ۲۱۰ روزه در قاره آسیا داشته که یک ماه از آن در کشور ویتنام سپری شد. او دوربین خود را هم به همراه برده بود تا در حین سفرش تصاویر آرشیوی هم تهیه کند.
در ادامه به تماشای تصاویر زیبای این عکاس از کشور پر رمز و راز ویتنام خواهیم نشست.
دیما گیلیتوکا خود را عکاس سفر می دانند اما از مشتریان خود گاهی عکس پرتره هم می گیرد. او رویکرد حرفه ای خود را اینگونه توضیح می دهد: «من محیط اطرافم را طوری مستند می کنم که به ثبت شدن لحظات اصیل و صادقانه کمک کند. این می تواند شامل عکاسی پرتره، معماری یا منظره باشد.»
ویتنام یکی از کشورهایی بود که دیما قصد دیدن آن ها در سفر طولانی اش به قاره آسیا را داشت. او موفق شد از جنوب تا شمال ویتنام را ببیند و زندگی با قبایل مختلف این سرزمین را تجربه کند. او از شهرهای بزرگ ویتنام مثل هو چی مین، هانوی، کان تو و غیره هم دیدن کرد. نتیجه ی این سفر ثبت عکس هایی فریبنده از کشور ویتنام بود.
دیما سفر خود را از روستای کوچک کان تو، در دلتای مکونگ آغاز کرد. این منطقه به روستاهای شناورش و بازار کای رانگ مشهور است. او سپس به یک شهر کوچک چینی به نام هوی آن در شمال ویتنام رفت. در آنجا استراحت کوتاهی کرد و از قهوه ی ویتنامی که با شیر غلیظ شده مخلوط می شود لذت برد.
دیما در سر راه خود به پارک ملی نا-که بانگ رفت که بزرگ ترین غار دنیا به نام هانگ سون دونگ را در خود جای داده است. در این منطقه چندین غار کوچک تر و تونل های زیرزمینی هم وجود دارد که گردشگران و غارشناسان می توانند از آن ها بازدید کنند.
یکی از مناطق مهمی که دیما در سفر خود از آن دیدن کرد جزیره کات با بود. این منطقه یکی از عجایب طبیعی تحت حفاظت یونسکو است. این خلیج کوچک صخره هایی بلند و تماشایی و آبی کاملاً تمیز دارد.
گردشگران از سرتاسر دنیا به خلیج ها لونگ می آیند تا از مناظر شگفت انگیز آن دیدن کنند، در آنجا قایق سواری کنند، در ساحلش استراحت کنند و طعم ماهی هایی که ماهیگیران محلی صید می کنند را بچشند.
دیما پس از گذران چند روز در مناطق روستایی به پایتخت ویتنام، شهر هانوی رفت که او را به شکل خوشایندی غافلگیر کرد. مردم این شهر صبح خیلی زود از خواب بیدار می شوند و دوست دارند روز خود را با ورزش صبحگاهی شروع کنند.
ویتنام شرایط مناسبی به لحاظ سفر برای گردشگران دارد. حتی یک مسافر بی تجربه با بودجه ای اندک هم می تواند از فرهنگ و طبیعت این کشور دیدن کند. اقامتگاه های مقرون به صرفه ی زیادی در ویتنام وجود دارد و غذاهای خیابانی ارزان قیمت هستند.
دیما چندین روز را هم در روستای ساپا سپری کرد که مردمش در دره های کوهستانی برنج می کارند. او در این منطقه بیشتر با اعضای قبیله همونگ مواجه می شد.
قبایل مختلفی که در کوهستان های ویتنام زندگی می کنند، ماهی یک بار در جریان برگزاری بازار کائو کائو به دور هم جمع می شوند تا کالاها و خبرها را با یکدیگر رد و بدل کنند.
ویتنام از آن دست کشورهایی است که در آن ها می توانید به راحتی به تنهایی سفر کنید. این کشور از سیستم حمل و نقل خوبی برخوردار است که این امکان را می دهد که از بسیاری از شهرها، کلونی ها و جاذبه های گردشگری آن تا حد ممکن دیدن کنید. مثلاً در ویتنام اتوبوس هایی مجهز به تختخواب وجود دارد که سفر به دور این کشور را بسیار راحت می کنند.
روستاهای شناور منطقه ی کان تو، بزرگ ترین کشف دیما بودند. او از اینکه می دیدید مردم محلی در آنجا روی آب، غذا درست می کنند، بچه هایشان را بزرگ می کنند و به امور روزانه ی خود می رسند غافلگیر شده بود.
دیما در هفته ی دوم سفرش به ویتنام از شهر کوچک هوی آن دیدن کرد. این شهر کوچک و دنج با آن فضای گرم و صمیمانه اش مسافران را مبهوت خود می سازد. خیابان های باریک آن را با فانوس تزئین و با رنگ های روحیه بخش رنگ آمیزی می کنند. از هر گوشه ی این شهر صدای موسیقی آرامش بخش آکوستیک شنیده می شود.
برقراری ارتباط با مردم محلی برای دیما دشوار بود. اما روشی که به کمکش آمد دقت به حالات صورت ویتنامی ها بود که مردم اغلب رکی هستند. او با همین روش در مکالماتش با مردم محلی به طرز فکر آن ها در مورد خودش پی می برد.
عکس های دلتای مکونگ از تصاویر مورد علاقه ی دیما هستند: «به این بچه ها نگاه کنید. آن ها در یکی از زیباترین نقاط دنیا بزرگ شده اند، اما خیلی هایشان هرگز پا به خشکی نگذاشته اند. هر روز در آب سرد حمام می کنند و از زندگی لذت می برند! من مجذوب تعهد و وفاداری شان به سنت های قبیله ای شان هم شدم، چیزی که هنگام صحبت با مردم محلی به آن پی بردم.»
گرچه مردم محلی اغلب با غریبه ها ارتباط برقرار نمی کنند اما دیما توانست نقطه اشتراکی با آن ها پیدا کند. او در یکی از پیاده روی هایش با اعضای خونگرم یک قبیله مواجه شد که طولی نکشید به مهمان افتخاری آن ها بدل شد.
دیما می گوید: «قبیله های هومنگ سیاه و دزائوی قرمز در کنار هم زندگی می کنند اما زبان شان یکی نیست. آن ها زندگی حساب شده ای در کوهستان دارند: زن ها صنایع دستی درست می کنند و مردها برنج می کارند. روستای آن ها را سراشیبی های کوهستانی تماشایی ای احاطه کرده که پوشیده از زمین های برنج هستند.»
بدون نظر