فرشته حسینی از خانواده اش در افغانستان و زیبایی مادرش می گوید + ویدئو

فرشته حسینی از خانواده اش در افغانستان و زیبایی مادرش می گوید + ویدئو

فرشته حسینی ، بازیگر افغان تبار در مصاحبه ای از کمک گرفتن از علاقه اش به همسر خود، نوید محمدزاده برای بازی در صحنه های عاشقانه و تمجید محمدزاده از بازی اش گفته و اینکه شغل بازیگری را برای تغییر نگاه ها به افغان ها انتخاب کرده است.

فرشته حسینی با فیلم جدید خود «دسته دختران» به کارگردانی منیر قیدی در جشنواره فیلم فجر که این روزها در حال برگزاری است، حضور یافته و به همین مناسبت مصاحبه ای با فریدون جیرانی در برنامه اینترنتی کافه آپارات داشته است.

فرشته حسینی از عشقش به نوید محمد زاده و زیبایی مادرش می گوید

حسینی در بخشی از این مصاحبه گفت به توصیه ی کارگردان فیلم، منیر قیدی، صحنه های عاشقانه را با تصور همسرش، نوید محمدزاده بازی می کرد تا حس لازم برای این صحنه ها درآید.

او همچنین گفت فکر می کند اگر تجربه ی عشق را نداشت نمی توانست نقشی که در این فیلم داشت را بازی کند.

همچنین وقتی جیرانی از حسینی پرسید نظر همسرش نوید محمدزاده درباره ی بازی او در این فیلم چه بود، گفت انتقاداتی داشت اما بازی اش را خیلی دوست داشت و این تعریف به او خیلی چسبید.

حسینی همچنین گفت فارغ از رابطه ی میان او و همسرش، نویدمحمدزاده را در بازیگری خیلی قبول دارد و چیزهای زیادی در این زمینه از او یاد گرفته است.

او گفت دوست دارد همسرش همیشه جایزه بگیرد حتی اگر خودش جایزه ای نگیرد.

در بخش دیگری از این مصاحبه حسینی از ماجرای فرار خانواده اش از افغانستان  گفت.

به گفته ی حسینی خانواده ی او در زمان جنگ طالبان، از افغانستان به پاکستان فرار کردند و از آنجا نیز به ایران آمدند.

او همچنین گفت مادرش در کودکی با پدر خود در یک تخت می خوابید چون پدرش به خاطر زیبایی او می ترسید طالبان دخترش را ببرد و این موضوع باعث خجالت مادر او می شد.

فرشته حسینی همچنین در مصاحبه ی دیگری با روزنامه همشهری گفت علاقه ی قلبی به بازیگری نداشته و برای تغییر نگاه ها به افغان ها وارد این عرصه شده است.

در ادامه خلاصه ای از این مصاحبه خواهد آمد.

به اسم‌های کارنامه شما نگاه می‌کردم. شما چقدر فرشته بودید. ۴، ۵ فیلم هست که در آن اسمتان فرشته است.

بله در همین فیلم آخر هم که در صربستان بازی کردم اسمم فرشته است.

صربستان ماجرایش چیست؟

آن یک قصه واقعی است که در سال ۲۰۱۵ اتفاق افتاده که عده زیادی مهاجرت کرده اند… و همه عوامل صرب بودند و من از اینجا رفتم. فکر هم می‌کنم فیلم خوبی شده باشد.

شما کارتان را با برادران محمودی شروع کردید؟ راجع به گذشته، خودتان بگویید.

بله. من اول تئاتر کار می‌کردم، یک‌سری کلاس‌های تئاتر را به‌صورت جسته و گریخته پیش آقای پورآذری رفتم، بعد یک تئاتر با آقای رحمانیان و خانم نصیرپور کار کردم. آن روزها ۱۷سالم بود، کار خیلی باحالی بود و خیلی هم دیده ‌شد.

اگر حضور ذهن دارید اسمش را بگویید.

سینماهای من… یک کار اپیزودیک بود و هر اپیزود بازیگران، مختلف بودند. بعد از آن ۱۸سالم که شد برادران محمودی با من تماس گرفتند، برای فیلم «رفتن» که برایم اتفاق خیلی خوبی بود و باعث شد که دیده شوم. اول نمی‌خواستم در سینما کار کنم، دوست نداشتم، وقتی با من تماس گرفتند، گفتم که نمی‌آیم، اما بعد از ۲هفته رفتم.

محصل بودید؟

من وقتی اول دبیرستان بودم، مدرسه را رها کردم، به‌خاطر یک‌سری مسائل که خوب نبودند، بعد از راه دور ادامه تحصیل دادم، یعنی کتاب را می‌خواندم و می‌رفتم امتحان می‌دادم.

یعنی شما تجربه بازیگری در دوران دانش‌آموزی را داشتید. فیلم سینمایی بازی کردید دیگر؟

بله. آن فیلم را بازی کردم و بعد از آن به من پیشنهاد می‌دادند و من هم هر کدام که به‌نظرم جالب‌تر و بهتر بود را انتخاب کردم.

از کجا سینما به ممر درآمد و حرفه اصلی‌تان تبدیل شد؟ احتمالا در تجربه اول نبوده؟

نه. فکر می‌کنم از «سونامی» اینطور شد که می‌توانستم خوب دستمزد بگیرم و روی بازیگری فوکوس کنم و… البته از سینماهای من بود، از آنجا به بعد اوضاع بهتر شد.

فرشته حسینی از عشقش به نوید محمد زاده و زیبایی مادرش می گوید

احساس می‌کنم فیلم دسته دختران خیلی شما را به حس تنفر از جنگ نزدیک‌تر کرد؟

بله خیلی. مثلا من همیشه خیلی از پدر و مادرم می‌شنیدم، مادرم تعریف می‌کرد می‌گفت آن زمان جنگ بود و من هم چون کوچک بودم، و چون مادرم خیلی زیبا بوده و اینها، ۱۳ساله بود و پدربزرگم خیلی می‌ترسیده که طالبان او را از خانه نبرد، پیش پدربزرگم می‌خوابیده و طبعا خیلی خجالت می‌کشیده، چون اینطور نبود که رابطه‌اش با پدرش خیلی صمیمی باشد، بعد فرارهایش را تعریف می‌کند که به پاکستان رفته و … آن موقع من همیشه اینها را می‌شنیدم اما درک نمی‌کردم اما بعد این فیلم و اتفاقات اخیر افغانستان که دیدم مصیبت جنگ بر سر دوستان خودم آوار شده و هم‌نسل‌های من که داشتند آنجا زندگی می‌کردند، همه فرار می‌کردند، تعدادی از آنها مردند جنگ را کاملا حس کردم. جنگ داستان یا تخیل یا گذشته نیست، هر لحظه ممکن است باشد و یکدفعه همه‌چیزهایی را که یک عمر برایش زحمت کشیده‌ای ممکن است ازت بگیرد… مثلا فکر کن که یک کارگر هستی و الان ۴۰ساله‌ای یا مثل بابای من، ۵۰ساله‌ای، ۳۰سال است که کار کرده‌ای، دست‌هایت و خودت داغون شده، یکهو جنگ می‌شود و یکهو باید همان هیچی را که نداری، ول کنی و بروی پناهنده شوی جای دیگری، یا بمیری، مگر می‌شود؟ اصلا چرا…

کمی راجع به آن فیلم صربستانی بگویید.

این فیلم خیلی شبیه آنتیگونه است… یک قصه آن طوری است که سال ۲۰۱۵واقعا اتفاق افتاده و من همه آدم‌های واقعی را دیدم، به جز کاراکتر خودم که آلمان بود، ولی کاراکتر واقعی مترجم را دیدم، رفتم سر قبر آن پسری که آن اتفاق برایش افتاده بود و دیدم، و همه اینها… من الان دیگر به‌نظرم سینما اینطور نیست که بروم بازی کنم و تمام نه… خیلی برایم بزرگ‌تر است، چون به‌نظرم دنیای بزرگ‌تری است، من خودم هر فیلمی که می‌بینم، یکهو در آن چیزی می‌بینم که خیلی روی من تأثیر می‌گذارد، فیلم‌های خوب، یا یک اخلاقی از خودم می‌بینم، یا یک چیزی و تصمیم می‌گیرم که دیگر آن کار را نکنم، یا آن کار را بیشتر انجام دهم. سینما روی من تأثیر می‌گذارد، پس به‌نظر من سینما می‌تواند خیلی جدی‌تر از یک کار روزمره باشد. سینما واقعا تأثیرگذار است و خیلی می‌توان با آن ارتباط گرفت. من اگر بازیگری نمی‌کردم، نمی‌توانستم الان خصوصا به‌عنوان یک آدم افغان در ایران این احترام را داشته باشم. من تلاش کردم تا خیلی چیزها عوض شد راجع به افغان‌ها، حتی در دایره دوستان نزدیکم هم دیدشان نسبت به ما تغییر کرد. به همین دلیل برای من الان بازیگری این طوری است که کاری را انجام ‌دهم که تأثیری روی شما بگذارم که دارید من را می‌بینید…

درواقع مسئولیت اجتماعی‌تان را با بازیگری انجام می‌دهید.

بله چون الان خیلی از افغان‌ها به من امید دارند و خودم خیلی اینطور هستم که وقتی الان می‌توانم حتی با دنیا ارتباط بگیرم، و می‌توانم حرفم را بزنم و می‌توانم تأثیری بگذارم، چرا نکنم، می‌خواهم چه کار کنم در زندگی‌ام؟ می‌توانم کارهای دیگری هم انجام دهم ولی این کار تأثیرگذاری‌اش زیاد است پس من این کار را می‌کنم، برای من اینطور نیست که بروم بازی کنم و بعد بگویم دیدی چه سکانسی بازی کردم؟ چون این من را خسته و افسرده می‌کند و آن وقت دیگر دلم نمی‌خواهد بازیگری کنم.»

یعنی بازیگری یک جایی برایتان تمام می‌شود؛ درست است؟

«بله اصلا دلم نمی‌خواهد اینطور باشد. ولی این دیدگاه به من انرژی می‌دهد، انگار که یک چیزی برای خودت درنظر بگیری که تو را به سمت جلو حرکت دهد…»

فرشته حسینی از عشقش به نوید محمد زاده و زیبایی مادرش می گوید

درواقع بازیگری برایتان بشود یک دایو برای آن مسئولیت اجتماعی، برای آن رسالت کمک کردن؟

بله. درآمدش هم بد نیست، من واقعا درآمدش را دوست دارم، چون همه ما خانواده داریم، مخصوصا من که خانواده‌ام پرجمعیت هم هست و دوست دارم چیزهایی را که خودم همیشه می‌خواستم و نداشتم، خواهرهایم داشته باشند، هر کاری که دلشان می‌خواهد بتوانند انجام دهند. ببینید من بازیگری را واقعا قلبا دوست نداشتم هیچ‌وقت، چون خیلی اذیتم می‌کند، نمی‌دانم چرا، ولی صبح‌ها که بلند می‌شوم و می‌خواهم بروم آفیش باید خودم را مجبور کنم، اینطور نیستم که شیفته بازیگری باشم…

پس چرا به تئاتر رفتید؟

نمی‌دانم از بچگی، اینقدر همه خانواده تحت فشار بودیم دلم می‌خواست یک جایی بایستم که به همه بگویم من را ببینید و به من و خانواده‌ام احترام بگذارید. من این کارها را می‌توانم انجام دهم.

صداقت‌تان واقعا عالی است…

واقعا برایم اینطور بوده است. ولی الان مخصوصا بعد از این فیلم‌های اخیرم، خیلی بیشتر… شاید خوب بلد هم نبودم، به‌خودم فشار می‌آوردم یک چیزی بازی کنم و بعد خیلی اذیت می‌شدم و خیلی من را به‌هم می‌ریخت و اصولا خیلی هم احساساتی و شکننده‌ام و حسابی به هم می‌ریختم. البته الان می‌دانم چه کار باید بکنم و چطور آن نقش را دربیاورم و به قولی دارم کیف می‌کنم، درحالی‌که قبلا برایم عذاب‌آور بود. می‌گفتم چرا باید یک کاری انجام دهم که اینقدر اذیتم می‌کند، ولی الان چون حال خودم هم خوب می‌شود می‌توانم تحملش کنم.

پس فعلا تغییر شغل نمی‌دهید؟

نه دوست دارم زندگی، مثل همان زندگی عادی که با خانواده‌ام داشتم بماند، یا خودم همانطور بمانم ولی دوست دارم بازیگری شغلم باشد. می‌دانید، من از بچگی خیلی آدم مغروری بودم و الان کمی کمتر شده، ولی بچه‌تر که بودم، مثلا اگر مدرسه می‌خواست به ما کفش ملی بدهد، می‌گفتم نمی‌خواهم درحالی‌که می‌خواستم، چون اینطور بود که ما زیاد بودیم و مشکلات زیادی داشتیم یا مثلا می‌رفتم خیاطی کار می‌کردم، اگر صاحب‌کار چیزی می‌گفت، خیلی به من برمی‌خورد و مدام با خودم می‌گفتم که من همه اینها را عوض می‌کنم، همه این موقعیت‌ها را عوض می‌کنم، و حالا دوستم هم داشتند. دیدید بعضی از آدم‌ها یک چیزی دارند که توی مدرسه، یا هر جای دیگری، آدم‌ها دوستشان دارند، معلم‌ها و… ولی باز هم تحت فشار بودم، چون می‌گفتم که این نباید زندگی ما باشد… و وقتی که مهاجری، در همه جای دنیا، یک‌سری تبعیض‌هایی هست. گروهی فکر می‌کنند که نمی‌توانی آن کار را انجام دهی، اما من این کارها را انجام می‌دهم که بگویم من می‌توانم.

فرشته حسینی از عشقش به نوید محمد زاده و زیبایی مادرش می گوید

فرشته حسینی در سال ۷۶ از پدر و مادری مهاجر و افغان تبار در تهران متولد شد و جز خود ۶ خواهر و برادر دارد.

او که فعالیت هنری خود را از کودکی با بازی در تئاتر آغاز کرده، در سال ۹۴ برای اولین بار با بازی در فیلم «من یک بازیگر شادم» ساخته ی سامره رضایی، کارگردان افغان تبار جلوی دوربین رفت.

فرشته حسینی در سال ۹۵ با بازی در فیلم سینمایی «رفتن» که درباره ی مهاجران افغان است رسماً وارد سینمای ایران شد و به خاطر نقش آفرینی اش در آن جایزه ی بهترین بازیگر زن را از جشنواره بین‌ المللی فیلم مراکش دریافت کرد. این فیلم هم ساخته ی دو برادر افغان تبار است، نوید و جمشید محمودی که سال ها است به صورت حرفه ای در سینمای ایران فعالیت دارند.

حسینی در دو فیلم دیگر برادران محمودی، «شکستن همزمان بیست استخوان» و «هفت و نیم» هم حضور داشته است.

فیلم های سینمایی «یلدا» ساخته ی مسعود بخشی و «سونامی» ساخته ی میلاد صدرعاملی و سریال «قورباغه» ساخته ی هومن سیدی، دیگر آثاری هستند که این بازیگر جوان در آن ها نقش آفرینی کرده است.

فرشته حسینی تابستان امسال با نوید محمدزاده که متولد سال ۶۵ است، ازدواج کرد. آن ها در سریال «قورباغه» که از شبکه نمایش خانگی پخش می شد با یکدیگر همبازی بودند.

 

بیشتر بخوانید:

فرشته حسینی در نشست خبری جشنواره فجر: «خودم را یک ایرانی می دانم» + ویدئو

مصاحبه تماشایی فرشته حسینی با تلویزیون افغانستان + ویدئو

تصاویر حضور فرشته حسینی در کمپ پناهجویان افغان در صربستان

مطالب مرتبط
بدون نظر

ورود